بنام خداي يکتا ، خدای آسمانها وزمين ، خالق همه ، و دوست هرانسان حق طلب . خدای آدم ، خدای موسی ، خدای عيسی ، خدای محمد (عليهم السلام) وخدای همه ی بشريت .
جناب پاپ رهبر محترم کاتولیک های جهان!
بعد از عرض احترام و آرزوی صحت وسلامتی شما خدمت پاپ محترم تقديم نمايم ؛ من اميد وارم به شکلی از اشکال اين نامه من بدست شما برسد، حقيقتا شما شخصيت بزرگی هستيد که شما را به اين منصب رسانيده است ، وعقل وفکر شما هم حتما قابل توصيف وتمجيد است ، ولی من فکر ميکنم که انسان عاقل وبا شخصيت کسی است که عقل ودانش خود را در امور مثبت به کار اندازد ، اين عقل رسای خود را برای رسيدن به حقيقت ها درکار اندازد ، در غير آن روزی شود که انسان ازداشتن عقل منفی باف خويش انگشت حسرت به دندان کشد ، وفرياد کنان درمقابل ذات الله متعال (جل جلاله) ايستاده وبگويد، ای کاش خاک ميبودم، ودر اين روز زمانی اين شخص عاقل ودانشمند ، رهبر يک گروه بزرگ باشد ، پيروانش نيز او را ملامت کنند که ما بر اساس اعتماد بر علم ودانش تو ، راهی را که ميگفتی ، تاييد وتعقيب ميکردم ، وبالآخره آنان نيز از الله متعال (جل جلاله) بخواهند تا اين کسی را که سبب گمراهی همه ماشده است ، به عذاب بزرگ مبتلا نما .
شما که تمامی پيروان تان ، لقب بسيار زيبايی را برای تان استعمال ميکنند ، وشما را پاپ قدیس مينامند ، يک مشکل اساسی داريد ، زيرا شما با پيدا شدن در يک خانواده ی متدين به مسيحيت و سپس تحصيلات در اين راستا و مصروفيت دروظايف مختلف و خدمت به کلیساهای مختلف بالآخره آنقدر در مسيحيت و کتاب مقدس غرق شده ايد ، که فکر ميشود ، خود تان شخصيت عقلی خويش را هيچگاهی نيازموده ايد ، ورنه حتما تغييری بزرگی دروجود شما مي امد ، اينکه احيانا شما درمورد اسلام ومسلمانان وپيامبر اسلام ابراز نظر مي کنيد ، وسپس برای دلداری به مسلمانان از آنها وسفرا دعوت نموده سخنان تانرا دوباره درست ميکنيد ، شما مورد ملامت نيستيد . زيرا جناب شما متاثر به گفته هايی هستيد که آنرا مقدس مي شماريد ، به کتابی ايمان داريد که يکی از پيامبران خدا (حضرت داود عليه السلام) را به زنا ، داشتن ولد زنا ، شراب خوراندن به اوريای حيتی ، ودسيسه ی قتل او ، متهم مي سازد ، شما اين عبارت های باز بخوانيد : ((يک روز هنگام عصر داوود ازخواب برخاست وبراي هواخوري به پشت بام کاخ سلطنتي رفت وقتي درآنجا قدم ميزد چشمش به زني زيبا افتاد که مشغول حمام کردن بود ، داود يکنفر را فرستاد تا بپرسد ، آن زن کيست ، معلوم شد اسمش (بتشبع) ، دختر (اليعام) وزن (اورياي حيتي) است ، پس داود چند نفر را فرستاد او را بياورند، وقتي (بتشبع) نزد او آمد ، داود با او همبستر شد ، سپس (بتشبع) فهميد که حامله است ، پيغام فرستاد واين موضوع را به داود خبرداد ، پس داود براي (يواب) اين پيغام را فرستاد : (اورياي حيتي) را نزد من بفرست ، وقتي (اوريا) آمد ، داود از او سلامتي (يواب) وسربازان واوضاع جنگ را پرسيد ، سپس به او گفت حال به خانه برو واستراحت کن ، بعد ازفتن (اوريا) داود هدايايي نيز به خانه اوفرستاد ، اما (اوريا) به خانه خود نرفت وشب را کنار دروازه کاخ ، پيش محافظين پادشاه ، بسر برد . وقتي داود اين را شنيد او را احضار کرد وپرسيد چه شده است ، چرا پس از اينهمه دوري ازخانه ، ديشب به خانه نرفتي ؟ اوريا گفت : صندوق عهد خدا وسپاه اسرائيل ويهودا وفرمانده ی من (يوآب) وافسرانش درصحرا اردو زده اند ، آيا رواست که من به خانه بروم وبا زنم به عيش ونوش بپردازم وبا او بخوابم؟ به جان شما قسم که اين کار را نخواهم کرد . داود گفت : بسيارخوب ، پس امشب هم اينجا بمان وفردا به ميدان جنگ برگرد ، پس اوريا آن روز وروز بعد هم در اورشليم ماند ، داود او را براي صرف شام نگهداشت واورا مست کرد ، با اينحال (اوريا) آن شب نيز به خانه اش نرفت بلکه دوباره کنار دروازه ی کاخ خوابيد . ، بالآخره صبح روز بعد داود نامه اي براي (يواب) نوشت وآن را بوسيله ی (اوريا) برايش فرستاد ، درنامه به يواب دستور داده بود که وقتي جنگ شدت ميابد (اوريا) را درخط مقدم جبهه قرار بدهد واورا تنها بگذارتا کشته شود ، پس وقتي (يواب) درحال محاصره ی شهر دشمن بود ، (اوريا) را به جايي فرستاد که ميدانست سربازان قوي دشمن درآنجا مي جنگند ، مردان شهر با (يوآب) جنگيدند ودر نتيحه (اوريا) وچند سرباز ديگر اسرائيلي کشته شدند )) کتاب سموئيل دوم ، فصل 11 شماره 2- 17
همچنان کتاب مقدس شما ، پيامبرديگری مانند حضرت سليمان عليه السلام را به داشتن هفتصد خانم وسيصد کنيز بت پرست ، بدون اجازه ی خدا ، متهم نموده ، و در ايام پيری وی را به بت پرستی و ساختن بتخانه برای خانمهايش متهم مي سازد ، شما به اين متن بايبل دقت کنيد : ((سليمان پادشاه بغير از دختر فرعون ، دل به زنان ديگر نيز بست ، او برخلاف دستور خدا زنانی از سرزمين قوم های بت پرست مانند موآب ، عمون ، ادوم ، صيدون وحيت به همسری گرفت . خدا قوم خود را سخت برحذر داشته وفرموده بود که با اين قومهای بت پرست هرگز وصلت نکنند ، تا مبادا آنها قوم اسرائيل را به بت پرستی بکشانند ، سليمان هفتصد زن وسيصد کنيز برای خود گرفت ، اين زنها بتدريج سليمان را از خدا دور کردند بطوری که او وقتی به سن پيری رسيد بجای اينکه مانند پدرش داود با تمام دل وجان خود از خدايش پيروی کند به پرستش بتها روی آورد ، سليمان (عشتاروت) الهه صيدونيها و(ملکوم) بت نفرت انگيز عمونييها را پرستش می کرد ، او به خدا گناه ورزيد ومانند پدر خود داود از خدا پيروی کامل نکرد . حتی روی کوهی که در شرق اورشليم است ، دو بتخانه برای (کموش) بت نفرت انگيز موآب و(مولک) بت نفرت انگيز عمون ساخت ، سليمان برای هريک ازين زنان اجنبی نيز بتخانه ای جداگانه ساخت تا آنها برای بتهای خود بخور بسوزانند و قربانی کنند )) کتاب اول پاشاهان ، فصل 11 شماره 1-7
همچنان اين کتاب ساير پيامبران را که نسبت به شخص شما مقدس بودند ، به گناه های مختلف مانند ، زنا ، قتل و دسيسه سازی متهم ميسازد .
اکنون زمانی شما با تاثر به اين کتاب زبان باز ميکنيد ، مورد ملامت نيستيد که اشخاصی ديگری را که به او ايمان نداريد ، هرچند پيش ديگران مقدس هم باشند ، نيز با الفاظی از قاموس بايبل متهم سازيد ، ولی زمانی دو باره بر شخصيت عقلی خويش بر ميگرديد ، از سخنان تان پشيمان شده ، دو باره از طريق ديپلوماسی و ديالوگ دو باره ، اشتباه قبلی را جبران ميکنيد .
شما در اينجا دارای دو شخصيت ميباشد ، يکی شخصيت پولسی که از مطالعه کتاب مقدس تان (بايبل) ساخته شده ايد ، که هربخش آن متهم ساختن ساير انبيای کرام به زنا وقتل ودسيسه سازی است ، که اين ميراث را پولس برای تان گذاشته است ، وشما هم درخواندن چنين عبارات ، تفکر وتدبر ننموده ، صرف بخاطر اينکه از اجداد شما برای تان ، به ميراث مانده ومقدس گفته شده است ، ميپذيريد . وشخصيت دومی شما که شخصيت يک انسان عاقل و متدين است که برای انسانيت فکر نموده وميخواهيد حتي کساني را که در آغوش بت پرستان تولد شده اند ، ازکشورهای هند وچين وژاپن به خدا پرستی دعوت کنيد.
درنوشتن نامه ام هيچگاه قصد ندارم که خدای ناخواسته به شما توهين کنم ، ولی باور کنيد درهنگام نوشتن اين نامه ، دلم برای تان بسيار ميسوزد ، که ای کاش يکبار هم از تاثر به ميراث ها و کتابهای مقدس ، به عقلانيت وخواندن کتابهای ديگری که به خدای يکتا منسوب شده ، بدون تصميم وقضاوت های قبلی ، به شکل مخلصانه استفاده کنيد ، من بدين باورم هرگاه شخصی مانند شما ، قرآن عظيم الشان را با اخلاص وصداقت مطالعه نمايد ، حتما آنرا ميپذيرد ، زيرا در قرآن در مورد اشخاصی مانند شما که مسيحی هستند ، وخود را برای خدا ، تخصيص داده اند ، ومي خواهند حقيقت ها را درک کنند ، وبا ساير مردمان محبت دارند ، توصیف شده است .
من درهنگام اين نوشته ها ، مليون ها انسان را از طريق تلويزيون ها ميبينم که شما را نفريق ولعنت ميگويند ، وبه تصريحاتی که داده ايد ، بخصوص مسلمانان قلبا ازشما ناراض شده اند ، ولی من نخواستم که شما را خدای ناخواسته دشنام دهم ، ويا هم از نوشته اين نامه شما احساس توهين کنيد ، زيرا من به قرآن عظيم الشان رجوع نموده ، وعقل خود را درخواندن کتاب های منسوب به خدا درکار انداخته ام ، من در قرآن عظيم الشان ، از صفا وپاکی ساير پيغمبران وانبيای کرام ميدانم ، که همه ی آنها معصوم مي باشند ، ازگناهان کبيره چه که حتي ازگناهان صغيره نيز معاف ميباشند ، بعضی ار لغزش های آنان ، ترک اولی بوده ، يعنی آنها ، درنيت خير ميخواستند ، ولی نيت خير آنها ، لغزشی بوده که بعد ها توسط خدای عالميان تنبيه شده اند ، ولی به هيچ وجهی قرآن به ما اجازه نميدهد که به گناه نمودن پيامبری زبان خود را باز نماييم ، زيرا خدای عزوجل کسانی را برای هدايت انسانها فرستاد که همه ازگناه معاف بوده ، وراه آنان همان راهی بود که خدای عزوجل برای انسانها ساخته است .
من در قرآن عطيم الشان خدای يکتا را ذات عالم ، با قدرت ، مهربان ، وبخشاينده يافتم که بخاطرهمين رحمت خويش عدالت را مراعات نموده ، و ظالمان را يا در دنيا ويا هم درآخرت مجازات ميکند .
من از قرآن آموختم که به مسلمانان خطاب ميکند ، که به مسيحيان بگوييد که بياييد ، يکتا پرستی را بصورت دقيق آن مورد مطالعه قرار داده وهمه با کلمه توحيد ، خود را يکپارچه سازيم تا همه ی ملتها به صلح وآرامش زندگی کنند .
من از قرآن عظيم الشان آموختم که خدای عزوجل حضرت موسی (عليه السلام) را با برادرش هارون (عليه السلام ) به نزد فرعون فرستاد ، وبه ايشان امرنمود که با ايشان سخنان نرم بگويند ، شايد که وی حقيقت ها را درک نموده ، وبا عبادت خدای يکتا ، خود را ازگناهان پاک سازد .
من ازقرآن کريم آموختم که مردم را با حکمت دعوت به حق نماييم ، و با انسانها دانشمند مجادله حسنه نماييم ، به اين اميد که هدايت يک انسان بسوی يکتا پرستی وتوحيد ، بهتراز تمامی نعمت های دنيا برای انسان باشد.
من با درنظر گرفتن تمام اين همه حقایق ، پشت کمپيوترم نشسته ام و اين نامه را خدمت شما ميفرستم ، درحاليکه از تصريحات شما غمگين شدم ، ولی زمانی کتاب مقدس (بايبل) را مطالعه نمودم ، شما را معافيت بخشيدم ، زيرا هرکسی اين کتاب را مطالعه کند ، بدگفتن ومتهم نمودن پيامبران برايش بسيار ساده ميگردد ، زيرا زنای داود ونافرمانی سليمان وبت پرستی اش جزء عقيده انسان ميگردد ، وهمچنان عدم علم الله متعال (جل جلاله ) براينکه آدم چه وقت از درخت ممنوعه خورد و سوال وی درمورد علت پنهان شدن آدم وحوا در پشت درختان حتي خدای عزوجل را مانند يک انسان بسيار ضعيف معرفی ميکند ، که نميخواهد بنده هايش حقایق را درک نمايند ، سوق ميدهد .
در زمان نوشتن اين نامه دلم برای تان ميسوزد ، و خواستم اين دلسوزی را ، با نوشتن اين نامه خدمت تان بيان دارم ، تا هم ازمسووليت روز آخرت نجات يابم ، زيرا خدای عزوجل ما را ارشاد نموده است که حتما سخنان حق را برای ديگران برسانيد ، خواه قبول کند ويا نکند ، وهم افسرده گی خويش را با نوشتن اين نامه کم سازم .
هرگاه شما اشخاصی مانند آشوک کولن که مسوول کليسا های افريقا بود ، و به دين مقدس اسلام مشرف شد بشناسيد وعلت مسلمان شدنش را درک نماييد ، و بدانيد که ايمان وی سبب ايمان 150000 انسان گرديد ، همچنان محترم جوسيف ادوارد استس که درامريکا مسلمان شده ، قرآن را سمبول يکتا پرستی دانسته ، وفعلا بهترين دعوتگر يکتا پرستی ميباشد ، وحتي خانمی بنام بيتی باومن که يکهزار کتاب را از اديان مختلف مطالعه نموده ، بالآخره با مطالعه قرآن به يک شخص موجد تبديل شده ، وکتابی رابنام ( اينک آفتاب ازغرب مي درخشد ) نوشه است .
شما نيز لطف نموده مانند اينان ، قرآن عطيم الشان را بخوبی مطالعه کنيد ، زيرا زمانی شما حقایق را درک کنید سبب هدايت ميلون ها انسان خواهيد شد ، واين افتخار بزرگ را تنها درتمامی دنيا ميتوانيد حاصل نماييد .
درخاتمه تقاضای من ازشما اينست که هرگاه قناعت شما حاصل شده باشد ، برايم اطمينان دهيد هرگاه در مورد گفته هايم اعتراضی داشته باشيد ، نيزا جواب نامه ام را برايم ، به همين شکل دوستانه بدون تعصب بفر ستيد .
من حاضرم تمامی مشکلات فکری شما را پاسخ بگويم ، و يگانه تقاضای دوستانه من اينست که شما قرآن کريم را با دقت مطالعه نماييد .
با عرض احترامات صميمانه
عبدالظاهر داعی
|