در اين بحث روي دو محور اساسي تحقيق مي کنيم :
1- عبادت براي چه کسی جایز است و تمامي پيامبران امت خويش را به عبادت چه کسی فرا خوانده اند؟
2) کدام امور عبادی است که انجام دادن آن فقط بايد براي الله (جل جلاله) صورت گيرد ؟
درباره ی موضوع اول بايد بگوييم که با مطالعه ی قرآن عظيم الشان ، سخنان پيامبران ، ارشادات پيامبران به امت هاي شان واحاديث نبي کريم (صلي الله عليه و آله وسلم) عبادت مخصوص الله (جل جلاله) است.
دلايل از قرآن کريم : تمامي آيات قرآن عبادت را مخصوص الله جل جلاله دانسته است ، دراينجا چند مثال را ذکر مي نمايم :
(اياک نعبد واياک نستعين) خاص ترا عبادت مي کنيم وخاص از تو کمک مي خواهيم ، شما در اين آيه ی شريفه بخوبي دقت کنيد که چرا ، خاص گفتيم ، وچرا الله جل جلاله براي ما رهنمايي ميکند که شما هميشه درنماز هاي تان همين آيت را بخوانيد ، با الله جل جلاله تعهد کنيد ، ومطابق آن زنده گي نماييد . وقتي به کسي مي گوييم که خاص ترا دوست دارم ، ويا خاص با تو معامله مي کنم ، اين يک نوع تعهد به جانب مقابل است که با کسي ديگري اين عمل را انجام نمي دهم ، اکنون يک مسلمان در هر رکعت نماز خود با الله جل جلاله تعهد مي کند که خاص ترا عبادت مي کنم ، وخاص از تو کمک مي خواهم . اساسي ترين فرق بين عبادت مسلمانان با ساير پيروان اديان در همين نکته است ، که در دين مقدس اسلام ، تنها وتنها عبادت برای الله جل جلاله جایز است، واين عبادت را قرآن مخصوص الله جل جلاله قرار داده است.
(يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ) ([1]) «اى مردم پروردگارتان را كه شما و كسانى را كه پيش از شما بودهاند آفريده است پرستش كنيد باشد كه به تقوا گراييد.»
در اين ايت شريف:
الف : امر به عبادت پروردگار شده است .
ب : کسي را بيان داشته که شايسته ی عبادت است ، يعني پروردگاري که شما وکساني را که قبل از شما بودند خلق نموده است.
ج : عبادت را اساس تقوا دانسته است.
دروسيکه از اين آيت شريف استنباط ميگردد:
نخست اينکه امر به عبادت به پروردگار شده است.
ثانيا لايق عبادت کسي است که که توانايي خلقت انسانها را داشته باشد ، وتا حال کسي نيست که ادعا کند که من خالق انسانها هستم واحيانا اگر بعضي از کساني ادعا هم کرده اند نتوانسته اند که انساني را خلق نمايند .
سوم اينکه اساس تقوا دراين است که انسان الله (جل جلاله) را که ذات واحد ويکتاست عبادت کند ، کساني که عبادت خود را به غير از الله جل جلاله به کسان ديگري اختصاص می دهند و یا شریک می گردانند ، وخود را متقي ميدانند بر اساس اين آيه ی شريفه متقي نيستند .
1) (وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا) ([2]) الله را عبادت کنيد وبه او چيزي را شريک نسازيد و والدين تان احسان ونيکي کنيد . در اين آيه ی شريفه گفته شده است که عبادت را به الله جل جلاله انجام دهيد وکسي را در عبادت وي شريک نسازيد.
2) (وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ) ([3]) «وچون ازفرزندان يعقوب پيمان محكم گرفتيم كه جز الله (جل جلاله) را نپرستيد.» در اين آيت شريف الله جل جلاله بيان داشته است که از بني اسرائيل نيز پيمان وعهد گرفته شده بود که به غير از الله به کسي ديگري عبادت نکنيد ، ولي آنان اين عهد وپيمان را شکستند.
3) درمورد وصيت يعقوب عليه السلام ميفرمايد : (أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِي قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَـهَكَ وَإِلَـهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ إِلَـهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ) ([4]) آيا وقتى كه يعقوب را مرگ فرا رسيد حاضر بوديد هنگامى كه به پسران خود گفت پس از من چه را خواهيد پرستيد گفتند معبود تو و معبود پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق معبودى يگانه را مىپرستيم و در برابر او تسليم هستيم. در اين آيت شريف بيان ميدارد که وصيت يعقوب عليه السلام به پسرانش تخصيص عبادت به الله جل جلاله بود .
4) براي پيامبر ميفهماند که براي اهل کتاب بگويد : (قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا) ([5]) بگو اى اهل كتاب بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه جز الله (جل جلاله) را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم .
5) هود عليه السلام به قوم خود گفت : (وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ) ([6]) و به قوم عاد برادر شان هود را فرستيم (او براي شان) گفت : اي قوم من ! الله را عبادت کنيد ، بجز او هيچ معبودي نيست .
6) در مورد مشرکين ميگويد:(وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَـؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ ) ([7]) آنان به غير از الله چيزهايي را که براي شان ضرر ونفع نميرساند عبادت ميکنند سپس ميگويند ، اينها شفاعت گران ما به نزد الله هستند . در اين آيت شريف صفت مشرکين قريش را بيان ميدارد که آنان به مخلوقات عبادت مينمودند ، وميگفتند که اينها ما را شفاعت ميکنند.
7) الله جل جلاله سخنان نوح عليه السلام را نقل ميکند که به قوم خود ميگفت (أَن لاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللّهَ ) ([8]) به غير از الله کسي ديگري را عبادت نکنيد.
8) - درمورد صالح عليه السلام وقومش ثمود ميفرمايد : (وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ ) ([9]) وبسوي قوم ثمود برادر شان صالح را فرستاديم ، گفت : اي قوم من ! الله را عبادت کنيد ، بجز او هيچ معبودي ديگري نيست .
9) شعيب عليه السلام نيز قوم خود را به عبادت الله دعوت مينمود ، (وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ) ([10]) وبه مدين برادر شان شعيب را فرستاديم ، گفت : : اي قوم من ! الله را عبادت کنيد ، بجز او هيچ معبودي ديگري نيست .
خلاصه اينکه تمامي پيامبران پيروان خود را به عبادت الله (جل جلاله) دعوت مي نمودند و حضرت رسول کريم (صلي الله عليه وسلم) نيز امت خويش را به عبادت الله (جل جلاله) دعوت مي نمود و قرآن کريم براي فهماندن حقيقت عبادت براي مسلمانان تعليم مي دهد که در پنج وقت نماز خويش فقط يک عمل اساسي را انجام دهند که هميشه تعهد نمايند که ( اياک نعبد ) خاص ترا عبادت ميکنيم .
اکنون لازم است به سوال دومي جواب بگوييم که کدام امور عبادت است ، تا آنرا خوب شناخته وبه جز الله (جل جلاله) به کساني ديگري آنرا انجام ندهيم .
1) سجده: (وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ) ([11]) هرآنچه درآسمانها وزمين است فقط به الله سجده مي کنند. در اين آيت شريف (لله) گفته است ، علماي زبانشناسي عربي مي گويند ، که لام براي تخصيص است ، هرگاه بر يک اسم داخل شود ، امور را به وي تخصيص ميدهد ، در اينجا سجده فقط به الله جل جلاله تخصيص داده شده است.
کسانيکه سجده به غير از الله (جل جلاله) مي کنند حتي از طرف هدهد بد گويي شده اند (وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ) ([12]) او را و قومش يافتم که بغير از الله براي آفتاب سچده مي نمودند. در اين آيت شريف بيان مي شود که حتي يک پرنده بر سجده نمودن بلقيس وپيروانش براي آفتاب تعجب مينمايد .
2) رکوع : (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ) ([13]) اي مومنان ! رکوع ، سجده وعبادت پروردگار تانرا نمايد ، وکار هاي نيک کنيد ، شايد که رستگار شويد .
3) استعانت: کمک ، مدد ، واستعانت خواستن فقط از الله جل جلاله ميشود ، زيرا الله جل جلاله براي ما تعليم داده است که هميشه بگوييد (اياک نستعين) اي پرودرگار ما فقط از تو کمک ميخواهيم ، ودرآيت ديگري طريقه ی کمک را نشان ميدهد که در مشکلات نخست صبر کنيد وسپس با نماز با پروردگار تان ارتباط گرفته ، مشکلات تان را به او عرض کنيد . (واستعينوا بالصبروالصلاة) .
4) دعـاء : پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) ميفرمايد : (الدعاء هوالعباده) دعا عبادت است ، وقتي دعا عبادت است ، يک مومن هميشه دست دعا را فقط به بارگاه الهي بلند نموده ، ميگويد : يا الله مرا ببخش ، يا الله براي من کمک کن ، يا الله مرا نجات بده .
والله (جل جلاله) خطاب به کسانيکه به مخلوقات رجوع نموده بدرگاه آنان در هنگام مشکلات خويش کمک ميخواهند ميفرمايد:(أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ) ([14]) کيست که انساني را که درحالت اضطرار قرار دارد ، وبه درگاهش دعا کند ، اجابت کند؟ ومشکلاتش را رفع نمايد. در اين آيت شريف براي آن مشرکان قريش که به بارگاه مخلوقات رفته ودست دعا بلند مينمودند گفته شد که کي ميتواند که مشکلات شما را رفع کند؟ يعني به غير از الله جل جلاله هيچ مشکل گشايي نيست .
(أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ) ([15]) من دعاي دعا کننده را اجاب ميکنم .
قرآن عظيم الشان همچنان قصه ی دعاي پيامبران را نيز نقل ميکند ، که آنان فقط به بارگاه الهي دست دعا بلند نموده از او کمک ميخواستند ، تا کسانيکه خود را پيروان حقيقي پيامبران ميدانند مطابق روش آنان عمل کنند .
(هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِن لَّدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاء)([16]) «درآنجا زکريا به پروردگارش دعا نموده گفت : پروردگارا ! براي من از جانب خود ، اولادی نيک نصيب نما . تويي شنونده دعا.»
درمورد دعاي ابراهيم (عليه السلام) قرآن کريم ميگويد : (الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاء /رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء -رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ ) ([17])
حمد وثنا براي الله جل جلاله است ، پروردگاري که براي من در بزرگسالي اسماعيل و اسحاق را اعطاء نمود ، پروردگارم شنونده ی دعاست ، پروردگارا ! مرا واولادم را ، از جمله ی نماز گذاران بگردان . دعايم را قبول نما ! پروردگارما ! مرا والدينم ، ومومنان را در روز قيامت مغفرت نما .
قرآن عظيم الشان کساني را که به جزء بارگاه الهي به بارگاه مخلوقات دست دعا بلند ميکند ، تهديد نموده ، براي شان ميگويد:
(وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَ يَسْتَجِيبُونَ لَهُم بِشَيْءٍ إِلاَّ كَبَاسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْمَاء لِيَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاء الْكَافِرِينَ إِلاَّ فِي ضَلاَلٍ ) ([18]) «وکساني را که به غير از الله ميخواهند ، براي شان هيچ اجابت نميکنند ، مثال آنان مثل کسيست که کف دست خود را به آب دراز نموده است ، و ميخواهد که آب به دهانش برود ، وآب به دهانش نميرود ، دعاي کافران نيست مگر در گمراهي.»
در اينجا الله جل جلاله کساني را که به غيراز بارگاه الهي به بارگاه ديگران دست دعا بلند ميکنند ، تشبيه به کساني نموده است که دستان خود را در آب دراز ميکنند ، وکف دست را در آب ميگذارند ، وفکر ميکند که از اين طريق بدون گرفتن آب وگذاشتن آن در دهان شان برود ، اين کار نتيجه نميدهد ، زيرا هرقدر دستان در آب گذاشته شود ، آب به دهان نميرود . به همين سان کسانيکه دست دعا به بارگاه مخلوقي دراز ميکنند ، واز آن اجابت وقبولي دعا ميخواهند ، خود را به زحمت ساخته ودعاي شان هرگز قبول نميشود ، زيرا نتيجه ی کار کافران فقط گمراهي است.
چگونگي دعاي مشرکين قريش: مشرکين قريش با وجود اينکه ادعاي ايمان مينمودند، دست دعا به بارگاه مخلوقات بلند نموده از آنان امور ذيل را ميخواستند:
الف: جلب خير و يا دفع ضرر از مخلوقات ، مثل : طفل دادن زن نازا نه به طريق علاج توسط دوا، بلکه توسط تصرف در جهان ، زيرا آنان عقيده داشتند که جنها وانسانها ميتوانند در حکومت الهي تصرف کنند ، براي کسيکه الله دختر يا پسر ندهد ، آنان پسر ويا دختر بدهند ، ويا زني را که دختر بدنيا مياورد ، ميتوانند به پسر مبدل کنند . ، ويا اينکه عقيده داشتند که اين بتها ، جنها ومخلوقاتي که آنان به آن عقيده داشتند ميتوانند ، بدون کدام وسيله درمقابل حيوانات درنده مقاومت کنند ، ويا اينکه مريضي را شفا دهند ، ويا مرده ای را زنده کنند ، ويا باران نازل کنند ، ويا هم ساير اموري را انجام دهند که قرآن آنرا مخصوص الله جل جلاله بيان داشته است .
الله جل جلاله براي شان گفت : «و الذين تدعون من دونه ما يملكون من قطمير إن تدعوهم لا يسمعوا دعاءكم و لو سمعوا ما استجابوا لكم» کساني را که به غير از الله دعا ميکنيد ، براي شما هيچ چيزي انجام داده نميتوانند ، اگر بخواهيد ، دعاي تانرا نمي شنوند ، واگر بشنوند اجابت نميتوانند . ([19])
الله جل جلاله براي اينکه اين اشخاص را بهتر بفهماند براي شان خطاب نمود: (قُلْ أَرَأَيْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّمَاوَاتِ اِئْتُونِي بِكِتَابٍ مِّن قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِّنْ عِلْمٍ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ) ([20]) . بگو به من خبر دهيد آنچه را به جاى خدا فرا مىخوانيد به من نشان دهيد كه چه چيزى از زمين [را] آفريده يا [مگر] آنان را در [كار] آسمانها مشاركتى است اگر راست مىگوييد كتابى پيش از اين [قرآن] يا بازماندهاى از دانش نزد من آوريد
سپس براي شان گفت:
(وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَومِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ ) ([21]) وكيست گمراه تر از آن كس كه به جاى خدا كسى را مىخواند كه تا روز قيامت او را پاسخ نمىدهد و آنها از دعايشان بىخبرند.
5) استغاثه: به معناي طلبت کمک در حالت سختي وشدت است ، استغاثه دو نوع ميباشد:
الف : استغاثه در عالم اسباب : استغاثه درعالم اسباب اينست که مثلا انسان در حالت سختي قرار دارد ، بنابراين از مخلوقات در چيزي کمک ميخواهد ، که آنان توانايي دارند ، مثل اينکه منزل کسي طعمه ی حریق شده باشد ، از آتش نشانی کمک ميخواهد ، يا طفل کسي مریض شده باشد ، به منزل دکتر رفته از او کمک ميخواهد ، يا در منزل کسي دزد آمده است ، ازهمسايه ها کمک مي خواهد . «فاستغاثه الّذي من شيعته على الّذي من عدوّه» اينگونه استغاثه از قبيل کمک وهمکاري است ، چنانچه الله جل جلاله فرموده است «وتعاونوا على البرّ والتّقوى» با يکديگر در نيکي وتقوا همکاري کنيد .
بـ : استغاثه در عالم مافوق اسباب : استغاثه در عالم مافوق اسباب اينست که انسان در آن کار توانايي نداشته باشد ، بنابراين انسان مومن آنرا از الله جل جلاله درخواست ميکند ، چنانچه رسول گرامي اسلام ، درعالم اسباب لشکري را تهيه نموده وبه جنگ بدر آماده شد ، اما از اينکه تعداد شان کم بود ، بنابراين به بارگاه الهي استغاثه نمود ، تا لشکرش را پيروزي ونصرت نمايد . «إذ تستغيثون ربكم فاستجاب لكم أني ممدكم بألف من الملائكة مردفين» ([22]): «هنگاميکه شما به پروردگار تان استغاثه نموديد ، او دعاي شما را اجابت نمود ، وگفت من شما را با هزار ملائکه ی هم رديف مدد ميکنم.
صحيح مسلم از حضرت عمربن خطاب رضي الله عنه روايت ميكند : كه در روز بدر رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم به مشرکين نظر نمود که تعداد شان به هزار تن مي رسيد ، واصحاب وي 313 نفر بودند ، رسول الله (صلي الله عليه وآله سلم) رو به قبله نموده ، سپس دستانش را دراز نموده به پروردگار خويش آواز ميداد : « اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِى مَا وَعَدْتَنِى اللَّهُمَّ آتِ مَا وَعَدْتَنِى اللَّهُمَّ إِنْ تَهْلِكْ هَذِهِ الْعِصَابَةُ مِنْ أَهْلِ الإِسْلاَمِ لاَ تُعْبَدْ فِى الأَرْضِ »([23]) .
امام بخاري روايت ميکند که ابن عبـــاس رضي الله عنهما مي گويد: (روز بدر) نبي اكرم صلی الله علیه وسلم كه زير سايباني قرار داشت، فرمود: «خدايا! از تو مي خواهم كه به عهد و پيمانت، وفا كني. خدايا! اگر مي خواهي كه از امروز به بعد، عبادت نشوي...» در اينجا، ابوبكر دستش را گرفت و گفت: اي رسول خدا! نزد پرودگارت بسيار اصرار نمودي، بس است. آنحضرت صلی الله علیه وسلم كه زره بر تن داشت، بيرون آمد درحالي كه مي گفت: )سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَى وَأَمَرُّ[ يعني جمعيت ايشان بزودي شكست مي خورد و پشت مي كنند و مي گريزند. بلكه موعدشان، قيامت است و قيامت، مصيبتي عظيم تر و تلخ تر است.
امام طبراني روايت ميکند که در زمان رسول الله صليالله عليه وسلم منافقي بود که مردم را اذيت ميکرد ، بعضي ها گفتند که برويم به رسول الله صلي الله عليه وسلم از اين منافق استغاثه کنيم ، نبي کريم صلي الله عليه وسلم فرمود : استغاثه به من نميشود ، بلکه به الله استغاثه ميشود . ([24])
5) استعاذه (پناه جستن) : الله جل جلاله به مسلمانان تعليم داده است که هميشه به الله پناه بجويند ، ( فاستعذ بالله ) (قل اعوذ برب الناس ) (قل اعوذ برب الفلق) بنابراين يک مسلمان در هنگام پناه جستن ميگويد : (اعوذ بالله من الشيطان الرجيم ) پيامبران الهي نيز به الله پناه ميبردند { أعوذ بالله أن أكون من الجاهلين } به الله پناه ميجويم که از جمله ی جاهلان باشم ([25]) { و إني عذت بربي و ربكم أن ترجمون }([26]) من به پرودگار خويش وپروردگار شما پناه ميجويم اينکه مرا سنگسار کنيد . { معاذ الله }([27]) ( ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا وترحمنا لنکونن من الخاسرين ) گفتند .... وقرآن اين رجوع شان را براي ما قصه ميکند ، چرا براي اينکه ما هم اولادهاي آنان هستيم بايد در وقت لغزش ها به بارگاه الهي پناه بريم .
ابراهيم (عليه السلام) که پدر پيامبران است او نيز درهنگام ضرورت به بارگاه الهي رجوع ميکند ، (رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ) حضرت عيسي عليه السلام نيز دعا به بارگاه الهي نموده ميگويد که (ربنا أَنزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِّنَ السَّمَاء تَكُونُ لَنَا عِيداً لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِّنكَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ) ([28]) موسي عليه السلام نيز مشکلات ودرد هاي خود را به بارگاه الهي تقديم مينمايد (وَقَالَ مُوسَى رَبَّنَا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلأهُ زِينَةً وَأَمْوَالاً فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُواْ حَتَّى يَرَوُاْ الْعَذَابَ الأَلِيمَ ) ([29])
عادت مشرکين قريش در پناه جستن : در عصر قبل از بعثت رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه وسلم) کساني بودند که :
1) به جنها پناه ميبردند (وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِّنَ الإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا ) ([30]) (ومردانى از آدميان به مردانى از جن پناه مىبردند و بر سركشى آنها مىافزودند) .
2) بعضي از مشرکين به مجسمه هاي انسانهاي خوب پناه ميبردند مثل لات، منات ، هبل وغيره .
3) بعضي از مشرکين حبشه به قبرهاي شخصيت هاي نيک پناه برده آنرا سجده گاه خود ساخته بودند .
4) بعضي از مشرکين به درختان پناه مي بردند ، آنرا متبرک ميدانستند (فعن أبي واقد الليثي قال : « خرجنا مع رسول الله صلى الله عليه وسلم إلى حنين ونحن حدثاء عهد بكفر ، وللمشركين سدره ([31]) يعكفون عندها وينوطون بها أسلحتهم ، يقال لها ذات أنواط ، فمررنا بسدره ، فقلنا : يا رسول الله صلى الله عليه وسلم اجعل لنا ذات أنواط كما لهم ذات أنواط ، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم : الله أكبر ، إنها السنن ، قلتم والذي نفسي بيده كما قالت بنو إسرائيل لموسى : { اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ } ([32])، لتركبن سنن من كان قبلكم » ،([33]))
5) بعضي ها به مهره ها ، چوبها ، سنگها ، تار وغيره پناه برده ، براي بند نمودن نظر از اين چيزها استفاده مينمودند .
اين همه درس هاي براي اينست که انسان در هنگام مشکلات به الله جل جلاله پناه ببرد ، بي بي مريم که يک دختر موحد ويکتا پرست بود در هنگام ملاقات با ملائکه که اورا در نخست نميشناسد برايش ميگويد (قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا) ([34])
اکنون برايم سوال پيدا ميشود که آيا کساني خواهد بود که به غير از پناه جستن به بارگاه الهي به کساني ديگري پناه برند ، بلي کساني هستند که عقيدهء قرآني ندارند ، توحيد در قلب شان جا نگرفته است ، وياهم خود قرآن از مشرکاني قصه ميکند که به غير از الله به کسان ديگري پناه ميجستند .... آيات قرآن از زبان جن ها براي ما قصه ميکند که جنها گفتند (وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِّنَ الإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا ) ([35]) وخود شان بيان کردند که اين اشخاصي که به جنها پناه ميبردند ، بجز اين براي شان تشويش ايجاد کند کاري ديگري نميکردند.
در عصر امروزي هم کساني هستند که به نزد فالبين ها رفته و به آنان پناه ميبرند ، و يا اينکه اين جادو گران وفال بين ها آنان را به کساني ديگري مثل جن ها پناه ميدهند ، در تعويذ هاي شان نامهاي جنها را نوشته ميکنند ، وشيطان هم از جن بود (وکان من الجن ) بنابراين آنان به اسلوب جديدي کارهاي همان کساني را که قرآن آنانرا به بدي ياد نموده است تکرار ميکنند ، منتهي به اشکال وآنواع ديگر.
امروز کساني هم هستند که به اشخاص پناه ميبرند ، شما در تمامي قرآن بخوانيد دريک صفحهء قرآن هم نيست که کدام پيامبري به کدام ملائکهء پناه برده باشد ، ويا اينکه کدام پيامبري به کدام پيامبر قبلي پناه برده باشد ، ويا کدام آيت قرآن امر نموده باشد که در مشکلات تان به کدام شخصي پناه ببريد ولي متاسفانه امروز بسياري اشخاصي هستند که به اشخاص بزرگوار پناه ميبرند ، اين اشخاص درست است که شخصيت هاي عالي هستند ، ولي پناه بردن به آنان در هنگام مشکلات ، مخالف دعاهاي تمامي پيامبر ان است ، مخالف اعوذ بالله است ، ما اگر از شيطان پناه ميبريم به رحمن پناه ميبريم ، همانگونه که پيامبران هميشه به بارگاه الهي پناه ميبردند ، ما اگر از درد و رنج پناهگاهي ميخواهيم فقط به بارگاه الهي رجوع کرده مانند پيامبران (ربنا ) ميگوييم .
اکنون اي برادر مومن از امر الهي ( فاستعذ بالله ) درس ميگيريم که وقتي آن ذات مهربان ما را امر نمود که به او پناه ببريم ، معلوم ميشود که پناه بردن به غير او مخالف امر واراده وخواست اوست ، وهرکسي بغير از او به اشياء واشخاص ديگري پناه ميبرد در حقيقت آن شخص و آن چيز را با الله جل جلاله شريک نموده است . به همين سبب است که بسا مردمان به اشيايي چون مهره ها ، سنگها ، بتها ، انسانها ، جنها ، حيوانات وغيره پناه ميبرند واين پناه بردن شان شرک گفته ميشود ، رسول الله صلي الله عليه وسلم ميفرمايد ( من علق تميمة فقد اشرک ) همچنان در مورد کسانيکه به نزد فال بين و جادو گري رفته آن شخص در تعويذ هاي خود نامهاي جنها را نوشته و به آنها پناه ميجويد بنابراين به مجرد رفتن به نزد فال بين چهل روز عبادت او قبول نميشود ودر صورت باور نمودن به گفته هاي جادوگران وفال بين ها کافر ميگردد .
هرگاه کسي به نزد فالبين وجادو گري رفته و سخنانش را تصديق نمايد و به آنچه آن جادو گر از نامهاي جنها وشيطانها درتعويذات خود نوشته است ، باور کند ، به آنچه بر رسول الله صلي الله عليه وسلم نازل شده است کافر شده است.
مشکل اساسي اينست که الله جل جلاله براي ما درس ميدهد که ما به بارگاه او از شيطانها پناه ببريم متاسفانه امروز مردم برعکس امر الهي در هنگام مشکل بسيار عادي به شيطانها پناه ميبرند ، افسوس وصد افسوي به حالي کسيکه خودش با اينکه خود را مسلمان بنامد بازهم درمقابل جادوگري زانو زند ، واو برايش از جن سخن بگويد ، او برايش از غيب سخن ، بگويد ، او برايش تعويذي نوشته ودر آن نامهاي جنها را نوشته ، وخطرناکتر از همه که بسياري از مردم به نزد هندو هاي بت پرست ميروند.
اکنون کسي که به نزد شخصي ميرود که برايش تعويذي بنويسد ، او به چه کسي پناه ميبرد ، شمادوستي که به نزد يک فالبين ، جادوگر ، غيبگو ، کف شناس ، نجومي وغيره ميرويد ، او خودش به کي پناه برده است ، او به شيطانهاي جني پناه ميبرند ، آن شيطانهاي جني براي شيطانهاي انساني بعضي از معلومات هاي دروغين را ميدهند ، واين شيطان چندين دروغ ديگري را بر آن علاوه نموده عقيده شما را خراب ميسازد .
بگونهء مثال به همراي هر شخصي يک شيطان وجود دارد ، مثلا شما ديشب ساعت ده شب کاري را انجام داديد ، وياهم يکماه قبل شما کاري را انجام داديد که هيچکسي شما را نديد ، آيا شما در هنگاميکه اين کار را انجام داديد ، تنها بوديد ، نخير به همراي شما ، ملائکه ها بودند که اعمال شما را نوشته کردند ، همچنان بالاي شما ذات يکتاي الهي بود که هميشه شما را مراقبت ميکند ، و به همينگونه به همراي شما در آنجا شيطانهايي بودند که درعقب شما افتاده وميخواهند شما را گمراه کنند ، بنابراين اين کاري را که انجام داديد ، درمحضر کساني انجام داديد که شما آنها را ديده نميتوانيد ، بهر صورت ، اکنون شما به نزد جادوگري ميرويد ، آن جادو گري با شيطانها ارتباط دارد ، وبا شيطان شما شيطانش ارتباط گرفته از او ميپرسد که شما در فلان وقت چه کرديد ، آن شيطان که ميداند که شما چه کاري را انجام داده ايد برايش قصه ميکند ، آن شيطان به شيطان انساني که در لباس جادوگر وفالبين وکف شناس در مقابل شما نشسته است براي تان آن قصه را بيان ميکند ، در اين قصه هيچ غيبي وجود ندارد ، واو براي شما از غيب سخن نگفته است ، بنابراين شما باعقيدهء ضعيفي که داريد فورا تسليم اين جادو گر شده وبرايش ميگوييد که او غيب را ميداند . و با اين اعتقاد تان خود را از دايرهء ايمان خارج نموده ايد ، زيرا غيب مخصوص الله جل جلاله است.
اکنون شما برادر ويا خواهري که به نزد يک هندو ميرويد تا براي تان تعويذ بنويسد ، اکنون شما چه فکر ميکنيد در اين تعويذ او چه نوشته ميکند ، او که خودش مشرک است ، به بتها ايمان دارد ، به بتها سجده ميکند ، براي شما چه خواهد نوشت ، حتماي نامهايي از شيطان را گرفته در تعويذ هاي خود نوشته ميکند وشما هم با اين کار تان به آنچه در تعويذ است پناه برده ايد ، اکنون خود بگوييد به کي پناه برده ايد ، معلوم دار به شيطان .
همچنان بعضي از جادوگران با هندو ها شريک هستند ، اين کار شان آشکارا است که با شيطان هاي انساني ارتباط دارند ، ودعواي ايمان ميکنند ، شما فکر کنيد که شما وقتي به نزد يک جادو گر ميرويد چه کاري را انجام داده ايد ؟
درينجا عقيده شما به (اعوذ بالله من الشيطان الرجيم )چي شد ؟
قرآن ميگويد به الله پناه ببريد وشما به شيطان پناه برديد .
قرآن ميگويد به الله پناه ببريد شما به جنها پناه برديد .
آيا همين است ايمان قوي که ما آنرا ادعا ميکنيم .
نکته ديگري که درينجا مهم است بعضي ها در مشکلات شان به مهره ها پناه ميبرند ، آنان ميخواهند از شر چشم زده گي ها مهرهء را در بر باربند ويا گردن اطفال شان آويزان کنند ، درينجا اين اشخاص به چه پناه برده اند ؟
آيا به يک مهره ويا يک صدف پناه نبرده است ؟
به همين علت است که رسول گرامي اسلام اين کار را شرک دانسته درحديث شريف بيان ميدارد که من علق ( تميمة فقد اشرک )
6) نذر عبادت است : از ديدگاه دين مقدس اسلام نذر عبادت ميباشد { ما أنفقتم من نفقة أو نذرتم من نذر فإن الله يعلمه } ([36]) . مشرکين قريش بنام بتهاي خويش که آنان را شخصيت هاي نيک ميدانستند نذر ميگرفتند ، ولي مسلمانان اين عبادت را فقط به الله جل جلاله انجام ميدهند .
7) ذبح حيوان بنام کسي عبادت است : آيت قرآن ارشاد ميکند { قل إن صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين } ([37]) بگو که نماز ، مناسک ، زنده گي ومرگ من ، فققط براي رب العالمين است . مجاهد ميگويد : (( النسك الذبح في الحج و العمرة )) نسک عبارت از ذبح در حج وعمره ميباشد . در آيت شريف است { فصل لربك و انحر } ([38])نماز و ذبح رابراي پروردگارت نما . امام مسلم از حضرت علي رضي الله عنه روايت ميکند که رسول الله صلي الله عليه وسلم برايم چهار کلمه را ياد داد وگفت (( لعن الله من ذبح لغير الله )) لعنت الله برکسي است که به نام غير الله ذبح ميکند.
-----------------------------------------------------
[1] - البقرة/21
[2] - النساء /36
[3] - البقرة/83
[4] - البقرة /133
[5] - آل عمران /64
[6] - هود/50
[7] - يونس/18
[8] - هود/25-26
[9] - هود/61
[10] - هود/84
[11] - الرعد/15
[12] - النمل/24
[13] - الحج /77
[14] - النمل/62
[15] - البقرة/186
[16] - آل عمران/38
[17] - ابراهيم /39-41
[18] - الرعد/14
[19] - فاطر : 13
[20] - الأحقاف : 4 .
[21] - الأحقاف : 5 .
[22] - الأنفال : 9 .
[23] - حديث نمبر 4687 صحيح مسلم .
[24] - و روى الطبراني بإسناده عن عبادة بن الصامت أنه كان في زمان النبي - صلى الله عليه وسلم - منافق يؤذي المؤمنين ، فقال بعضهم فقوموا بنا نستغيث برسول الله - صلى الله عليه وسلم - من هذا المنافق ، فقال النبي - صلى الله عليه وسلم - : (( إنه لا يستغاث بي ، و إنما يستغاث بالله )) .
[25] - البقرة : 67 .
[26] - الدخان : 20 .
[27] - يوسف : 23 .
[28] - المائده/114
[29] - يونس/88
[30] - الجن/8
[31] - درخت خار دار را گويند .
[32] -(الأعراف : 138)
[33] - (2) سنن الترمذي تحت شماره (2180 ) وگفته است که حديث صحيح ميباشد.
[34] - مريم /18
[35] - الجن/8
[36] - البقرة : 270
[37] - الأنعام : 163 .
[38] - الكوثر : 2 .
|