يكي از اشتباهات بسيار خطرناك خواهران مسلمان ما در موضوع ستر و حجاب عدم توجه به احکام الهي در بعضي از عادت ها ، رواج ها ، وعنعناتي ميباشد که مخالف احکام اسلام بوده وبايد جدا مورد توجه همه مومنان باشد که اين موضوعات را در اين بخش بصورت مفصلا مورد بررسي قرار ميدهم :
1) بزرگ شدن طفل درمقابل خانمي او را محرمش نميسازد : عادت بسياري از مردم اينست كه زماني يك طفل در دوران کودکی همراه با یک خانمی بزرگ شود ، درمقابل آن جوان بي پروا بوده ، و باوي معامله يك نا محرم را نميكند ، مثلا : در پيشروي شان بعضي از اطفالي بوده اند كه سن آنان به بلوغ نرسيده و نظر به رواج ازينكه ايور ، پسران ايور ، ايور خواهران ، و پسران شان ، پسران ماما ، پسران كاكا ، وغيره كسانيكه رفت و آمد شان درخانه هاي شان زياد بوده ، يا باهم خورد كلان شده اند و ياهم آنها نسبت به او خورد بوده اند و اكنون همه به مرحله بلوغ رسيدهاند ، و آنان از اينكه باهم عادت کرده اند ، و هميشه باهم نشست و برخواست داشته اند ، با بي تفاوتي با همدیگر معامله ميكنند ، مثلا از دختر خاله ها و یا پسر عمه ها آنها كه جديدا جوان شده اند ستر نميكنند و حتی در قسمت موها ، دستان ، و يا هم در اثناي شير دادن اولاد هايشان با بي تفاوتي عمل ميكنند ، و اين بي تفاوتي سبب گناه بزرگي برايشان ميشود، زيرا هنگاميكه سن كسي به جواني رسيد، و محرم نباشد تمام احكام شريعت اسلامي بعد از بلوغ نامحرمان برایش فرض ميگردد ، و اين خواهر مسلمان بايد در هنگام داشتن روابط با آنان بي پروا نباشد ، زيرا نامحرم با يكجا بزرگ شدن , يا هم در پيش روي انسان بزرگ شدن محرم نميگردد ، و شايد آنان فكر كنند كه ما با هم مانند خواهر و برادر بزرگ شدهايم ، ويا هم جوانان كه در پيش روي ما بزرگ شده اند ، مانند اولاد ما هستند، ويا اينكه دختران ما با آن پسران مانند برادر وخواهر زندگي كردهاند و اكنون كه جوان شدهاند احساس بيگانگي نميكنند بلكه به شكل عادي باهم نشست و برخواست ميكنند ، اينگونه سخنان و استدلالات ، نظريات شخصي هر انسان است كه نبايد اين نظريات شخصي شكل مشروعيت شرعي را به خود بگيرد ، زيرا اگر اين موضوعات مشروعيت ميداشتند و با بزرگ شدن در يكجا ، و با هم جوان شدن در مقابل چشمان انسان بعد از سپري نمودن سن طفولیت، در مقابل ما، مشروعيت ميداشت، وسببي از اسباب محرم شدن ميبود، جواز آنرا در كتب شريعت اسلامي ميخوانديم ، ولي هيچگاه در اين مورد معافيتي از طرف شريعت اسلام بيان نشده است، و به همين علت است كه كسالت و بي تفاوتي در چنين مواردی سبب گناه بزرگي ميشود ، كه لازم است خواهران ، مادران و والدين محترم اين حكم الهي را در نظر داشته، از عرفها و بي تفاوتيها ، خودداري نمايند. زيرا با زندگي نمودن دريك محیط و يا بزرگ شدن باهم ، حكم شريعت تغيير نميكند و مسلماناني كه ميخواهند عصيان و نافرماني الله (جل جلاله ) را نكنند در اين موارد توجه بيشتر نمايند.
2- سترو حجاب بر اساس رقابت: يكي از عادات باطلي كه امروز در بين بعضي از مسلمانان بي خبر از دين، رواج يافته است اينست كه بعضي از مردان به خانمهايشان ميگويند : از اينكه فلان دوست ، همسايه و يا هم برادر خواندهام خانمش را از من ستر نكرد بنابراين شما هم از ايشان ستر نكنيد ، و هرگاه كسي را ببينند كه خانمش از او ستر ميكند فورا به خانم خود ميگويد كه از فلان مرد ستر كن زيرا خانمش ازمن ستر ميكند.
اين فكر كاملا مخالف احكام شريعت اسلامي ميباشد، و بر اين اساس اشخاص محرم و نامحرم تثبيت نميگردد ، بلكه محرم و نامحرم را شريعت اسلامي تعيين وتثبيت نموده است و هرگاه كسي بر اساس اعتبارات مختلف خانم خود را مجبور ميسازد تا ستر خود را دور نمايد در حقيقت گناه بزرگي را متحمل شده است .
-3 خواهرخوانده ، برادرخوانده مادر و پدر خوانده و به فرزندي گرفتن حرمت را ازبين نميبرد: در دين مقدس اسلام ، تنها برادر، خواهر ، پدر ، مادر ، پسر و دختر به دوعلت تثبيت ميگردد:
الف: درصورتيكه در بين شان روابط قرابت وجود داشته باشد .
ب: درصورتيكه دربين دو شخص رابطه رضاع (شيردادن) باشد، مثلا: انسان خواهر رضاعي، برادررضاعي ،مادررضاعي ، پدر رضاعي ، پسر رضاعي و دختر رضاعي داشته باشد، كه رضاع (شيردادن) سبب حرام شدن نكاح با يكديگر ميشود.
جـ : بر اساس نکاح است که هرگاه کسی با شخصی نکاح کند ، مادر وپدرش بر وی حرام ميشود.
درزمان قديم دربين عربها رواج بود كه هرگاه شخصي طفلي را به فرزندي ميگرفت ، او را پسر آن شخص ميناميدند ، مثلا: پيامبر( صلي الله عليه وسلم ) يك پسرك را بنام زيد پسر خود خوانده بود ، ومردم اورا زيد پسر محمد (صلى الله عليه وسلم ) ميگفتند ، ولي آيات قرآني نازل شد ، و براي حضرت محمد (صلىالله عليه وسلم) امر نمود كه از اين کار خود داري نموده زيد را بنام پدرش ياد نمايد ، سپس همه اورا (زيد پسر حارثه) كه پدر اصلي اش بود ميناميدند .
در اينجا بهتراست آيات شريف را با نظر دانشمندان اسلامي مورد مطالعه قرار دهيم؛ (وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ) (الأحزاب / 3- 5) «فرزندخواندههاى شما را فرزند حقيقى قرار نداده است، اين سخنى است كه شما تنها به زبان خود مىگوئيد (سخنى باطل و بى ماخذ) اما الله حق مىگويد، و به راه راست هدايت مىكند. آنها را به نام پدرانشان بخوانيد كه اين كار نزد الله (جل جلاله) عادلانه تر است، و اگر پدران آنها را نمىشناسيد آنها برادران دينى و موالى شما هستند.»
تفسير الميزان در اين مورد ميفرمايد : كلمهی ادعياء جمع دعي ، به معناى پسر خوانده است ، و در جاهليت اين عمل در بين شان دائر و معمول بوده است ، و همچنين در بين امتهاى آن روز، مانند روم و فارس كه وقتي كودكي را پسر خود ميخواندند ، احكام فرزند اصلی را در حق او اجرا ميكردند ، يعني اگر دختر بود ازدواج با او را حرام ميدانستند ، و چون پدرخوانده ميمرد ، به او نيز مانند ساير فرزندان ارث ميدادند و همچنين ساير احكام پدر و فرزندى را دربارهی او اجرا ميكردند ، و اسلام اين عمل را نيز لغو كرد ، بنابراين مفاد آيه اين است كه الله (جلجلاله) آن كساني را كه شما آنها را فرزند خود خواندهايد، فرزندان شما قرار نداده تا احكام فرزندان صلبي در حق آنان نيز جارى باشد .
در اين آيه اشاره به فرزند خواندگي است، اينكه شما فرزند ديگرى را به خود نسبت ميدهيد، «سخني است كه با دهانهاى خود ميگوييد»، و جز اين اثرى ندارد، و اين تعبير كنايه است از بي اثر بودن اين سخن، همچنان كه در آيه (كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ)(مومنون/100) نيز كنايه از بيهودگي آن سخن است.
ابن كثير در تفسير آيات فوق ميگويد: اين آيهی شريفه (ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ)(احزاب/5) امريست كه عاداتي را كه در ابتداي اسلام رواج بود، نسخ مينمايد، آنان عادت داشتند كه پسران بيگانه را پسرخوانده خويش قرار ميدادند، بنابراين الله (جل جلاله) امر نمود، تا آنانرا به نسب خودشان برگردانند.
امام بخاري از عبد الله بن عمر(رضي الله عنهما) روايت ميكند كه فرمود: ما زيد بن حارثه(رضي الله عنه) را زيد بن محمد ميگفتيم تا اينكه اين آيهی شريفه نازل شد (ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ)(احزاب/5)
عربها اين پسرخواندهها را معاملهی پسر اصلي مينمودند، ايشانرا با محارم خويش به تنهايي رها ميكردند، بدين اساس بي بي سهله بنت سهيل كه خانم ابي حذيفة (رضي الله عنه) بود به پيامبر(صلي الله عليه وسلم) گفت :اي رسول الله (صلى الله عليه وسلم) ما سالم را پسر خود میخواندیم ، و الله اين حكم را نازل نمود، و ميبينم كه ابي حذيفه آمدن اين طفل را خوش ندارد ، پيامبر( صلي الله عليه وسلم) گفت : براي آن طفلك شير بده با او محرم خواهی شد.
بنابراين بر اساس آيات فوق (تبني – فرزندي گرفتن) حرام پنداشته شده، و كسي را به فرزندي گرفتن مانع نكاح نشده، و فرزند پسر اصلي انسان شرعا شمرده نميشود. و هرگاه جوان شود، خلوت نمودن آن با خانم آن مرد ، و ساير اعضاي فاميلش ناجايز بوده، سبب گناه پنداشته ميشود.
همچنان در دين مقدس اسلام پدرخواندگي، مادر خواندگي، برادر خواندگي، خواهر خواندگي ، پسرخواندگي، دختر خواندگي، مانع حرمت نشده، و معامله محرمان را با ايشان نمودن گناه بزرگي در دين مقدس اسلام بيان شده است.
بعضي از مردم در عصر حاضر هستند كه زن بيگانهای را خواهر ميخوانند و يا هم زناني اند كه مردان بيگانه را برادر خوانده و ميگويند كه اين برادر قرآني من است، و بر اساس اين گفته با آن مرد بيگانه و نامحرم، خودش، دخترانش و ساير اعضاي فاميل شان آزادانه نشسته بدون ستر و حجاب حتی به بعضي سفرها نيز با اين مرد هم سفر ميشوند، و هرگاه پرسيده شود كه شما با كي به سفر رفته بوديد ميگويند با برادر قرآنيام.
بعضي از خانمها مرد بيگانهاي را در منزل خود بنام پدر خوانده جا داده، و مانند پدر اصلي با وي معامله نموده، ستر و حجاب را مراعات نکرده، با وي خلوت مينمايد، اين عمل کاملا مخالف شريعت اسلام بوده، و مرد بيگانه بر اين اساس نميتواند محرم شود .خلاصه اينکه در شريعت اسلامي برادرخوانده ، خواهرخوانده ، مادر خوانده ، پدرخوانده ، پسر خوانده و غيره محرم نیستند، نشست و برخواست با مرد بيگانه بر اساس برادر خواندگي و يا پدر خواندگي يا پسر خواندگي قطعا حرام ميباشد.
3- ارتباط دل پاکی با بی حجابی: يکی از راههای شيطان برای بی ستر ساختن زنان مسلمان اينست که به بسياری از شيطانهای انسانی تلقين ميکند که هرگاه زنی دلش پاک باشد ضرورتی به ستر و حجاب ندارد، بنابراين بسياری از زنان بی حجاب برای اينکه در مقابل ديگران دليلی داشته باشند و گناه خود را پرده پوشی کنند استدلال ميکنند که ما دلهای پاک داريم و از اينکه دلهای ما پاک است بنابراين با مردان نامحرم و بيگانه صحبت کردن، نشستن، خنديدن، وحتی نپوشاندن عورت مشکلی ایجاد نمیکند.
جواب اين اشتباه را ميتوان درنقاط ذيل بيان داشت:
الف: امر به حجاب، حکم الهی است و تعلق به دل کسی ندارد ، بنابراين هر زن مسلمان بايد اين حکم الهی را در نظر داشته باشد اگرچه قلبش مانند آب صاف پاک باشد.
ب : هرگاه قلب کسی پاک باشد ، از قلب طرف مقابل خبری ندارد که قلب او هم پاک هست و يا نه ، بنابراين حجاب را برای دوری از فتنه بايد مراعات نمود.
ج: ازواج مطهرات پيغمبر(صلی الله عليه وسلم)، زنان صحابه و تمامی زنان با ايمان حجاب را مراعات مينمودند، آيا در عصر امروزی زنی يافت ميشود که قلبش از بی بی خديجه و بی بی زينب و بی بی فاطمه پاکتر باشد؟
د : درآيات واحاديثی که حکم حجاب آمده است ، چنين گفته نشده که زنان قلب پاک بايد حجاب نداشته باشند .
|