داستان اسلام آوردن کشیش نصرانی (سامی فرناندس) و تبدیل شدن وی به یک دعوتگر اسلامی
مسيحيت ديني است که در آن سه عنصر اساسي وجود دارد :
1- رابطه با خدا از طريق ذکر ودعا .
2- مسائل اخلاقي بين انسانها .
3- مسائل ازدواج وطلاق .
در مسيحيت وکتاب مقدس شان (بايبل) چيزي درمورد نظام سياسي، اقتصادي، اجتماعي، عسکری وغيره وجود ندارد، بنابراين در بايبل نوشته شده است که آنچه مربوط به خدا میشود، مربوط خداست، وآنچه مربوط امپراتور است مربوط به امپراتورمیگردد .
اين حقيقت را يک تن از کشيشان مسيحيت که به دين مقدس اسلام مشرف شده است بشکل ذيل توضيح وتشريح نموده است:
(سامي فرناندس) فرزند (مكسمينو فرناندس) درسال 1955 درجزيرهی سيبوی منطقهی بيسايس در كشور فليپين تولد شده، يك كشيش مذهب پروتستان میباشد ، در سال 1979 از دانشگاه ايديولوژيك لاهوت فارغ التحصيل شده است، اين دانشگاه به تربيت كادرهای متخصص مذهبي چون كشيشان و منصرين (كسانيكه مردم را مسيحي ميسازند) مشغول است.
او ميگويد: قوانين آنوقت اين دانشگاه تقاضا مینمود تا مرحلهی تعليمات عملي را بعد از فراغت از دانشگاه براي مدت هیجده ماه سپري نمايم، در اين مدت من براي نصراني ساختن مردم در مناطق مسلمان نشين كه در جنوب فليپين قرار دارد مشغول شدم، همچنان در اين مدت مكلف بوديم تا بحثهایي در مورد ثقافتهاي ديني شرقيان بنويسيم ، و تقدير الهي همين بود كه من به نوشتن بحثي در مورد فلسفۀ اسلام گماشته شدم .
مسيحيان براي گمراه نمودن مسلمانان از هروسيله كار ميگيرند ، و براي رسيدن به اين هدف نخست ميكوشند تا درمورد مسلمانان معلومات زياد داشته باشند ، در مورد اساسات فكري مسلمانان ، نقاط ضعف آنان ، اختلافات لساني ، قومي و قبليهای مسلمانان ، تكتيك هاييكه سبب پيروزي مسلمانان در عصور مدنيت اسلامي شده است بحث و تحقيق مينمايند ، تا با درك اين مسايل بتوانند بخوبي در ضعيف ساختن و از بين بردن مسلمانان و يا هم كشانيدن آنان به اديان منسوخ و دست خورده بشر نايل آيند .
من براي آماده گي به نوشتن اثر علمي خويش به جمع آوري كتب و مراجع كه در مورد اسلام و رسول اسلام حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) بود مشغول شدم . زيرا ما در دانشگاه آموخته بوديم : اگر ميخواهي دشمنت را شكست دهي بايد همه چيز او را بداني (اساسات ، مبادي فكري ، تكتيك ها ، جوانب رواني و غيره) .
هرگاه كسي دين مقدس اسلام را بخوبي مطالعه ننمايد و ياهم به مراجع و كتب غير مسلمانان رجوع نموده بخواهد دين اسلام را از آنان بياموزد هرگز نميتواند به حق برسد و يا هم حقانيت دين مقدس اسلام را درك نمايد زيرا علماي متعصب كليسا و حكومتهاي استعمار گر غربي اسلام را به شكل غير صحيح به مردم معرفي ميدارند ، پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) را دور از شخصيت اصلي اش معرفي ميدارند و مسلمانان را بعنوان انسانهاي تروريست ، بي دانش و بد اخلاق معرفي ميكنند ، غالبا بعضي از اشتباهات تعدادي از مسلمانان بي علم را وسيله قرار داده ، تصاوير عيوب بعضي مسلمانان را اساس براي شناخت اسلام قرار ميدهند ، بعضي از جنگهاي داخلي را كه بدون رضايت اکثريت ملتهاي مسلمان بر اساس بعضي از مشاكل وتعصبات بين بعضي از گروه ها و احزاب سياسي صورت ميگيرد آنرا متعلق بدين دانسته ، دين مقدس اسلام را متهم ميسازند ، وبدين وسيله پوششي را براي حق جستجو نموده چشمان غربيها را از درك حقانيت اسلام ميپوشانند ولي دانشمندان واشخاص اكاديميك براي نيل به حقيقت ميكوشند ، تا واقعيت را از زبان خود مسلمانان واز كتابهاي اسلامي دريابند.
آقاي فرناندس در اين مورد ميگويد : بعضي از كتبي را كه درمورد اسلام بود از كتابخانه يكي از دانشگاههاي تنصير شهر زامبوانگا حاصل نمودم ، و از اينكه مؤلفين اين كتب غير مسلمانان بودند اسلام را مطابق نظر خويش تفسير مينمودند ، بدين لحاظ به اين كتابها قناعتم حاصل نشده بخود گفتم : چرا اسلام را از خلال نوشتههاي مسلمانان مطالعه ننمايم؟ به جستجوي كتابهاي شدم كه آنرا مؤلفين مسلمان تأليف نموده بودند ، در آغاز دو كتاب بدستم افتاد نخست كتاب (اسلام ... ديني كه به آن تهمت شده) تاليف ابوالاعلي مودودي ، و دومين كتاب (اسلام تحت ميكروسكوب ) تأليف حموده عبدالعاطي .
سامي فرناندس بعد از مطالعات دقيق دركتابهاي غير مسلمانان و مسلمانان دريافت كه در بين نوشتههاي دو طايفه فرق است ، غير مسلمانان بويژه مخالفين و دشمنان اسلام براي گمراهي مردم دو كار بسيار خطرناك را انجام ميدهند :
1) اسلام را بشكل ناقص براي ديگران بيان و تشريح ميكنند يعني يك بخش اسلام را گرفته , و آنرا منزوي از بخشهاي ديگر مورد انتقاد قرار ميدهند و بدين شكل مردم گمان ميكنند كه اسلام دين ناقصی است .
2) قبل از تحقيق و مطالعه حكم صادر ميکنند و بر اساس دشمني که با اسلام دارند ميگويند: اسلام دين حق نيست وهمين تصمیمها و احكام قبلي آنان مانع رسيدن خود شان به حق ميگردد و هم ديگران را به گمراهي ميكشانند .
او اين دو نکته را چنين بيان ميدارد: (زماني كتاب استاد مودودي را خواندم يك انديشهی كاملا مختلفي از آنچه از اسلام ميدانستم برايم رخ داد ، بخود گفتم : چرا اينرا تصديق نكنم ؟ اكنون اسلام از طرف يكي از فرزندانش برايم عرضه ميشود . ولي دربين هر دو عرضه کننده فرق بسيار زياد بود ، زيرا اكنون اسلام بشكل كامل آن تقديم ميشود نه از يك جهت با فيصلههاي قبلي )
هرگاه ما اسلام را از يك جانب ببينيم ، حقيقت اسلام را چنانچه لازم است درك كرده نميتوانيم ، ولي زيبايي و ارزش اسلام زماني براي مان معلوم ميگردد كه آن را به شكل كامل آن مانند يك کتله متكامل و مترابط مورد بررسي و تحقيق قرار دهيم . (يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ)اي مؤمنان دردين مقدس اسلام بصورت كامل داخل شويد و از گامهاي شيطان پيروي نيكنيد زيرا شيطان دشمن آشكار شماست . (بقره 208.)
آقاي سامي فرناندنس زماني اسلام را در نوشتههاي مسلمانان مطالعه نمود حقايق اسلامي در او اثر نمود و از اينكه يك انسان متعصب و خود خواه نبود ، و هر حقيقت اسلامي را منفي تفسير نميكرد ، علاقمند معلومات بيشتر در مورد اين حقايق شد او ميگويد : بعد از اين به مطالعهی بيشتر و معلومات مزيد در مورد اسلام علاقمند شدم ، با بعضي از مراكز بيرون از فليپين كه مشغول توزيع كتب هستند تماس مستقیم گرفتم ، كه از آنجمله مركز (وقف خانم عايشه بواني) در پاكستان ، مركز(استاد ديدات در جنوب افريقا) و موسسه اسلامي در لندن ميباشند ، و يك سلسله از كتابهاي خوبي را دريافت نمودم ، از جمله اين كتابها كتاب (محمد معلم بشريت) تأليف افضال الرحمن اثر زيادي درمن نموده و در اعماق قلبم تأثير نمود اين كتاب زندگي پيامبر(صلي الله عليه وآله و سلم) و شاهكارهايش را بيان ميدارد .
از اين به بعد به فهم درست اسلام آغاز نمودم ، و احساس مينمودم كه اسلام حقيقتا دين حق است ، اين احساس بعد از آن بود كه من تمامي اديان معاصر و بخشها ، مذاهب و فرقهها را مطالعه نمود م حتي عقايد هند ، چين ، و تعليمات اديان آسيایی .
همينجا بود كه قناعتم به مسيحيت ضعيفتر ميشد ، احساس نمودم كه درطول اين سالها بيهوده مشغول بودم ، زيرا عيسويت امروزي يك دين ميان تهي است كه براي حيات انسانيت به هيچ شكلي از اشكال خدمتي نميكند ، زيرا اگر در مورد حاكميت ، نظام سياسي و دولت داري در مسيحيت بحثي كنيد هيچ اثري نخواهيد يافت ، هرگاه در مورد اقتصاد ، امور مالي و آنچه متعلق به آنست در مسيحيت جستجو نماييد به هيچ نتيجه نخواهيد رسيد ، و هرگاه مسيحيت را از ارتباطات اجتماعي ، تنظيم روابط بين افراد ، و جامعه بپرسيد هيچ پاسخ براي سوال تان نخواهيد يافت، حتى نظريات كمونیستي صرف نظر از اشتباهات آن نظريات اقتصادي و اجتماعي دارد، ولي مسيحيت هيچ اثري در اين موارد ندارد، زيرا مسيحيت از محوطه چهار ديواريهاي كليسا و ديرها بيرون نيامده است، صرفا بعضي از طقوساتي مثل: نمازها ، محافل مختلفي از عروسي ، نصراني سازي اطفال ، و فاتحه خواني برمرده گان ميباشد ، ولي براي مشكلاتيكه متوجه انسان در زنده گي روزانه ميباشد هيچ حلي وجود ندارد .
محترم سامي فرناندس كه خود يك متخصص و شخصيت روحاني بزرگ مسيحيت بود و درهمين رشته تحصيل يافته است، پرده را از کميها و کاستيها ي اين دين منسوخ برداشته بيان ميدارد كه مسيحت امروزي تمام قوانيني را كه يك دين كامل بايد داشته باشد ندارد ، مسيحيت (نصرانيت) امروزي فاقد بخشهاي اقتصادي ، سياسي و اجتماعي ميباشد كه نميتواند مشكلات انسانرا به شكل كامل آن حل و فصل نمايد ، ولي حل تمامي اين مسايل در دين مقدس اسلام نهفته است زيرا اسلام را الله متعال (ج) براي هدايت بشريت از بعثت محمد ( صلى الله عليه وآله و سلم ) تا روز قيامت تعيين نموده ، و از اينكه دين كامل است شامل تمامي ابعاد سياسي ، اقتصادي و اجتماعي بوده كه ميتواند جوابگوي تمامي سؤالات يك انسان حقجو باشد .
او بعد از اينكه بين اسلام و مسيحيت مقارنه و مقايسه مينمايد و خستگي خويش را از مسيحيت ابراز ميدارد ، در مورد دين مقدس اسلام چنين ابراز نظر ميكند : (بعد از اينكه اسلام را در مدت يكسال دربين كتابها دريافت نمودم ، احساس کردم كه گم كرده خويش را دريافتم ، پاسخهاي تمامي سؤالاتيكه در ذهنم خطور نموده و در مسيحيت جوابي نداشت آنرا در اسلام دريافتم ، اما هنوز هم در مراسم كليسا و اعماليكه متعلق آن بود اشتراك ميورزيدم مگر بدون اهتمام و قناعت ، زيرا نميتوانستم در يكشبانه روز تغيير نمايم ، واين كاريست كه ضرورت به وقت زياد دارد .
دين مقدس اسلام براي عدالت اجتماعي و رفع مشكلات بينوايان زكات را فرض نموده ، كه اين زكات از اغنياء اخذ و به فقراء توزيع ميگردد ، وظيفهی علماي دين اينست كه مردم را باخبر سازند تا سالانه زكات اموال خويش را به فقرا تقديم بدارند ، ولي در مسيحيت زكات بر اغنيا نيست بلكه كشيشان از پيروان کليسا % 10 عوايد شانرا ميگيرند ، و اين درصدي بر همه مردم ، حتی انسانهاييكه عوايد بسيار كمي دارند به شکل اجباري تطبيق ميگردد كه اين قانون درحقيقت يك نوع ظلم بر فقرا و مردمان بي بضاعت ميباشد ، آقاي سامي فرناندس در اين مورد واقعيت زندگي اش را زمانيکه کشيش بود چنين بيان ميكند : (در اين وقت بر ما كشيشها لازم بود كه % 10 از اموال مردم را براي كليسا جمع آوري نماييم من ازجمع آوري اين اموال از فقرا، كارگران عادي مثل ذغال فروشان ، و دهقانان كم زمين احساس خجالت مينمودم ، احساس نمودم كه اين نوع ظلميست كه عمل به آن شايسته نيست ، او اضافه ميکند: در اينجا ميخواهم به يك مطلب اشاره نمايم كه وظيفهی اين كشيشها و راهبها غالبا تجارت در عواطف اتباع شان و خوردن اموال به باطل ميباشد . من ديگر اين اعمال را تحمل نميتوانستم ، جمع نمودن اين ماليات كليسايي را توقف دادم . يك برنامه در راديو بنام (پيام انجيل) داشتم ، تقديم اين برنامه را نيز توقف دادم ، همچنان از رفتن به پروگرامهاي نصراني سازي مردم نيز ابا ورزيدم ، و در خاتمه بطور كلي رفتن به كليسا را نيز توقف دادم ، رفقايم چندين بار به نزدم آمده به بازگشت به كليسا مرا دعوت نمودند ، برايشا ن ميگفتم كه من خسته ام و روانم به عمل كردن مستعد نميباشد .
مطالعات خويش را ادامه دادم ، و احساس نمودم كه اسلام در قلبم كم كم داخل ميشود البته بدون اينكه آنرا اعلان نمايم ، ولي به تمامي واجبات انسانيِ يي كه اسلام ما را امر ميكند مبادرت ميورزيدم ، مهمترين چيزيكه در اين وقت در قلبم رسوخ نمود اين بود كه هيچ معبودي نيست بجز الله (جل جلاله) (لاإله إلا الله) وخيال سه خدايان ، الله پسري گرفته و فلسفهی اين عقايد همه يك نوع ديوانگي ميدانستم، حتی قبل از اينكه من قرآن را بشكل كامل بدانم، زيرا اين عقيده مخالف با عقل انسان ميباشد ، زيرا اگر الله ( جل جلاله) در صورت انسان ظاهرگردد، و يا پسري گيرد مستحق الوهيت نميباشد ، زيرا الله (جل جلاله) چنانچه خودش خود را وصف نموده است ( قوي – قادر ، شديد ، خواب نمی رود ، وهيچ چيزي از او پنهان نيست و غيره ) بنابراين الله (جل جلاله) احتياجي ندارد كه بصورت انسان ، يا گاوي ويا جاندار ديگري چنانچه بعضي از اديان گمراه عقيده دارند ظاهر گردد ، ( نعوذ بالله)
آقاي سامي فرناندس بعد از اينکه عقايد نصرانيت (مسيحيت) را ناقص ، و غير معقول بيان ميدارد ، و اينكه آنان براي الله ( جل جلاله) حضرت عيسى (عليه السلام) را كه فرزند مريم ومانند ساير پيامبران يك مخلوق و فرستاده الهي است پسرقرار ميدهند ، عقيدهای باطل ميشناسد ، اسباب قناعتش را به دين مقدس اسلام چنين بيان ميدارد :
(در حقيقت سه محور اساسي بود كه مرا به اسلام جذب نمود و اين امور را بغير از اسلام در اديان ديگري نيافتم :
1- اسلام موافق فطرت طبيعي بشريت است .
2- كامل بودن (شموليت) اسلام ، زيرا اسلام شامل بخش ها سياسي ، نظام حكم ، اقتصاد ، نظام مالي ، روابط فاميلي و اجتماعي ، و جوانب روحي فطري ميباشد .
3- پيام جهاني اسلام : اصل انسان از آدم و حواء ميباشد ، و تمامي بشر مانند برادران ميباشند ، ضرورتي به پيوستن به كدام حزب سياسي ، يا موسسهی اجتماعي و يا سازمان اقتصادي نداري همين كه مسلمان هستي كافي است ، و تمامي ارتباطاتي را كه اين سازمان ها در غرب لازم ميگردانند در اسلام موجود است ، زيرا غربيها معاني اخوت ، برادري ، همكاري ، تكافل اجتماعي و غيره را ندارند ، بنابرين سازمانهاي خيريه را بنام ( برادرز هود ) براي پر نمودن اين جوانب مفقود در حيات شان تاسيس نموده اند ، اما مسلمانان ضرورت به اين مؤسسات ندارند زيرا مسلمانان همه به يك خدا ، يك قرآن ، يك پيامبر و يك قبله با وجود اختلافات رنگ و زبان جمع ميباشند .
عكس العمل كليسا درهنگام وقف اعمال كليسايي : زمانيكه از رفتن به كليسا خود داري نمودم ، از من ميپرسيدند : چه ميخواهي ؟ چه ضرورت داري تا برايت آماده نماييم ؟ هنگاميکه مقابله آغاز شد ، برايشان گفتم من هيچ چيزي نميخواهم ، ولي نميتوانم پيامي را حمل نمايم كه من به او معتقد نيستم . و همين وقتي بود كه الله (جل جلاله) برايم خواست تا آنان را ترك نمايم البته بعد از اينكه چشمان و قلبم را به آنچه ميخواستم كه درك نمايم وببينم باز نمود ، شايد قبل از اين آماده نبودم كه چنين گامي تعيين كنند ه را بردارم ، اما وقتي مناسب در علم الله (جل جلاله) برايم آمد مرا به آن توفيق نصيب نمود، برايش شان گفتم كه اين موضوع شخصي و خصوصي نه بلكه موضوع اعتقاد است . بعد از آ ن سه تن از كشيشان بزرگ را بسوی من فرستادند ، برايشان اساسات و تعليمات اسلام را بيان داشتم ، كوشش نمودند با من همان حيلهها و نظريات را كه براي نشر افكار شان استعمال مينمايند بر من نيز تجربه نمايند ، در حاليكه من و آنها از يك فاكولته ايديئولوژيك فارغ شده بوديم ، و ميدانستم كه چطور اين نظريات را كه شايد مردم عوام بدان قناعت نمايند رد نمايم ، بنابراين دليل من قويتر بود ، در مورد تفسير و حل عقايديكه بدان معتقدند ازايشان سؤال نمودم ، و برايشان گفتم اگر جواب اين سؤالات را بدهيد من دو باره باشما بر ميگردم ، از جمله سوالات اين بود كه : در انجيل چه دليلي بر نبوت (مسز وايت) داريد و يا اينكه او رسول خداست؟
آيا در انجيل درمورد جمع نمودن ماليات %10 از عوايد فقراء چه حكمي داريد ؟
جواز نـواختن ، پيانو ، گيتار ، ووسايل موسيقي را در داخل كليسا ها در وقت نماز از كجا آورده ايد ؟
آنها جواب اين سؤالات را نتوانستند بیان کنند ، به ایشان گفتم ( اكنون حق ظاهر شد ) ، ومن ايشانرا به استفاده از عقول شان دعوت نمودم و برايشان اسلام را تقديم نمودم ، ازنزد من خارج شدند و در بين مردم اشاعه نمودند كه من ديوانه هستم ، و نامم را از اسناد هاي كليسا خط زدند .
براي واضح شدن حقيقت نقاط ذيل را بايد بدانيم :
مشکلات اين مسلمان جديد: آنانيكه حقيقتا به دين مقدس اسلام ايمان دارند مجبورند تا امتحان الهي را كه بنده گان خويش را در بسياري موارد مورد امتحان قرار ميدهد سپري نمايند محترم نجيب رسول بعد از شهادت به وحدانيت الهي و خواندن كلمه ( لاإله إلا الله محمد رسول الله ) مشكلات زيادي را در حيات خويش متحمل ميگردد ، جدا شدن از فاميل ، دور شدن از وظيفه ، رانده شدن از منزل و غيره مشاکل زياد او در اين مورد ميگويد : بعد از اين زمان آزمايش ، تحقيق و امتحان الهي آغاز گرديد ، در زنده گي ام سخت ترين لحظات سپري شد ، بعد از اينكه شغل ، خانه ، و خانمم را از دست دادم تنها ماندم ،و آنچه مشكلاتم را اضافه نمود شک بعضي از مسلمانان بود كه گمان مينمودند من ظاهرا خود را مسلمان جلوه ميدهم تا براي حكومت جاسوسي نمايم ، در اين زمان نه مرا مسيحيها ميخواستند و نه مسلمانان ، من اين موضوع را به تفصيل صحبت ميكنم تا مسلمانان در آينده از آن استفاده نمايند، وسايل شخصي خويش را جمع نموده از خانه ام خارج شدم و دريكي از مساجد مقيم شدم ، تمامي يقينم به اين بود كه الله تعالى (جل جلاله) مرا امتحان ميكند ، در بين نماز و گريه چهل روز كامل باقي ماندم ، تا اينكه روزي يك نفر از مسلمانان ساكن در اطراف مسجد به نزدم آمده به من گفت : با وجوديكه من شک دارم که شايد جاسوس باشي ولي بازهم با تو كمك ميكنم ، و حقيقتا او برايم غذا و نوشيدني ترتيب نمود ، و مرا به سكونت در منزلش دعوت كرد ، و ما به مثل اين مسلمانان نیاز داريم .
بعد از آن در مورد كار و خلاصي از نااميدي فكر نمودم ، در مورد كار برنامه دعوت اسلامي در راديو فكر كردم ، و به استودیو راديوي كه برنامه هاي مسيحيت را تقديم مينمودم رفتم ، واز اينكه مدير راديو از رفيقانم بود با من موافقه نمود كه هفـته ای يـكساعت در راديـو برنامهی ( اسلام در امواج راديو ) داشته باشم اين برنامه كاميابي زيادي حاصل نمود ، حتی شاگردان ليسه هاي مسلمانان را ميديدم كه بعد از ختم برنامه در دروازهی راديو منتظرم ميبودند ، بعد از آن به فضل و مرحمت الله ( جل جلاله ) و همكاري مسلمانان ، برنامه در شهر زامبوانجا به شکل روزانه نشر ميشد .
بعد از آن الله (جل جلاله) خانمم را به اسلام هدايت نمود ، و وقت برگشت از ميندناو به زادگاه اصلي ام در سيبو مساعد شد، جاييكه آنجا دعوتگران مسلمان ، مساجد و هيچ کاري براي دعوت اسلامي نداشتند . البته برنامه ام را با ثبت كاست هاي قبلي ادامه ميدادم .
در شهر سيبو دعوت اسلامي را از سرك ها آغاز نمودم ، زيرا آنجا مسجد ، مركز دعوت ، و استودیوی راديو نبود ، بفضل الله (جل جلاله) بسياري از جوانا ن و دانشجوان دعوت به اسلام را پذيرفتند ، تعداد ما روز بروز زياد ميشد ، نخستين نماز جمعه را در يك باغ عمومي در شهر ادا نموديم ، و دانشجویان مسلمان در دانشگاه (اتحاديهی جوانان مسلمان سيبو) را تأسيس نمودند ، و الله (جل جلاله) در اين هنگام يكتن از اعضاي پارلمان را بنام (مدينه) به اسلام هدايت نمود، او موقف ما را تقويت نمود ، و ما را در نشر نخستين برنامهی راديويي براي دعوت اسلامي در شهر سيبو همكاري كرد، بعد از آن از طرف سفارت ليبيا از من دعوت بعمل آمد تا در دانشگاه طرابلس كنفرانسي دهم ، و اين نخستين بار بود كه من براي دعوت خارج فليپين رفتم ، بعد از آن به ماليزيا ، تايلند ، و سنگاپور ، وبقيه كشورهاي آسيا ، شرق اوسط ، و تعدادي از كشور هاي هاي اروپايي سفر نمودم الحمد لله .
مناظره ها و گفتـگو با كشيشان : من به صفت يك مسلمان بدين باورم كه دعوت به اسلام وظیفهی هر فرد مسلمان است، الله (جل جلاله) تبليغ دين مقدس اسلام را بر همهی مسلمانان فرض گردانيده ، وما بايد قبل از هر چیز همين كشيشان ورهبانان را دعوت به اسلام دهيم، من به فضل ورحمت الله (جل جلاله) با تعدادي از آنان مناظرههایي داشتم از جمله مناظرهای با يكي از كشيش هاي بزرگ كاتوليك كه از اقربايم نيز ميباشد ، ومنصر بزرگي بنام (بويما ارنيتا) و بعدا مناظرهای با پاستور ولي مانتو ، شخصيكه در امريكا براي جنگ به ضد اسلام تمرين نموده است ، و دروازهی مناظره بامن براي همه باز است ، ولي من مناظراتي را كه در آن چلنج دادن به ديگران باشد خوش ندارم زيرا اين چنين مناظرات اثر منفي و برعكس آنـچه هدف ماست و آن توقع به اظهار حقيقت دين مقدس اسلام است ببار خواهد آورد .
مصروفيت هاي فعلي: برادر محترم نجيب رسول با درك وظيفهی اساسياش يعني دعوت به دين مقدس اسلام خاموش ننشسته شبانهروز راه دعوت را در پيش گرفته است، او ميگويد : ( من به حمد الله ( جل جلاله ) برنامه دعوت را از طريق راديو درشهر هاي سيبو ، نجرور ، إلوإلو ، زامبواجنا ، كوتا باتو ، إليجان ، بكرنون به پيش ميبرم .
او ميگويد:(غالبا من به دعوت غيرمسلمانان زياده تر اهتمام دارم زيرا اين امر مطابق تخصصم ميباشد كه آنرا بخوبي می توانم ادا کنم . علاوه براين من كنفرانسها و سيمينار هايي منظم و مرتب شده در اماكن مختلف داير مينمايم ، و يكماه قبل اولين برنامه تلويزيوني دعوت اسلام را بنام (صداي اسلام) آغاز نمودم كه از طريق کانال سيزدهم براي مدت يك ساعت در هر هفته نشر ميگردد و اين نخستين عمل اسلامي در تاريخ فليپين ميباشد .
برادر مسلمان ما نجيب رسول ، قرآن عظيم الشان را عاليترين نمونه دعوت اسلامي دانسته و ميخواهد تا آنرا براي هموطنان خويش تقديم دارد، بهترين وسيله براي فهم قرآن براي هموطنانش ترجمه قرآن كريم ميباشد كه هنوز بزبان آنها ترجمه نشده است، او از به عنوان يك مسلمان مخلص و دعوتگر موقف مثبت اخذ نموده به ترجمه قرآن كريم آغاز مينمايد او ميگويد : اخيرا به فضل الله (جل جلاله) ترجمه قرآنكريم را به زبان سيبوانو تكميل نمودم .
محترم نجيب رسول كه قبلا در بخش تنصير (نصراني سازي) مسلمانان عملا انجام وظيفه نموده است ، تمامي برنامه هاي آنانرا مطالعه نموده و مؤسساتي را كه در نصراني سازي مسلمانان فعاليت دارند بخوبي ميشناسد، او در اين زمينـه چنين ابراز نظر نمود : حركت نصراني سازي تاريخ طويلي در فليپين داشته و اين كشورنسبت به ساير كشورهاي جنوب شرق آسيا توجه زيادي در اين بخش نموده است، بنابراين در تغيير شمال ووسط كشور به نصرانيت كامياب شده اند، واكنون ميخواهند منطقه ميندناو را مسيحي سازند، در اين زمين مليونها دولار را مصرف ميكنند، و مسووليت اين عمل را سه جهت اساسي كه بنام ( درخت بزرگ ) مسمى شده اند به عهده گرفتهاند كه عبارت اند از : كليساي امريكا ، كليساي انگليس ، و واتيكان ، و بخش قوي وصاحب سلطه در اينجا واتيكان ميباشد . آنان براي تحقق بخشيدن اهداف خويش به محورهاي متعددي اعتماد مينمايند كه مهمترين اين محاور بخشيست كه بنام (F.E.A فرست اكونوميك اسستنس) و منظور شان تقديم كمك هاي مالي مطابق ضرورت هاي استفاده كننده گان ميباشد ، مثلا اگردهقان باشيد براي تان تراكتورزراعتي ، تخم هاي زراعتي ، و دواهاي ضد آفات زراعتي ميدهند ، بخش دوم آنان جلب و جذب شاگردان با استعداد فقير ميباشد كه به والدين شان پول ميدهند و اولاد هاي شانرا به مكاتب مسيحيت ( نصرانيت ) جذب ميكنند ، بعلاوه از آن تعدادي از متخصصيني دارند كه شفاخانهها، كلينيكها و مكاتب در مناطق مسلمان نشين تاسيس مينمايند ، آنان خدمات خويش را رايگان انجام ميدهند، و همچنان اطفال يتيم را از خوردي به شكليكه ميخواهند تعليم و تربيه ميكنند . همچنان تعدادي زيادي از نصراني سازان خارجي از كشورهاي امريكايي ، اروپايي و استرليايي در مناطق مختلف ميندناو مشغول به كارهستند كه از وسايل اطلاعات جمعي ( راديو – تلويزيون ) و مطبوعات براي تحقق اهداف خويش استفاده مينمايند .
مسلمانان ميتوانند كه اين برنامههاي آنانرا با استفاده از مساجد و مكاتب اسلامي بعنوان مراكز فهم وبيداري مسلمانان خنثى نمايند، وبراي مسلمانان دسايس آنانرا بيان نمايند، ونبايد فراموش كنیم كه حكومت فليپين رسانه هاي خبري و اطلاعاتي را براي پشتيباني از سازمانهاي نصراني سازي درخدمت آنان گذاشته است ، اين شبكه ها بطورمستقيم با دفتررئيس ارتباط دارند .
از اينكه حكومت فليبين حكومت مسيحي ميباشد و مسلمانان نقشي در حكومت ندارند ، اين حكومت نيز در بخش مسيحيت و كمك با نصراني سازان همكاري مينمايد ، محترم نجيب رسول در اين زمينه ميگويد : نظر به قانون اساسي كشور كه سکولار می باشد حكومت حق ندارد كه حركات ديني را همكاري نمايد ولي در حقيقت حكومت برعكس آن عمل ميكند ، حكومت همكارو كمك كنندهی كليسا ميباشد ، سياست مداران و اشخاص حكومتي از جماعتها و تنظيمات ديني (نصراني) براي پشتيباني مردم از آنان استفاده مينمايند ، اين گروههاي و تنظيمهاي نصراني با وجود داشتن عايدات مالي زياد از پرداخت ماليات معاف هستند، حتى اگر حكومت از ارتباط خويش با كليسا منكر هم گردد ، تمام اصحاب عقل ارتباطش را با كليسا خوب درك مينمايند . البته اين ارتباط حكومت براي پشتيباني از نصراني و نصراني سازي در وقتي است كه اسلام را به ديده دشمن ميبينند و دربين مردم نشر ميكنند كه اسلام سبب عقب مانده گي مردم ميباشد .
با وجود اين همه دسايس وتاكتيكهاي كليسا و نصرانيها دين مقدس اسلام را الله متعال ( جل جلاله) حفظ ميكند ، و با وجود اينكه مسلمانان جهان، راه دعوت را ترك نموده و به خود مشغولند، مسؤوليت خويش را در قبال اسلام و دعوت اسلامي فراموش نموده اند ، بازهم معجزهی قرآن عظيم الشان و كاركرد هاي داعيان مخلص اسلام در نشر دين مقدس اسلام در تمامي جهان نقش داشته، و برادر مسلمان ودعوتگر ما نجيب رسول در مورد مسير دعوت اسلامي در فليپين ميگويد : دعوت اسلام در بين غير مسلمانان به فضل الله متعال ( جل جلاله ) پيروزي زيادي را حاصل نموده است، همه روزه تعدادي از مسلمانان جديد به قافله اسلام ميپيوندند ، در طول ده سال گذشته تقريبا چهل هزار مسيحي از طبقات و اقشار مختلف جامعه به دين مقدس اسلام مشرف شده اند. آنانكه شب وروز براي محو اسلام از مناطق جنوبي ميكوشند برعكس دين مقدس اسلام در مناطق شمال ووسط كشور پخش ميگردد ، اين مسلمانان جديد عناصربسيار موثر در جامعه ميباشند . ما يك نهادي را براي اين مسلمانان تشكيل نموديم كه همه مسلمانان جديد دعوتگر را دربر ميگيرد و آنرا بنام ( جمعيت تبليغ اسلام ) نامگذاري نموديم ، اكنون مسيحي ها با تعجب ميپرسند كه چه شده است؟ آينده اسلام در فليپين بسيار زيباست، و من با تمام اطمينان میتوانم بگویم كه فليپين إن شاء الله به همكاري و ويكپارچگي مسلمانان، مانند اول يك كشور اسلامي خواهد شد .
|