25 تير 1404 20/01/1447 2025 Jul 16

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3337700
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

2124 تعداد مشاهده : 902 تاریخ اضافه : 2012-02-08

 

علت اساسی اختلاف ميان اديان

نخستين سوالی که برای انسان مطرح ميگردد ، وبسياری اوقات ذهن انسان را مشغول ميسازد ، اينست که چرا اديان مختلف سبب اختلافات زيادی درجهان گرديده اند ، وبه ويژه چرا کسانيکه کتابهای آسمانی بدست دارند دست به چنين اختلافات ميزنند ، وآنرا به خدای عزوجل نسبت ميدهند؟ وشايد بعضی ها قدم فراتر گذاشته دين را سبب اين همه اختلافات وتشنج ها بداند ، اين چنين سوالها گاهگاهی انسان را درمورد تمامی اديان به شک مياندازد ، زيرا بر اساس دانش وعلم، دين الهی بايد بشريت را از بد بختی ها نجات دهد، وآنانرا به سوی حقيقت ها بکشاند ، درحاليکه برعکس اغلب مشکلات جهان توسط اين اديان وپيروان آنها بوده ، وحتی ظهور مکاتب الحادی بر اساس ظلم وتجاوز بزرگان اين اديان صورت گرفته است، و مکاتب مارکسی وسکولاريستی درآغاز به سبب ظلم کليسا ، و خريد وفروش جنت ودوزخ توسط رهبران کليسا بوجود آمده است ، وبالآخره بی عدالتی های اجتماعی جامعه در آنزمان نيز که قدرت بدست کليسا و پاپها وکشيشها بود ، سبب شد تا اشخاصی ما نند سارتر ، و مارکس وژان ژاک روسو ظهور نمايند ودين را افيون ملتها ومخدر دانسته ، وبالآخره کليسا را اصطبل (طويله) اسب ها سازند ، چنانچه بعد از انقلاب فرانسه اين حادثه واقع شد.

حقيقتی را که بايد هر انسان حق طلب بداند ، اينست که دين الهي كه توسط پيامبران براي ما وامت های پيامبران قبلی رسيده ، فقط يك دين بوده كه بنام دين مقدس اسلام است.

(إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ) ([1]) در حقيقت دين نزد خدا همان اسلام است و كسانى كه كتاب [آسمانى] به آنان داده شده با يكديگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنكه علم براى آنان [حاصل] آمد آن هم به سابقه حسدى كه ميان آنان وجود داشت و هر كس به آيات خدا كفر ورزد پس [بداند] كه خدا زودشمار است.

تمامی پيامبران ازحضرت آدم (عليه السلام) تا حضرت محمد (صلی الله عليه وسلم) همه وهمه برای يک هدف آمده اند وآن توحيد الله  (جل جلاله) است که ايمان به توحيد وتسليمی به احکام الهی را خود خالق بشريت ، اسلام ناميده است .

زمانی ما در آيات قرآن عظيم الشان تفکر و تدبر ميکنيم  بخوبی درک ميکنيم که تمامی پيامبران يکتا پرست ومسلمان بوده ، مردم را به برادری واخوت دعوت مينمودند ، پيروان حقيقی تمامی پيامبران مسلمان بودند ، همه دعوت به توحيد مينمودند و سلسله ی پيامبران نيز با هم رابطه ی قوی داشته است .

 در مقابل نامهاي ديگري مثل يهوديت ، مسيحيت ، وغيره نامهايي اند كه انسانها بعدازتغييردين حقيقي الهي ، براي اديان دست ساخته خود اختيار نمودند ، وآنرا اديان الهي ناميدند .

 

دين حقيقی تمامی پيامبران اسلام ميباشد.

هرگاه به قرآن عظيم الشان كه كتاب الهي است نظر اندازيم ميبينم كه دين حقيقي تمام پيامبران را اسلام بيان داشته و تمامي آنان را مسلمان  گفته بلكه در رد ادعاي آنان كه مي گفتند ابراهيم (عليه السلام) يهودي يا نصراني بود قرآن ميفرمايد : (مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ) ([2])  ابراهيم يهودی ويا نصرانی نبود بلکه يک مسلمان پاک بود و از مشرکين هم نبود .

قرآن کريم درمورد إبراهيم عليه السلام ميفرمايد : (إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ) ([3])  وقتی پروردگارش برايش گفت : مسلمان شو ، گفت : به پروردگارعالميان اسلام آوردم .

حضرت يوسف (عليه السلام) دعا ميکرد: (أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنُيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ) ([4])  پرودکارا تو دوست من هستی در دنيا وآخرت ، مرا مسلمان بميران و با صالحان ملحق نما )

حضرت سليمان (عليه السلام)ميفرمايد:( وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ)علم ازطرف او برای ماداده شده وما مسلمانانيم . ([5])  

دين اولاده يعقوب (عليه السلام) اسلام بود(قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ) ([6])  گفتند ما خدای تو و خدای پدران ترا که ابراهيم ، اسماعيل واسحاق بودند عبادات ميکنيم ، وما به همان خدای يکتا مسلمانيم .

حضرت موسی قومش را مسلمان خطاب ميکند (وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ) ([7]) موسی برای قومش گفت : ای قوم ! هرگاه به خدا ايمان آورده باشيد پس بروی توکل نمايد ، اگرشما مسلمانان هستيد .

از اينكه مخاطب قرآن عظيم الشان انسانها وجن است ، بنابراين دين حقيقي جن هاييکه به وحدانيت خدای عزوجل ايمان آورده اند ويا مياورند نيز دين مقدس اسلام است . درسوره جن خود آنها بيان ميدارند كه درميان ما مسلمانان و سركشان قرار دارند :  (وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُوْلَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا ) ([8])  در جمله ما مسلمانان وسرکشان اند ، هرکه اسلام آورد، ايشان راه درست را جستجو نموده اند .

 

أغاز مشکل اختلاف اديان

مشکل اختلاف اديان زمانی آغاز شد که پيروان اصلی پيامبران در ضعف قرار گرفته و انسانهای خود خواه و متعصب و ياهم بعضی از دشمنان پيامبران برای دين ستيزی اموری را داخل اديان نمودند ، کتابهای الهی را تحريف کرده ، چيز هايی را از خود ساختند و به خدای عزوجل نسبت دادند .به اين اساس دين را از مسير حقيقی آن تغيير داده و نامهای جديدی را اختيار کردند.

 

دين حقيقی حضرت موسی (عليه السلام) اسلام بود

بر اساس شهادت قرآن عظيم الشان حضرت موسی (عليه السلام) يک مسلمان بود و قومش را مسلمان خطاب مينمود که  (وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ  ) ([9])  موسی برای قومش گفت : ای قوم ! هرگاه به خدا ايمان آورده باشيد پس بروی توکل نمايد ، اگرشما مسلمانان هستيد .

 

 در ميان بني اسرائيل اشخاص کمی بودند که حقيقتا از موسی (عليه السلام) پيروی مينمودند، آنان در زمان حيات موسی (عليه السلام) چندين مرتبه به بت پرستی و مخالفت با موسی (عليه السلام) مورد لعنت خدای عزوجل قرار گرفتند ، وبعد از وفات موسی (عليه السلام) هنوز هم به گمراهی های خود دوام دادند .

 يهوديان قوم پرست ومتعصب دين اسلام را که حضرت موسی (عليه السلام) به آن دعوت مينمود ، وکتاب تورات را که کتاب اسلام بود ، دين قومی ، کتاب قومی وپيامبرقومی معرفی نمودند . آنان آيات تورات را تحريف نموده و برای اين اعتقادات دست ساختهء خود که مطابق مزاج خود آنرا ساخته بودند نام يهوديت را اختيار کردند ، وآنرا مخصوص کسانی ساختند که ازمادر يهودی تولد شده باشد ، درحاليکه حضرت موسی (عليه السلام) حتی فرعون وهامان را نيز به يکتا پرستی دعوت مينمود ، و الله  متعال (جل جلاله) به موسی وهاروان فرمود که به نزد فرعون رفته و به او سخنان نرم بگويند شايد که ايمان را بپذيرد (اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى - فَقُولا لَهُ قَوْلا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى) ([10]) برويد بسوی فرعون ، او سرکش شده است ، برای وی سخنان نرم بگوييد شايد ، به ياد آورده ، وياهم پاک گردد .

يهود يک فرقهء جديدی شد که با نظريات متعصبانهء خويش به ضد همه قرار گرفتند و با وجود اينکه آنان خود را پيروان موسی (عليه السلام) ميدانند در حقيقت پيرو هيچ دين وکتاب الهی نيستند ، آنان در زمان حاضر کتابی را بنام تلمود نوشته اند و با تمام تعصب وخود خواهی آنرا پيروی ميکنند و هدف شان دينداری و حقيقت جويی نيست بلکه همان تعصباتی است که آنانرا سر سخت ترين دشمنان انسانهای موحد جهان ساخته است .

مشکل اينجاست که انسانهای متعصب نميتوانند که حق را قبول کنند ، آنان فقط به خود فکر ميکنند نه به وحدانيت وعقيدهء يکتا پرستی .

زماني يهودي ها بر اساسات پيام قبلي وارشاداتی که در تورات وجود داشت ميدانستند که آخرين پيامبران در سرزمين حجاز ظهور خواهد نمود، بسياری آنان به استقبال آخرين پيامبران بر اساس همين پيشگويي ها کتابهاي شان ، به يثرب مهاجر شدند . اين قبايل يهودی مثل  بني قريظه ، بني نضير،بنی قنيقاع و خيبر در يثرت سکونت نمودند ، ومنتظر اين پيامبر بودند،زمانيکه عربهای حجاز از آنان سوال مينمودند که چرا به اين منطقه آمده اند برای شان ميگفتند که ما اهل کتاب هستيم و برای استقبال آخرين پيامبران که نامش در آسمان احمد و در زمين محمد است و بنام ستوده شده در کتابهای ما ذکر است آمده ايم .  ايشان  اين حقيقت را به عربها وساير ساکنين يثرب بيان ميداشتند وهميشه از آمدن آخرين پيامبران که خاتم النبيين ورحمة للعالمين ميباشد خبر ميدادند ، مردم يثرب که اکثريت شان به سخنان يهودان که داراي علم بودند ، قناعت نمودند ، آنان نيز منتظر چنين پيامبري بودند . ولي وقتي  پيامبر عليه السلام ظهور نمود ، آنان او را شناختند ، ولي مشکل اساسي آنان اين بود که آنان فکر ميکردند که آخرين پيامبران از ميان قبائل يهودی ظهور خواهد نمود ، ولی پيامبر را ديدند که با همان صفاتي که در کتابهای شان ذکر شده است ميباشد ولی او از قوم عرب است ، خواسته های شيطانی متعصبانهء آنها مانع پذيرفتن وی شد ، مشکل اساسی آنان درتعصب وخود خواهي بود که مانع شد آنان حق را بپذيرند ، هنگاميکه آنان خبر شدند که آخرين پيامبري که آنان مردم را به ايمان به او دعوت ميکنند و از تولدش ديگران را خبر ميدهند از قوم آنان نيست ، تعصب وخودخواهي آنان سبب شد که با وجود دانستن حق از حق انکار کنند .

علم اگر دل زند ياري شود      علم اگر درسر زند ماري شود

پيامبر اسلام از علمي که سبب هدايت انسان نشده ، به نفع بشريت نباشد ، در کنار داشتن علم عمل نيز با وي موازي نباشد ، به خداي عزوجل پناه جسته است ، زيرا چنين علم انسان را به يک شيطان مبدل ميکند.([11])

يهودي ها با وجود اينکه علم داشتند ولي همانگونه که (شيطان تعليم داشت ولي تربيه نداشت)  يهودان نيز بر اساس تعصب ، قوم پرستي ، خودخواهي و تکبر ، اين حقيقت را انکار نمودند ، و حتي براي بت پرستان ميگفتند که دين شما نسبت به دين اسلام بهترست.

برعکس کسانيکه در يثرب بودند و مانند آنان تعصب نداشتند ، ازينکه بر اساس معلومات همان يهودان منتظر آمدن آخرين پيامبر بودند ، به مجرد رسيدن خبر پيامبر در بيعت عقبه ايمان خود را اعلان نمودند ، وزمانيکه مشرکين قريش پيامبر را اذيت نمودند ، مردم يثرب او را به گرمي استقبال نمودند ، وهمان بود که يثرب بنام  (مدينة الرسول) ناميده شد ، و پيامبر گرامي اسلام نخستين تهداب دولت اسلامي و مدنيت اسلامي در آنجا گذاشت ، ونام يثرب به (مدينه منوره) تبد يل شد .

 

دين حقيقی حضرت عيسی (عليه السلام) اسلام بود

در مورد دين عيسى (عليه السلام) بايد گفت كه : اسلام دين عيسى (عليه السلام) و حواريين (پيروانش) بود (وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُوَاْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ)([12])  و زماني به حواريين وحي فرستاديم كه به من و پيامبرم أيمان بياوريد ، آنان گفتند ايمان آورديم و شاهد باش كه ما  مسلمان هستيم .

به شهادت قرآن عظيم الشان پيروان حقيقی عيسى (عليه السلام) مومنان يکتا پرست بوده همه مسلمان بودند  (قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللّهِ آمَنَّا بِاللّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ) ([13])  حواريون گفتند : ما انصارخدا هستيم ، به الله ايمان آورديم ، وشهادت بده که ما مسلمانان هستيم .  

حضرت عيسى (عليه السلام) براي تصحيح مفاهيم و معتقداتيكه مورد دستبرد يهودان قرار گرفته بود ، ظهور نمود ، او مردم را به توحيد دعوت نموده وبراي اينكه يهودان بسياري از احکام الهی را فراموش نموده در مقابل خدای عزوجل بی ادبی مينمودند و اموری را به الله  (جل جلاله) نسبت ميداند که شايستهء الله  (جل جلاله) نيست . مسايل اخلاقي را فراموش نموده ودين را وسيله خونريزي و قتل گردانيده بودند حضرت عيسى (عليه السلام) ميخواست تا منتهى درجه اخلاق را براي مردم بياموزد و بني اسرائيل راكه از راه حق منحرف شده بودند دوباره به صراط المستقيم رهنمايي نمايد ولي روح تعصب و خود خواهي يهودان آنانرا نگذاشت كه تمايل به حق نمايند آنان دسايس مختلفي را براي نابودي حضرت عيسي (عليه السلام) استعمال نمودند و خواستند حضرتش را به صليب آويزند ولي الله  متعال (جل جلاله) پيامبرش را از دسيسهء آنان نجات داد ، الله  متعال (جل جلاله) پيامبرش از دست يهودان نجات داد و اورا به نزد خود برداشت الله متعال (جل جلاله) در مورد ميفرمايد : (وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا) ([14]) ( سخن ايشان كه ما حضرت مسيح عيسى پسر مريم را قتل نموده ايم ، آنان به يقين او را نكشته اند و صليب هم ننموده مگر اين يك شبهه برايشان بوده ، كسانيكه در اين مورد اختلاف نموده اند درشك هستند ، در مورد آن علم ندارند ، آنان فقط گمان هاي خويش را متابعت ميكنند ، ( حقيقت اينست كه ) او را حقيقتا قتل نكرده اند .

That they said (in boast), "We killed Christ Jesus the son of Mary, the Messenger of Allah"; but they killed him not, nor crucified him, but so it was made to appear to them, and those who differ therein are full of doubts, with no (certain) knowledge, but only conjecture to follow, for of a surety they killed him not.

خدای عزوجل ذات رحمن ورحيم است وبرای هدايت بشريت فقط يک دين را فرستاده است ، آنهم دين اسلام است که دين توحيد است ، دينی که خدای يگانه را برای مردم معرفی ميکند و با شناخت خالق يگانه مردم همه يکسان شده تمامی فرق های رنگ ، پوست ، نژاد ، زبان وغيره از بين رفته همه ميتوانند در سايۀ توحيد زندگی کنند .

و با داشتن عقيدهء توحيد همه با هم يکپارچه شوند به اين علت گفته شده است که ( کلمهء توحيد برای توحيد کلمه است ) يعنی با خواندن کلمهء توحيد ، در ميان بشريت وحدت ويکپارچگی ميايد .

پيروان حقيقی حضرت عيسی (عليه السلام) انسانهای يکتا پرستی بودند که سالها به چنين عقيده بودند و باور داشتند که عيسی (عليه السلام) فرستادهء خداست ولی با گذشت زمان شخصی يهودی متعصب بنام پولس (شاوول طرطوسی ) ظهور نمود که توانست با نيرنگ های خويش برضد پيروان حقيقی حضرت عيسی (عليه السلام) برخيزد آنانرا سرکوب نمايد و دين جديدی را بنام مسيحيت تاسيس نمايد که در مورد شخصيت و برنامه های پولس در بحث های آينده مفصلا تحقيقاتی خواهم داشت .

اکنون انسان ميتواند بداند که اساس اختلاف در ميان اديان دو علت است :

-    علت اولی : آوردن اديان دست ساخته بشر بنام دين چنانچه بسياری از اديانی که آنرا انسانها اختراع نموده اند وبه نام دين بين مردم نشر نموده آنرا نسبت به خالق اين جهان ميدهند ، مثل هندوييزم ، زردشتی وغيره . 

-    علت دوم : تغيير دين اسلام وعقيدهء توحيد تمامی پيامبران به نام ديگر وعقيدهء ديگر چنانچه نصرانی ها عقيدهء عيسی عليه السلام را که عقيدۀ توحيد بود تغيير دادند ، ونام دينش را مسيحيت گذاشتند .

 

--------------------------------------------------

[1]    آل عمران /19

[2]    آل عمران/67

[3]    البقرة/131

[4]    يوسف /101

[5]    النمل /42

[6]    البقرة /133

[7]    يونس /84

[8]    الجن / 14

[9]    يونس /84

[10]   طه /43-44

[11]     وعن زيد بن أرقم قال كان رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول اللهم إني أعوذ بك من العجز والكسل والجبن والبخل والهرم وعذاب القبر اللهم آت نفسي تقواها وزكها أنت خير من زكاها أنت وليها ومولاها اللهم إني أعوذ بك من علم لا ينفع ومن قلب لا يخشع ومن نفس لا تشبع ومن دعوة لا يستجاب لها . رواه مسلم .

[12]   المائدة /111

[13]    آل عمران /52

[14]   النساء / 157  

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

در حدیث صحیح از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  روایت شده که فرمود: « أَنَّ النَّائِحَةَ إذَا لَمْ تَتُبْ قَبْلَ مَوْتِهَا فإنَّها تلبس يَوْمَ الْقِيَامَةِ  درعاً مِنْ جَرَبٍ و سِرْبَالاً مِنْ قَطِرَانٍ »

اگر نوحه‌خوان قبل از مرگ توبه نکند، در روز قیامت زرهی از گری [بیماری خارش پوست] و پیراهنی از قطران می‌پوشد.

مسلم، 2/644.

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010