امروز علوم طبیعی ، اختراعات واکتشافات جدید ثابت کرده است که اين جهان با اين نظم خالقي دارد ، وهيچ ممکن نيست که کسي ادعا کند که اين جهان تصادفي باشد ، جوان با عقل ودانش مي گويد من هنگامي که در کمپيوتر خود کار مي کنم ، وبرنامه هاي اين کمپيوتر را مشاهده مي کنم ، اگر تمامي مردم دنيا هم به من بگويند که اين کمپيوتر تصادفي برنامه ريزي گرديده است من قبول نمي کنم ، به همين سان هنگامي که به جهان هستي نظر مي کنم ، نظم اين جهان براي من ثابت ميکند که اين جهان خالقي دارد وتصادفي نيست ، وهرگاه مليون ها انسان براي من دليل بیاورند و بگويند که اين جهان تصادف است ، نمي توانم قبول کنم زيرا پذيرش نظريه تصادف درحقيقت انکار عقل ودانش ميباشد.
ولي مشکل اصلي انسانهاي بي ايمان در ويروس هايي ست که مانع پذيرفتن حق مي گردد که اين ويروس ها عبارت اند از:
1- تکبر : هنگامي که رسول گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)مردم را به ايمان وتوحيد دعوت مي نمود ، ابوجهل وابولهب مي دانستند که آنچه او مي گويد حق است ، ولي تکبر آنان مانع مي شد که حق را قبول کنند. به همين سان بسا اشخاص حق را درک مي کنند ولي تکبر شان مانع پذيرفتن حق مي گردد ، شيطان نخستين کسي بود که بعد از خلقت آدم (عليه السلام) از بارگاه الهي رانده شده ، زيرا تکبر وي سبب شد که حق را نپذيرد .
2- خود خواهي : در بسیاری از حالات خود خواهي سبب مي گردد که کسي بخاطر منفعت هاي شخصي خود حق را نپذيرد ، در زمان رسول گرامي اسلام يک عالم بزرگ يهودي بخاطر مناظره وگفتگو با آنحضرت (صلي الله عليه وآله وسلم) به مدينه ی منوره مي رفت ، برادر کوچکش که ريسمان شترش را گرفته بود ، درنيمه ی راه شتر تکاني خورده وبرادر بزرگ را بسيار اذيت نمود وبرادر کوچک که عالم نبود ، بر اساس شفقت بر برادر بزرگ، رسول گرامي اسلام را دشنام داد ، برادر بزرگ غضبناک شده به او گفت : اي احمق چطور جرات ميکني که فرستاده ی الله را دشنام دهي ، برادر کوچک با تعجب پرسيد:درصورتي که رسول الله باشد ، پس چرا با وي مناظره کرده ، او را درمقابل مردم به دروغ متهم مي سازي ؟ برادر بزرگ گفت : من ميدانم ويقين دارم که پيامبر است ، سخنانش راست ، وکتابي را که آورده است ، آخرين کتب آسماني است ، ومن براي اين حقيقت صد ها دليل دارم ، ولي آنچه براي من مهم است ومانع قبولي حق ميگردد ، منصب ، قدرت ، اين معاش بلند ، اين قصر بزرگي که برايم داده شده است ، وهرگاه من به نبوت اين پيامبر اقرار کنم ، همه ی ثروت از دست من مي رود ، زيرا يهوداني که مرا احترام مي کنند وبه من امتيازات مي دهند تا زماني اين امتياز را مي دهند که من درخدمت شان بوده وبه ضد اسلام حرکت نمايم . برادر کوچک به مجرد رسيدن به مدينه ی منوره به پيش رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) رفته مسلمان ميشود ، ولي برادر بزرگ بخاطر خود خواهي از دنيا بي ايمان ميرود .
علم اگر در دل زند ياري شود علم اگر در سر زند ماري شود
3- تعصب : تعصب عينک سياهي است که هر چيز سفيد را سياه نشان مي دهد ، انسانهاي ناسیونالیست ومتعصب هيچگاهي به حق نميرسند ، حتي اگر در خانه ی مسلمان هم تولد شده باشند ، بالآخره بي ايمان ازدنيا خارج ميشوند .
4- رواج پرستي : مردم بر اساس عادت با رواج هاي رسوماتی که در مخالفت با حق دارند ، در بسیاری از حالات حق را نمی پذیرند ، در زمان رسول گرامي اسلام بسياري از مشرکين ادعا مي کردند که آيا رواج هاي ما غلط است ، آيا پدران ما که صدها سال درمقابل بتها نذر وقرباني نموده اند ، به اشتباه رفته بودند؟ آيا اين بتها که ميراثهاي تاريخي ماست ، وآيا اين رواج ها وعاداتي که ما داريم ممکن است فراموش شود ؟
5- بي شخصيتي : حضرت رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وسلم مدت سيزده سال درمکهء مکرمه مسلمانان را با شخصيت عالي ايماني تربيه نمود ، هرگاه شخصيت عالي باشد ، سن مطرح نميگردد ،بنابراين شاگردان مکتب نبوت با وجود اينکه سن هاي مختلف داشتند ، لاکن شخصيت عالي داشتند ، بين هفتاد ساله وهژده ساله ازديدگاه شخصيت تفاوتي وجود نداشت ، روزيکه رسول گرامي اسلام ميخواست نخستين سفير اسلام را تعيين کند ، از ميان جوانان حضرت مصعب بن عمير را اختيار نمود ، زيرا شخصيت اين جوان بيست ساله کمتر از شخصيت سايرين نبود ، وزماني رسول گرامي اسلام براي قومانداني قوتهاي اسلامي به مقابله با رومي ها ، به جنرالي ضرورت داشت ، جوان هیجده ساله اسامه بن زيد را اختيار نمود . زنان با شخصيت نيز کمتر از مردان نقش نداشتند ، بي بي اسماء وقتي احساس ميکند که رسول گرامي اسلام در غار ثور گرسنه است ، فورا با تمامي چالش ها وتمامي مشکلاتي که در مقابلش بود ، وکسي جرئت نمی کرد به پيامبر ويارش ابوبکر غذا ببرد ، اين زن قهرمان شجاعانه دو کمربند را درکمرش بسته به آنان غذا ميبرد ، ولقب ذات النطاقين را به خود ميگيرد ، در غزوه ی احد بي بي نسيبه قهرمانانه از پيامبر دفاع ميکند ودوازده اثر شمشير وتير در شانه اش پيدا ميشود .
بزرگترين وسيله براي دشمنان اسلام ضعف شخصيت جوانان در جامعه ی اسلامي ميباشد ، برنامه هاي مبتذل براي مشغول ساختن جوانان ، ومشغول نمودن آنان به چيز هاي مبتذل ، فقط براي ضعيف ساختن شخصيت است ، زيرا انسانهاي بي شخصيت بهترين لقمه براي استعمار اند .
6- جهل مرکب(جهل به توان دو) : انسانها چندين قسم هستند ، يکي ميداند وميداند که ميداند ، يکي نميداند وميداند که نميداند ، يکي نميداند ونميداند که نميداند ، ولي خطرناک کسي است که نميداند وبه اين عقيده است که او از همه بهترميداند ، اين جهل را جهل مرکب گويند ، زيرا نخست نميداند ودوم اينکه به نظرش خودش ازهمه زياده تر ميداند که جهل مرکب را ميتوان به اصطلاح ساده تر (جهل به توان دو) بيان داشت ، کسانيکه به چنين جهالتي مبتلا اند ، جهل شان سبب عدم پذيرش حق مي گردد. نخستين کسيکه با پيامبر سرسختانه دشمني کرد ابوجهل بود زيرا جهل او سبب شد که درمقابل حق قرار گيرد .
|