ارزش طبيعت در جهان بينی اسلامي
از ديدگاه شريعت اسلامي طبيعت کتاب باز الله (جل جلاله) است، به اين معني که الله (جل جلاله) دو نوع کتاب براي رهنمايي و هدايت بشريت فرستاده است:
نوع اول: کتاب مُنزَل: اين کتاب که بنام کتاب مقروء (قرائت شده)، کتاب متلو(تلاوت شده) کتاب منزل (کتاب نازل شده) ياد ميگردد قرآن عظيم الشان است که در لوح محفوظ ثبت است و توسط يک ملايکهی امانتدار که بنام جبريل امين عليه السلام است، بر شخصي که در تمام عمرش به امانت دارى شهرت داشت و اين لقب را مردم زمانهاش از مؤمنين و غير مؤمنين بر وي گذاشته بودند، و بنام محمد امين (صلي الله عليه و آله وسلم) در تاريخ بشريت ثبت است نازل گرديده و او آنرا براي مردم جهان با همان امانت تقديم و تسليم نمود.
نوع دوم: کتاب مفتوح (باز): منظور از کتاب مفتوح طبیعت و انسان است که به آن جهان بزرگ و جهان کوچک نیز گفته می توانیم. الله (جل جلاله) ميفرمايد: {سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ} (فصلت: 53). به زودى نشانههاى [قدرت]خود را در افقها[ى جهان] و در نفسهايشان بديشان نشان می دهیم تا برايشان روشن گردد كه او خود حق است آيا كافى نيست كه پروردگارت خود شاهد هر چيزى است.
بر اساس اين آيت مبارک نشانههاي قدرت الله (جل جلاله) در دو بخش وجود دارد:
1- جهان بزرگ (طبيعت): اين جهان مانند کتاب باز الهي تمامي حقيقت ها و شناخت حقايق در آن وجود دارد، وهرگاه انسان به طبيعت به نظر دقيق نظر اندازد تمامي آثار وجود الله (جل جلاله) را در آن ميبينيم.
2- جهان کوچک (انسان): آناتومي و فيزيولوژي انسان نيز کتاب باز ديگري است که در هرقسمت آن از حجرات (سلول ها Cells) گرفته، تا انساج (tissue) و اعضا، و بالآخره سيستم ها (Systems) و ساختمان کلي انسان مانند کتاب باز الهي است و همهی اینها دلیلی است بر وجود خالقی یکتا.
رابطه با دنيا از ديدگاه اسلام
دنيا، مالداري، داشتن وسايل معيشت و اسباب رفاه در زندگي از جملهی اموري اند که در آيات متعدد قرآني و احاديث نبوي (صلي الله عليه وآله و سلم) گاهگاهي مورد تاييد قرار گرفته و گاهي هم مورد نکوهش و بدبيني بيان شده است که در بسا حالات سبب اختلاف ميان ساده انديشان و کوته نظران گرديده است.
در اينجا سوالی مطرح ميشود که آيا دنيا را باید رد کرد و از آن گوشه گيري نمود و يا هم با دنيا ارتباط داشت و با آن محبت نمود؟
هرگاه ترک دنيا نمود، مخالفت با گفتهی پيامبر اسلام ميشود که فرموده است (لا رهبانية في الإسلام) و هر گاه با دنيا محبت نمود انسان را از هدف اصلی منحرف می سازد.
دنيا را ميتوان بعنوان وسيله استعمال نمود که در اين حالت دنيا بهترين پديده و وسايل دنيوي و راهي براي بهزيستي وسعادت دنيا وآخرت گردد و يا هم دنيا را بعنوان هدف استعمال نمود که در اينجاست که مشکل ايجاد ميگردد ولازم است درينجا مختصر توقفي داشته باشيم:
1- دنيا بعنوان وسيله: هرگاه دنيا بعنوان وسيله براي اهداف عاليهي انساني که (قرب بارگاه الهي) ميباشد، استعمال گردد، دنيا بهترين چيز در زنده گي است، نصوص اسلامي هميشه دنيا را بهترين وسيلهي سعادت انسان دانسته است. براي توضيح اين مطلب مثالي را بيان ميکنم. همه ميدانيم که ماشین يکي از وسايل مهم زندگي است و هرگاه ماشیني داشته باشيم وآنرا بعنوان وسيلهي زنده گي استعمال کنيم، بسياري از مشکلات ما توسط ماشین حل ميگردد و از اينکه در تمامي حالات زندگي به ما کمک ميکند، بنابراين هيچ کسي نمی تواند بگوید ماشین را چيز بدي است ولي بايد در نظر داشت که زماني اين ماشین به هدف مبدل گردد و براي بدست آوردن آن انسان از تمامي جنايت ها استفاده کند در اينصورت ماشین چيز زشتي در زندگي خواهد بود. و يا اينکه با بدست آوردن ماشین انسان به يک انسان متکبر و خود خواه مبدل شده، به آن افتخار نموده، و ياهم خودش در خدمت ماشین بوده و همیشه ماشین را در قلب خود قرار دهد و در هنگام ضرورت پاي پياده به شهر رود در اين صورت ماشین به يک هدف غلط و نادرست مبدل ميگردد، به همين سان هرگاه دنيا به مثل اين ماشین استعمال گردد. عين مطلب را افاده ميکند. آناني که حقيقت دنيا را درک نموده اند و دنيا را بعنوان يک وسيلهی خوب استعمال ميکنند، از وقتيکه در دنيا به ایشان داده شده است استفاده ميکنند و از تمامي داشته هاي دنيوي بعنوان وسيله استفاده ميکنند دنيا براي آنان بهترين سرمايه است و روي همين علت گفته شده است که (الدنيا مزرعة الآخرة) دنيا مزرعه و کشتزار براي آخرت است. همه ميدانيم که دهقان براي بدست آوردن گندم از زمين استفاده ميکند و زمين براي دهقان با ارزش است، ولي هدف دهقان ذات زمين نیست بلکه محصولات زمين است، دنيا هم مانند زمين در نزد مؤمن است، دنيا را مانند همين زمين استعمال ميکند، براي دنيا سعي و تلاش مي ورزد، ولي هدف اساسي وي محصولات دنياست که براي آخرت بدرد ميخورد.
ساحران فرعون به صدها سال مشغول کارهاي زشت و جادوگري بودند ولي هنگاميکه حقيقت دنيا را درک کردند و طبيعت، جهان، و انسان را شناختند، و دانستند که الله (جل جلاله) وجود دارد که به موسي عليه السلام معجزه داده است همه به حقيقت تسليم شدند، آنان در نيم ساعت مسلمان شدند، در همين نيم ساعت به اصحاب موسي عليه السلام مبدل شدند، در همين نيم ساعت بعنوان شخصيت هاي با ايمان قصهی آنها براي عبرت ديگران در قرآن کريم ذکر شد. اکنون نيم ساعت عمر آنان که بعنوان وسيله براي رضايت الله (جل جلاله) استعمال شده بود نسبت به صد سال عمر قبلي آن که بعنوان هدف استعمال شده بود با ارزشتر بود.
بنابراين به اين نتيجه ميرسيم که دنيا بهترين وسيله براي بدست آوردن سعادت دنيا و آخرت ميگردد بشرطيکه بعنوان وسيله براي رسيدن اين هدف استعمال گردد. و دنيا زشت ترين موجود براي انسان ميشود هرگاه خود دنيا هدف قرار گيرد و تمامي جنايتها براي بدست آوردن دنيا صورت گيرد.
2- دنيا بعنوان هدف: هرگاه دنيا بعنوان هدف قرار گيرد و تمام سعي و تلاش انسان براي بدست آوردن دنيا باشد، در اينجاست که دنيا سبب فراموشي اهداف عالي انسان قرار ميگيرد که بزرگترين اين اهداف شناخت الله (جل جلاله) و قرب بارگاه وي است.
در اصطلاح شريعت اسلامي دنيا بر اساس نامش بسيار دون گفته شده است، و شايستهی اين نیست که هدف قرار داده شود، هدف انسان بايد بسيار عالي و بزرگ باشد که اين بزرگي در رضايت الله(جل جلاله) است، و هرگاه انسان دنيا را هدف قرار دهد، هدف قرار دادن چيزِ پست و ضعيف انسانرا به دنائت و پستي رهسپار ميکند. زيرا در اين حالت دنيا در مقابل الله (جل جلاله) قرار ميگیرد، در حالیکه دنيا در مقابل الله (جل جلاله) يک چيز کوچک و اندک و پست است.
اکنون محبت دنيا مخالف با محبت خداست، انسان مومن الله (جل جلاله) را دوست دارد، با وي محبت ميورزد و قرآن عظيم الشان ميفرمايد: {وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ} (البقره: 165) بعضي از مردمان بدون خدا کسان ديگري را با خدا شريک ميکنند و آنانرا مانند محبت خدا دوست ميدارند، ولي کسانيکه ايمان دارند، محبتی بسيار قوي با الله دارند.
به همين علت است که نصوص اسلامي هميشه به ما انسانها ميفهماند که دنيا را دوست نداشته باشيد، زيرا محبت دنيا، دنيا را براي شما هدف ميسازد، بلکه الله (جل جلاله) را دوست بداريد، و دنيا را بعنوان وسيلهای بسيار با ارزش و مهم براي رضايت الله (جل جلاله) استعمال نماييد. مثلا کسانيکه الله (جل جلاله) را دوست دارند پول و ثروت شان را در راه خدا مصرف ميکنند، ولي کسانيکه پول را بيشتر دوست دارند از مصرف نمودن آن حتي در راه الله (جل جلاله) ممانعت ميکنند.
الله (جل جلاله) ميفرمايد: {زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ} (آل عمران : 14) : دوستی خواستنیها(ی گوناگون) از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسبهای نشاندار و دامها و کشتزارها برای مردم آراسته شده (لیکن) همهی اینها مایع تمتع زندگی دنیاست و حال آنکه فرجام نیکو نزد خداست.
اين آيت شريف بيان ميدارد که براي مردم اين امور زينت داده شده تا با همه محبت نموده محبت حقيقي را فراموش نمايند، ولي بازگشت حقيقي که شايستهی هدف مندي است به نزد الله (جل جلاله) وجود دارد. و انسان را شايسته است تا با محبت به الله (جل جلاله) از همهی اين امور مانند وسيله استفاده نموده و با آنها قلباً محبت نداشته باشد.
بنابراين در دين مقدس اسلام ترک دنيا مذموم ميباشد، و بيکاره بودن و از نعمت هاي الله دوري نمودن نيز درست نيست و به همين سان محبت با دنيا و آنرا هدف قرار دادن نيز درست نيست، بلکه دنيا بعنوان وسيله و رضايت الله (جل جلاله) بعنوان هدف انسان را به فلاح و رستگاري ميرساند.
الله (جل جلاله) ميفرمايد: (قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمْ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ) (آل عمران: 31) بگو (اي محمد صلي الله عليه و آله وسلم)! اگر شما خدا را دوست داريد بنابراين متابعت مرا کنيد، الله شما را دوست خواهد داشت، و گناهان شما را مغفرت ميکند والله بخشايندهی [گناهان و] مهربان است.
و باز کساني را خطاب ميکند که از محبت خدا دوري نموده و از حق بسوي باطل ميروند الله (جل جلاله) ميفرمايد: {وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ} (محمد: 38) و اگر شما (مسلمانان) از دين رو برگردانيد قوم ديگري را جانشين شما خواهم کرد که آنان مانند شما نباشند.
پيدايش طبيعت و اجزاي آن
در قسمت پيدايش طبيعت سه فرضيه وجود دارد:
اول: طبيعت و جهان را خالقي است که آنرا خلق نموده است.
دوم: طبيعت تصادفا پيدا شده است.
سوم: طبيعت ساخته ذرات ماده و اجزاء و عناصر آنست يعني عناصر مادهی اصلي خودش انديشيده است.
از ديدگاه دين مقدس اسلام براي طبيعت خالقي است که او را خلق نموده و اکنون هم تمامي تنظيم و امور آن بدست خالق يکتاست، و همهی طبيعت و نظم طبيعت شاهد وجود خالق آن است. ولي فرضيه هايِي مانند تصادفي خلق شدن طبيعت و يا هم ايجاد طبيعت توسط اجزاي خودش فرضيه هايي اند که تمامي دانشمندان و اشخاص صاحب عقل آنرا خارج از دايرهی عقل ميدانند
|