تعريف عبادت هاي فردي: عبادت هاي فردي عبادت هايي اند که انسان مي تواند به تنهايي خود آنرا انجام دهد. مثل تلاوت قرآن، خواندن نمازهاي سنت ونفل، گرفتن روزه ، ذکر، استغفار، دعا وغيره.
اقسام عبادت هاي فردي:
انسان بعنوان فرد درجامعه ی انساني يک سلسله از مسووليت هايي دارد که به شخص خودش تعلق مي گيرد ، مثل عبادات فکري ، جسمي و مادي.
قبل از اين تقسيم بندي بايد بدانيم که احيانا چندين نوع عبادت در يک عمل انسان نهفته است بگونه ی مثال : وقتي کسي به حج مي رود در آن هم عبادت فکري يعني نيت واخلاص شامل مي باشد ، هم عبادت مالي ، هم عبادت جسمي و بدني . ولي براي توضيح بهتر اقسام عبادت مي توان اقسام ذيل را بيان داشت :
عبادت هاي فكري (قلبي)
عبادت هايي اند که به فکر، انديشه، قلب، تفکر و تدبر انسان تعلق مي گيرد ، هرگاه شخصي درمورد خلقت آسمان ها و زمين فکرمي کند و به اين نتيجه مي رسد که خالق اين همه ذات پروردگار متعال است ، اين عمل وي يک عبادت است ، هرگاه انسان درمورد خود فکر مي کند مثلا از خود سوال مي کند :
اگر چشم نمي داشتم چه ميکردم، پس آن ذاتي که برايم چشم داده است چه ذات مهربانی است ؟
اگر قلب نمي داشتم چه مي کردم، پس آن ذاتي که برايم قلب داده است چه ذات مهربانی است؟
اگر پاهايم شل مي بود چه مي کردم ، پس آن ذاتي که برايم پاهاي سالم داده است چه ذات مهربانی است ؟
اگر کلیه نمي داشتم چه مي کردم ، پس آن ذاتي که برايم کلیه داده است چه ذات مهربانی است؟
اگر معده نمي داشتم چه مي کردم؟ ، پس آن ذاتي که برايم اين معده ی قوي را داده است چه ذات مهربانی است ؟
اگر عقل نمي داشتم چه مي کردم ، پس آن ذاتي که برايم عقل داده است چه ذات مهربانی است ؟
به اين شکل انسان به نتيجه مي رسد و اين عبادت فکري نسبت به عبادت بدني بسيار ثواب دارد ، زيرا تفکر يک ساعت نسبت به عبادت 60 سال بهتر است .
آياتي درمورد فکر : فکر و انديشه يکي از صفات عالي انساني است که سبب امتياز و برتريت انسان نسبت به ساير مخلوقات شده است . بنابراين قرآن عظيم الشان هميشه انسان را به فکر و انديشه دعوت مي کند ، تا از اين طريق بتواند که حقيقت ها را درک نمايد .
انسان مؤمن به اعتبار فكر و انديشه نيز الله متعال (جل جلاله) را عبادت مي كند ، در اين آيت شريف مسلمانان واقعي را چنين معرفي مي کند که آنان کساني اند که درمورد خلقت زمين ، آسمان ، وساير مخلوقات فكر مي نمايند ، و بدين سان عقيده و ايمان خويش را تقويت مي کنند.
(الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ) ([1]) كساني كه الله را درحالات ايستاده ، نشسته و به پهلو خفته ياد مي كنند ، درخلقت آسمان ها و زمين فكرمي كنند ، و سپس مي گويند :پروردگارا اين همه را باطل خلق نكرده اي ، پاک و منزه هستی ، ما را از عذاب دوزخ نجات ده .
تفکر يکي از عبادت هاي اساسي فکري وعقدتي ميباشد ، الله متعال درقرآن عظيم الشان هميشه تفکير و انديشه ی انسان را مخاطب قرار مي دهد ، و براي کساني که فکر نمي کنند توبيخ وسرزنش نموده است :
(كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ) ([2]) اين گونه الله آيات [خود را] براى شما روشن مىگرداند باشد كه در [كار] دنيا و آخرت بينديشيد.
(أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ) ([3]) چرا فکر نميکنيد ؟
(كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ) ([4]) همچنان نشانه هاي قدرت را براي قومي که فکر مي کنند به تفصيل بيان مي کنيم .
(إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ) ([5]) در اين علامات ونشانه هاي قدرت است براي قومي که فکر مي کنند .
(أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنفُسِهِمْ) ([6]) چرا در مورد سيستم اناتومي وفيزيولوژي خود فکر نمي کنند.
(لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ) ([7]) «اگر اين قرآن را بر كوهى فرومىفرستاديم يقينا آن [كوه] را از بيم خدا فروتن [و] از هم پاشيده مىديدى و اين مثلها را براى مردم مىزنيم باشد كه آنان بينديشند.»
آياتي درمورد بکار انداختن عقل: عقل نعمت ديگري از نعمت هاي الهي است ، که هرگاه انسان از عقل خود استفاده کند بهترين رهنماي وي در رسيدن به حق ميگردد، بشرطيکه اين انسان خود را از تعصب، تکبر، نشنلستي،قوم پرستي،رواج پرستي نگهدارد،وشخصيت عالي خود را حفظ نموده عقل خود را بعنوان يک نعمت بزرگ الهي براي رسيدن به حق استعمال نمايد .
(إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنْ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ) ([8]) راستى كه در آفرينش آسمانها و زمين و در پى يكديگر آمدن شب و روز و كشتيهايى كه در دريا روانند با آنچه به مردم سود مىرساند و [همچنين] آبى كه خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن زمين را پس از مردنش زنده گردانيده و در آن هر گونه جنبندهاى پراكنده كرده و [نيز در] گردانيدن بادها و ابرى كه ميان آسمان و زمين آرميده است براى گروهى كه مىانديشند واقعا نشانههايى [گويا] وجود دارد.
اقسام عبادت هاي فکري
عبادت هاي فکري را ميتوان درنقاط ذيل خلاصه نمود :
1) ايمان : ايمان بزرگترين پناهگاه مسلمان است ، ايمان قلعه مستحکمي است که انسان را درمقابل حملات دشمنان انسان وجني حفظ مينمايد ، ايمان است که سبب مقاومت انسان درمقابل تطميع ، تهديد وتخويف ([9]) شيطانهاي انساني مقاومت ميبخشد.
ايمان تقاضا مي کند که يک مسلمان به اموري چون وجود الله (جل جلاله) ، يگانگي (توحيد) ، ايمان به کتابهاي آسماني ، فرشتگان ، پيامبران ، روز آخرت ، قضا وقدر ، زنده شدن بعد از مرگ ، جنت ، دوزخ ، صراط ، موجوديت جن ، شيطان وغيره اموري که درقرآن کريم ثابت است يقين کامل داشته باشد .
همچنان ايمان تقاضا مي کند که يک فرد مومن امور ذيل را مراعات نمايد :
- دوري از شرك ، كفر، استهزاء به دين و امورمقدسه اسلامي.
سوال : آيا ايمان داشتن عبادت است ؟
جواب : ضد ايمان کفر است وکفر بزرگترين گناه است ، بنابراين ايمان داشتن بزرگترين عبادت مي باشد که به فکر ، انديشه وقلب انسان تعلق دارد .
سوال : آيا توحيد هم عبادت است ؟
جواب : ضد توحيد شرک است ، وشرک بزرگترين گناهان است ، وتوحيد بهترين عبادت هاست .
2- باور : باور عبارت از يقين داشتن به اينکه قرآن کتاب زندگي است ، نظام کاملي است که شامل تمامي بخش هاي فکري ، عقيدتي ، فردي ، اجتماعي ، اقتصادي ، سياسي ، تعليمي ، تربوي ، عسکري ، قضايي و فرهنگي مي باشد .
انسانهاي مومن حقيقي، باور دارند که قرآن نظام کامل زندگي است که شامل تمامي نظام هاي زندگي مي باشد . روي اين اساس باورمندان به قرآن براي تطبيق قوانين قرآني ونظام قرآني سعي وتلاش مي ورزند ، تا بيرق لا اله الا الله بر فراز تمامي کشور هاي جهان بلند شده واين کلمه ی توحيد است که ميتواند سبب توحيد ويکپارچگي بشريت گردد ، در غير آن انسان هميشه سر گردان وپريشان در جستجوي آرامش ميباشد وآرامش بدون قرآن هيچگاهي ميسر نيست . زيرا سعادت وآرامش دنيا وآخرت در تطبيق نظام قرآن نهفته است.
بسياري کساني هستند که ادعاي ايمان مي کنند ولي به قوانين قرآني و اينکه قرآن کتابي زندگي است باور ندارند ، علت اساسي اين بي باوري از قياس نادرست اسلام با مسيحيت وهندوييزم مي باشد .
در سال هاي اخير يک تعداد از مسلمانان که به شکلی از اشکال تاريخ سياسي غرب و تاريخ اديان غرب را که توسط دانشمندان غربي نوشته شده است مطالعه نموده اند ، آنان مطالعات غربي خويش را در شرق تطبيق نموده و در بسا حالات اسلام را با مسيحيت يکسان فکر نموده وتاريخ مسلمانان را مثل تاريخ مسيحيان مي دانند .
بسياري از مردم، اسلام را با مسيحيت يکسان می دانند ، که اين يک اشتباه است .
الله (جل جلاله) کساني را که از تطبيق قرآن دوري مي کند به عذاب دنيوي و اخروي وعيد وسرزنش نموده است .
(وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى) و هر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مىكنيم .
(قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَقَدْ كُنْتُ بَصِيراً) مىگويد پروردگارا چرا مرا نابينا محشور كردى با آنكه بينا بودم . (قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَكَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى) مىفرمايد همان طور كه نشانههاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى امروز همان گونه فراموش مىشوى (وَكَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَلَعَذابُ الآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقى) ([10]) و اين گونه هر كه را به افراط گراييده و به نشانههاى پروردگارش نگرويده استسزا مىدهيم و قطعا شكنجه آخرت سختتر و پايدارتر است.
(وَقَدْ آتَيْناكَ مِنْ لَدُنَّا ذِكْراً ، مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وِزْراً) ([11]) به تو از جانب خود قرآنى دادهايم ، هر كس از [پيروى] آن روى برتابد روز قيامت بار گناهى بر دوش مىگيرد.
3) تصحيح نيت : نيت وسيله ای است که هر عمل انسان را به عبادت مبدل مي کند.
عمل نيک + نيت صحيح اسلامي = عبادت
مثلا يک دانشجو درس مي خواند و درس و تعليم علم يک عمل نيک وخوب است ، ولي اين عمل خوب زماني به عبادت حساب مي شود که همراي آن نيت خوب باشد ، مثلا دانشجو در نيت خود بگويد که من مي خواهم درس بخواهم تا در آينده بعنوان يک عالم به دين مقدس اسلام ، مسلمانان ، وطن ومردم خدمت نمايم . در اين صورت هر لحظه ی نشست وي به عبادت حساب مي شود . اما شايد دانشجو ديگري در نيتش اين باشد که درس را بخاطر گرفتن شهادتنامه و دريافت پول بخواند . بنابراين عمل وي در عبادت حساب نمي شود. و يا مثلا کسي از زنا اجتناب مي کند ودر نيتش اينست که زناکار زشتي است که الله (جل جلاله) ما را از مرتکب شدن به اين گناه منع نموده است ، من بخاطر رضايت الله (جل جلاله) از اين گناه خود داري مي کنم ، بنابراين دوري وي از اين گناه براي وي ثواب است ، ولي درمقابل شخصِ ديگري در نيتش اينست که من بخاطر مبتلا نشدن به ايدز زنا نمي کنم ، بنابراين اگر چه او زنا نمي کند ولي در عبادت برايش حساب نمي شود .
تصحيح نيت يکي از مهمترين عنصر در زندگي مسلمان مي باشد ، زيرا نيت در قبولي و رد اعمال نقش بسيار مهم دارد ، پيامبر (صلي الله عليه وسلم) مي فرمايد : که اعمال انسان به نيت وي تعلق دارد : عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ وَقَّاصٍ قَالَ سَمِعْتُ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّةِ فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى دُنْيَا يُصِيبُهَا أَوْ امْرَأَةٍ يَتَزَوَّجُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَيْهِ وَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ)
ترجمه : عمربن خطاب (رضي الله عنه) روايت مي کند که رسول الله (صلي الله عليه وسلم) فرمود : «اعمال به نيت ها متعلق است ، وبراي هرشخص مطابق نيتش (پاداش) داده مي شود ، هرگاه هجرت کسي (نيتش) بخاطر الله ورسولش باشد ، بنابراين هجرتش (در راه) الله ورسولش مي باشد . و يا (نيتش) به (طلب) دنيا باشد ، پس دنيا را بدست خواهد آورد ، ويا به خانمي که با او ازدواج نمايد ، بنابراين هجرتش به همان طرف است که او نيت نموده است . ([12])
4) اخلاص : اخلاص انجام دادن هر عبادت %100 بخاطر رضاي الله (جل جلاله) مي باشد . کسانيکه تمامي امورشان را بخاطر رضاي الله (جل جلاله) انجام مي دهند درحقيقت بنده گان مخلص الله (جل جلاله) مي باشند.
شيطان دشمني خويش را از زمان خلقت آدم (عليه السلام) اعلان نموده گفت: به عزتت سوگند كه همه آنها را گمراه خواهم كرد! (قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ) ([13]) ولي شيطان براي انسانها يک راهي را هم بيان داشت که پيروي از اين راه مي تواند انسان را از شر شيطان نجات دهد ، اين رحمت الله (جل جلاله) است که از زبان خود شيطان ، وسيله ی رهايي از شرشيطان را بيان ميدارد .
شيطان گفت : مگر بندگان مخلص تو از ميان آنها) (إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمْ الْمُخْلَصِينَ) ([14]) يعني من نميتوانم که با همه ی وسوسه ها و دسايس شيطاني خويش بنده هاي مخلص الله (جل جلاله) را که ، اعمال خويش را خاص برضاي الله (جل جلاله) انجام مي دهند ، گمراه نمايم
سوال : اخلاص چگونه حاصل مي گردد؟
جواب : يگانه راه حاصل نمودن اخلاص اصلاح نيت است ، وهرگاه نيت خود را درست نماييم و هميشه در نيت ما رضاي خداي (عزوجل) نهفته باشد ، و مخلوقات را در هنگام برنامه ريزي امور زندگي ما از نظر دور داريم اخلاص حاصل مي گردد. چنانچه الله (جل جلاله) براي پيامبرش امر مي کند(قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ) ([15]) بگو در حقيقت نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار جهانيان است.
4) احسان : درحديثي از حضرت عمر(رضي الله عنه) روايت است كه : روزي شخصي از حضرت پيامبر اسلام در مورد ايمان ، اسلام واحسان پرسش نمود .
رسول الله (صلي الله علیه و آله و سلم) در مورد احسان گفتند : الله (جل جلاله) را چنان عبادت نمايي مثل این كه او را با چشمانت مي بيني و هرگاه شما اورا نميتوانيد ببینید اوشمارا مي بيند يعني انسان در تمام حالات زندگي خويش الله را حاضر دانسته و هيج عملي را مخالف اوامر او انجام ندهد . ([16])
5: عدالت وايثار : عدالت و ايثار عبادت فکري مي باشند زيرا انسان در داخل نفس خويش نيت عدالت ، خود گذري و قرباني دادن بخاطر ديگران را داشته ، وبراي اين کار عملا سعي وتلاش مي ورزد ، نتايج اين انديشه ايماني در اعمال انسان معلوم مي گردد .
سوال : بين ايثار و عدل چه فرق است؟
جواب : عدالت حق کسي را به شکل کامل آن دادن است ، و ايثار دادن حق خود را براي ديگران بدون هیچ چشم داشتی از طرف مقابل مي باشد ، مثلا شما در مفاد کاري به شکل نصف شريک هستيد ، 1000 افغاني فايده گرفتيد ، 500 افغاني را براي شريک تان داديد وخود تان نيز 500 افغاني گرفتيد ، بنابراين شما عدالت نموديد ، و هرگاه براي شريک تان 700 افغاني بدهيد ، در اين حالت شما 200 افغاني را براي آنها ايثار نموده ايد ، زمانيکه مهاجرين با دستان خالي به مدينهء منوره رفتند ، انصار ايثار نموده اموال خود را نصف نموده نصف آنرا براي خود گرفتند ونصف را براي مهاجرين بدون اينکه از آنها چيزي درمقابل بخواهند دادند.
الله (جل جلاله) در مورد آنان فرمود :(وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ) ([17]) وهر چند در خودشان احتياجى [مبرم] باشد آنها را بر خودشان مقدم مىدارند .
6) هدفمندي: براي زندگي خود برنامه ی مشخص ساختن و وقت خود را در امور مثبت صرف نمودن يکي از عبادت هاي فکري قوي مي باشد .
جوان هدفمندي مي انديشد : (والعصر ان الانسان لفي خسر) قسم به زمان است که انسان درنقصان است .
من درينجا فکر مي کنم که بين (زمان ونقصان) چه رابطه ای است؟
به اين نتيجه مي رسم که وقت بزرگترين و قيمتي ترين عنصر در زندگي يک انسان است ، وهر روز يک انسان (86400) ثانیه عمر خود را از دست مي دهد ، مثلا :
هرساعت 60 دقيقه هست ، وهردقيقه 60 ثانيه است ، 60 ضرب 60 مساوي 3600 و 3600 ضرب 24 مساوي 86400 ثانيه .
بنابراين اين جوان مسلمان مي داند که در 24 ساعت عمر خويش 86400 خشت ازتعمير زندگي وي سقوط مي کند . بنابراين انسان در نقصان است .
ولي کساني از اين نقصان نجات مي یابند که با (ايمان + اعمال صالحه + دعوت به خير ودعوت به صبر) خود را به کشتي نجات رسانند.
اين جوان هدفمند مي داند که هر روز اين يونت هاي عمر وي از سرمايه ی زندگي اش منفي مي گردد ، بنابراين براي اينکه اين يونت ها ناحق مصرف نشود ، و در راه شيطان نردود براي خود برنامهء هدفمند ميسازد .
ازجمله هدفمندي درمعامله با مردم ، ارتباط يک مسلمان با برادر مومنش ، در رابطه با حصول رضای الله (جل جلاله) مي باشد، به اين اساس، اين فرد مومن کوشش مي کنند که درخدمت ساير مردم باشد ، ولي اين خدمت وي نبايد مخالف احکام الهي باشد، وچنين نشود که من براي کسي خدمت مي کنم واين خدمت منجر به گناهي گردد .
بگونه ی مثال بسياري از راديو ها و کانال هاي تلويزيوني به هدف خدمت به مردم ، آنانرا به امراض اخلاقي مبتلا مي سازند ، که از ديدگاه اسلام اينگونه اعمال نه تنها خدمت نيست بلکه خيانت در برابر مردم مي باشد .
بعضي از افراد به نيت خدمتگذاري وخوش سازي مردم ، آنانرا درمجالسي مشغول مي سازند که تمامي لحظات آنان به گناه حساب شده است ، وسبب بد بختي آنان در آخرت مي گردد .
در دين مقدس اسلام هدفمند بودن وهدف داشتن مهمترين عبادت مي باشد ، زيرا اين انسان هدفمند در هر لحظه وقت خويش براي بهبود زندگي دنيا وآخرت خويش تلاش مي ورزد ، ولي درمقابل انسانهاي بي هدف در تمام عمر سر گردان بوده و بالآخره به نتيجه ی مطلوب نمي رسند .
سوال : چگونه مي توان خود را هدفمند ساخت ؟
جواب : هرگاه در مورد زندگي ، مدت زندگي ، آينده وحالات ضعف و پيري وناتواني ما ، زندگي آخرت ، امتيازات و عذابهاي آخرت فکر کنيم ، وعاقبت هر خوب وبد را بسنجيم ، بدون شک در زندگي خويش براي آينده ی خود هم در دنيا وهم در آخرت برنامه ای مشخص داشته باشيم ، وهرکاري را بدون سنجش انجام نمي دهيم ، اينست آثار زندگي هدفمند.
سوال : چطور بدانم که من هدفمند هستم ؟
جواب : به برنامه هاي زندگي ات نظر کن .
سوال : مثال خوب و دقيق ضرورت است .
جواب : حداکثر عمر انسان بين شصت الي هفتاد سال است ، بنابراين هر انسان يک تعمير هفتاد ساله ای عمر دارد که هر روز از اين تعمير 86400 خشت آن سقوط مي کند ، انسانهاي بي هدف اين خشت هاي تعمير شانرا رها نموده ، هرکسي آنرا مي برد ، گاهي هيروهاي فیلم ها ، گاهي مالکين هتل ها ، گاهي تاجران. و به اين شکل بالآخره روزي مي شود که خشت هاي تعمير شان ختم شده وبه آخر رسيده است ، در آن وقت متوجه مي شوند که اشتباهات زيادي نموده اند ، ولي حالا تعمير ويران شده است وخشت هايش را مردم برده اند ، اين انسان بي هدف در آخر عمر اشک تمساح مي ريزد ، ولي برعکس انسان هدفمند ميداند که در 24 ساعت عمرش 86400 خشت عمرش سقوط مي کند و قبل از اينکه اين خشت ها را ديگران ببرند ، او برايش برنامه ساخته هرخشت را در تعمير جديدش در آخرت بنابراين مي کند و هنگامي که آخرين خشت از اين تعمير سقوط نمود ، به تعمير جديد خويش که آنرا با زيبايي هاي اعمالش آباد نموده است سفر ميکند .
7 : محبت با الله (جل جلاله) وبا فرستاده ی وي حضرت رسول الله (صلي الله عليه وسلم) : محبت قوه ی داخلي است که انسان را به پيروي از کسي مي کشاند . محبت و دوستي الله (جل جلاله) اساسي ترين عبادت فکري براي يک مومن است قرآن عظيم الشان در این زمينه مي فرمايد:( وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ) ([18]) مؤمنان محبت بسيار قوي با الله مي داشته باشند .
در اينجا محبت اساس خدا پرستي و بت پرستي قرار داده شده است ، آنانکه محبت با الله (جل جلاله) دارند تمامي اعمال خود را مطابق رضاي خداي (عزوجل) ادا مي نمايند ، ولي کسانيکه به بتها ايمان دارند محبت قوي با معبودان باطل خويش دارند ، نام آنان را بر اولاد هاي خود مي گذارند ، لباس هاي خويش را به سيستم بت پرستان طراحی مي کنند ، مراسم شان مانند مراسم بت پرستان است . ولي در مقابل کساني که با خداي عزوجل محبت دارند تمامي اعمال خويش را مطابق شريعت اسلامي عيار مي کنند که سبب رضايت محبوب شان قرار گيرد.
همچنان کسانيکه با الله محبت دارند با فرستاده ی وي نيز محبت دارند .
عَنْ أَنَسٍ رضی الله عنه قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه وسلم: «لا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ وَالِدِهِ وَوَلَدِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ». (بخارى)
ترجمه: از انس (رضی الله عنه) روايت است كه رسول اكرم (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «كسي از شما، نمي تواند مومن ( واقعي) باشد، تا اينكه من (پيامبر) نزد او از پدر، فرزند و همه ی مردم، محبوب تر نباشم».
درعصر امروز کساني هم هستند که از محبت الله (جل جلاله) صحبت مي کنند ولي نماز را که سخن گفتن با خداي (عزوجل) است ترک مي کنند ، چطور ممکن است کسي را دوست داشته باشيم ولي با اوسخن نگوییم ، به خانه اش نرويم ، وهفته ها با او ترک ارتباط نماييم ؟
ترسم نرسي به کعبه اي اعرابي اين ره که تو ميروي به ترکستان است
سوال : محبت چگونه حاصل مي گردد؟
جواب : شما تصور کنيد در يک مخزن پنج مجرا وجود دارد ، از هر پنچ نل ، آب پاک به اين مخزن مي ريزد ، بنابراين هم همين مخزن پر از آب پاک است وهم آبي که از آن خارج مي گردد ، پاک و نظيف است .
ولي هرگاه در اين مخزن از پنچ نل کثافات وگندگي ها بريزند ، هم مخزن کثيف وگنده ميباشد وهم آبي که از آن به بيرون ميريزد گنده وکثيف است .
داخل انسان مانند مخزني است که توسط حواس پنچگانه تغذيه مي گردد ، هرگاه حواس پنجگانه را به اشياي مثبت مصروف کنيم ، همه براي داخل انسان غذاي مثبت مي دهند ، وهر سخن ، وهر فکر وانديشه ی انسان نيز مثبت وخوب مي باشد ، ولي مشغول ساختن حواس پنجگانه به گناه هم انسان را کثيف و پليد مي سازد وهم هرچيزيکه انسان آنرا طرح مي کند گنديده است ، اکنون کساني که خود را به فهم قرآن ، فهم ايمان ، نشستن با صالحان ومردمان نيک مصروف ساخته اند ، براي شان محبت با الله (جل جلاله) حاصل مي گردد ، وکسانيکه هرشب صدها دقيقه با هندوها ارتباط دارند ، بالآخره براي شان محبت با هندوايزم وبت پرستي حاصل ميشود .
سعدي مي گويد :
گِـلی خوشبو در حمام روزي رسيـد از دست محبوبي بدستم
بدو گفتم که مشکي يا عبيري که از بوي دلاويز تو مستـم
بگفتا من گِـل ناچيز بـودم وليکن مدتي با گــُل نشستم
کمال همنشين در من اثر کرد وگرنه من همان خاکم که هستم
سوال : آيا مشابهت در نام ، لباس و طرز زندگي با بت پرستان تاثيري به محبت دارد؟
جواب : اساس مشابهت محبت است ، پدرت چرا نام برادرت را عبدالله نهاده است ، زيرا پدرت ( الله ) را دوست داشت ، چرا نام پسر برادرت اسماعيل است ، زيرا برادرت پيامبران را دوست داشت ، چرا من پسرم را انس نام نهاده ام ، زيرا من حضرت انس که صحابي گرامي پيامبر اسلام بود ، دوست داشتم ، اکنون چرا فلان شخص نام پسرش را (گاتم) گذاشته ونام نواسه اش را ( شوبا ) زيرا او نسبت به الله (جل جلاله) ، پيامبران وصحابه کرام به هندو ها زياد علاقه دارد ، او شايد ده نام صحابه را نشناسد ، و براي شناسايي آنان وقتي هم در تقسيم اوقات زندگي اش نداشته باشد ، ولي روزانه چندين ساعت خود و فاميلش مصروف تماشاي فیلم ها وسريال هاي هندي باشند که مشاهده ی بيشتر فیلمها وسريال هاي هندي محبت هندو ها را در قلب انسان پيدا مي کند .
يكتن از دانشمندان تعليم وتربيت غرب كه در مسلك خويش دكتورا داشت ، خواست براي تعليم بهتر اطفال و تقويت ذهنيت آنان دريك كشور پيشرفته ، تدريس خويش را از مرحله ابتدايي آغاز نمايد ، تا بر اساس تقويت اين تهداب اساسي تعليم وتربيه كه در صنوف ابتدايي مي باشد ، اطفال را براي پذيرش دانش بهتر آماده سازد ، وي ميگويد:من خواستم اطفال را به تفكير و انديشه سالم بكشانم ولي دريافتم كه طفلي مرا به سوي شناخت كشانيد ، وبالآخره مسلمان شدم ، من بدست يك طفل صنف اول يا دوم مرحله ابتدايي مكتب مسلمان شدم . وي در اين مورد داستان زندگي ايماني خويش را چنين توضيح ميدهد :
روزي خواستم براي درك ذهنيت اطفال (شاگردان خويش) سوالاتي براي آنان تقديم دارم ، از همه سوالي نمودم كه :(او چه تصميمي براي آينده ی خويش دارد ؟ )
هريكي از شاگردان بر اساس ارتباط شخصي و درك مفاهيم زندگي مطابق استعداد خود به انتخاب مسلك آينده ی خويش جوابي بيان مي داشت ، كسي مي خواست مهندس ويا دكتر شود ، ديگري مي خواست استاد ومعلم باشد ، و يكي هم بر اساس علاقمندي هاي فیلمي و ورزشی مي خواست ، كه فوتبالر ، ممثل ، هيرو ، وياهم رقاصه وآواز خوان باشد ، ولي در جمله اين اطفال زماني به جواب طفلي متوجه شدم كه فرمود مي خواهد : صحابي حضرت محمد (صلي الله عليه وسلم) شود .
من با تعجب فراوان پرسيدم كه صحابي كيست ؟ آن طفل گفت : شاگردان مکتب ودانشگاه حضرت محمد (صلي الله عليه وسلم.)
من سوال کردم : آيا مکتبی به اين نام وجود داشته است؟
درپاسخ گفت : مکتب نبوت برترين مکاتب جهان است .
گفتم : آيا شاگرداني داشت ؟
گفت : به هزاران فارغ التحصيل داشت که در رشته هاي مختلف اخلاقي ، سياسي ، علمي ، تقوا ، ايمان داري ، عفت ، حيا ، اقتصاد ، جامعه شناسي ، روان شناسي وغيره متخصص بودند.
گفتم : شما اين همه را از کجا ياد گرفتيد ؟
فرمود : پدر ومادرم هر شبي براي ما در محيط منزل به عوض تماشاي فلم هاي نا خوشايند ومبتذل ، ما را با قصهء زنده گي يكتن از ياران پيامبر( صلي الله عليه وسلم ) آشنا ميسازند ، وبراي ما با زبان سادهء خود مان ، قصهء زنده گي آنانرا بيان ميدارند ، ومن ، برادران وخواهرانم كه هرشب يك قصهء از زنده گي يكتن از صحابه كرام را ميشنويم ، بالآخره غرق شخصيت آنان شده ، وميگوييم كه اي كاش ما هم صحابه پيامبر(صلي الله عليه وسلم ) شويم ، وهرگاه امكان باشد ، درجواني ميخواهم صحابي پيامبر( صلي الله عليه وسلم ) باشم .
گفتم : آيا نامهاي از شاگردان مکتب نبوت را ياد داري ؟
گفت : بلي به صد ها نام ...
گفتم : ممکن است چند نامي را بگيري .
گفت : بلي ، ابوبکر ، عمر ، علي ، عثمان ، حسن ، حسين ، بلال ، ياسر .
گفتم : در اين مکتب دختران وزنان درس نميخواندند ؟
گفت : زنان قهرمان اين مکتب کمتر از مردان نبودند ، سميه اولين شهيد اسلام ، بي بي خديجه نخستين کسيکه به محمد صلي الله عليه وسلم ايمان آورد ، بي بي خوله زنيکه الله (جل جلاله) صدايش را شنيده است ، بي بي اسماء زنيکه به پيامبراسلام در غار ثور غذا برد ، بي بي نسيبه زنيکه درغزوهء احد از پيامبراسلام دفاع کرد و 12 تير ونيزه به شانه اش خورده بود ويکسال تمام تداوي ميشد ، بي بي فاطمه ، بي بي عايشه ، بي بي ميمونه وغيره .
اين دانشمند ميفرمايد كه اين طفل معصوم نميتوانست كه تمامي سوالات مرا پاسخ گويد ، بنابراين من خواستم تا معلومات بيشتر درمورد صحابه را از والدينش درك نمايم ، وروي همين هدف تماسي با والدين طفل حاصل نمودم ، وروزي به منزل آنان رفتم.
من با ورود به منزل آنان شيفته شدم ، زيرا ديدم كه يك فاميل كاملا متفاوت از ديگران بود ، اين فاميل كه فرق فراواني با ساير فاميل ها داشت ، مرد هنگام داخل شدن به منزل براي خانمش واعضاي فاميلش سلام ميدهد ، خانم شوهرش را به گرمي استقبال نموده ، وشوهر هم در داخل شدن به منزل كلمه ( السلام عليكم ) را به شكل احترام ادا مينمايد ، كه داراي مفهوم دعا وسلامتي براي جانب مقابل است ، پسرجوان شان ، چاي را درمقابل ما ميگذارد ، ودخترنيمه سال شان مادرش را در امور منزل همكاري ميكند . به عوض اينكه هركسي مصروف خود باشد ، ومانند ساير فاميل ها ، يكي مصروف شنيدن موسيقي ، ديگري مصروف ديدن فلم ، ويكي درخانه و ديگري سرگردان در نايت كلپ ها باشند ، همه به شكل متحدانه زنده گي خويش را بر اساس ارشادات والدين به پيش ميبرند ، وزماني هم يكتن ازوالدين دراموردين صحبت مينمود ، همه با رضايت كامل به سخنان وي گوش داده ، وبا تكان دادن سرسخنانش را استقبال نموده وگاهي هم با قطرات اشكي كه ازچشم شان سرازير ميشد ، مصيبت هاي صحابه كرام را ، خود دانسته ، و با ذكر نام پيامبر(صلي الله عليه وسلم) فوراً درود بزبان آورده به همان الفاظ عـربي( صلي الله عليه وسلم ) ميگفتند .
من سؤالات خويش را درمورد صحابه پيامبر(صلي الله عليه وسلم) وشخصيت پيامبر(صلي الله عليه وسلم) آغاز نمودم ، و با معرفت با چنين شخصيت ها ، بازهم علت علاقمندي اطفال را و اينكه شاگردم چه پاسخي برايم داده بودم استفسار نمودم .
پدرطفل برايم توضيح نمود كه وي بر اساس ارشادات الهي كه (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ ) اى كسانى كه ايمان آوردهايد خودتان و فاميل تانرا از آتشى كه سوخت آن مردم و سنگهاستحفظ كنيد بر آن [آتش] فرشتگانى خشن [و] سختگير [گمارده شده] اند از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپيچى نمىكنند و آنچه را كه مامورند انجام مىدهند.
مطابق همين حكم الهي ، من هرشب به عوض مصروفيت به برنامه هاي تلويزيوني وراديويي كه اكثر آن زادهء ماده پرستي وانسان پرستي هاست ، و اطفال واعضاي خانواده را به انحرافات ميكشاند ، به مطالعه شخصيت پيامبر( صلي الله عليه وسلم ) وياران وي صرف ميدارم ، و يكي از اعضاي فاميل يك بخش كوتاه زنده گي يك صحابي را از كتاب حكايات صحابه ويا سيرت پيامبر( صلي الله عليه وسلم ) مطالعه نموده ، سپس درمورد زنده گي آنان صحبت ميكنيم ، كه اين كار براي شخصيت سازي مان ، مفيد واقع شده ، وهرشبي ايمان ما را قوي ميسازد ، ومهمترين تأثير آن همين است كه اطفال ما به عوض تاثر به شخصيت هاي ممثلين فلم هاي غير متدين كه اكثرا نقش هاي غير اخلاقي را تمثيل ميكنند ، و اطفال را غرق گمراهي ها ميكنند ، به شخصيت پيامبر( صلي الله عليه وسلم ) آل بيت وصحابه گرامي اش متاثر ميشوند ، وبا وجود اينكه هيچ كسي نميتواند كه در اين عصر صحابي گردد ، ولي اين طفل ما با همان علاقمندي طفلي خويش براي شما چنين جوابي داده است .
اين دانشمند اضافه ميكند كه من بعد از برخورد با چنين شخصيت ها ، درصدد مطالعهء بيشتر درمورد پيامبراسلام ( صلي الله عليه وسلم ) وصحابه كرام شدم ، وكتابي را كه رهنماي همه بود ( قرآن كريم ) مطالعه نمودم و بالآخره با درك حقايق دين مقدس اسلام به اين دين مدنيت ، اخلاق وانسانيت گرايش خويش را به دين مقدس اسلام اعلان نمودم . وگفتم که ( لا اله الا الله ، محمد رسول الله ) . اين دانشمند علت اصلي واساسي مسلمان شدنش را ملاقات با يک طفل مسلمان ميداند . و اورا سبب اصلي دانسته است .
قرآن عظيم الشان ميفرمايد: يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا - يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَنْ يُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا ) ([19])
اي مؤمنان از خدا بترسيد ، وسخنان درست بگوييد ، تا اعمال شما درست شده ، و الله گناهان شما را مغفرت نمايد ، وهركه از خدا وپيامبرش اطاعت نمايد ، كاميابي بزرگي نصيبش شده است.
امام ابن كثير در تفسير اين آيت شريف ميفرمايد : الله متعال بنده هايش را به تقوا وگفتن سخنان درست كه در آن غلطي وانحراف نباشد ، امر نموده است .
8: آزادي فکر: يکي از خصوصيات انسان مومن آزادي فکر وانديشه اش از تسليمي به انديشه هاي باطل است . داشتن انديشهء اسلامي يکي از عبادات مهم فکري در دين مقدس اسلام بشمار ميرود ، واين انديشه بر بنياد يکتا پرستي ايجاد شده ، وفروعات اين اصل نيز جزء انديشه ايماني ميگردد . هرگاه حقيقت دين مقدس اسلام در ذهن مومن بصورت کامل روشن گردد ، وکمال اين عقيده در چوکات منظم تقسيم بندي شده ، دربخش هاي مختلف زنده گي مورد مطالعه قرار گيرد ، تمامي ابعاد زنده گي انسان در چارچوب همين انديشهء اسلامي ميچرخد ، بنابراين سياست ، اقتصاد ، فرهنگ ، روابط اجتماعي ، هنرها وساير امور را در چوکات انديشه اسلامي ميداند .
تمامي اساسات عقيدهء اسلامي ، تمدن اسلامي و نظام اسلامي زماني مستحکم ميگردد که فکر وانديشهء اسلامي داشته باشيم و مسلمانان تا زمانيکه ذهن شان به انديشهء حقيقي اسلامي مستقر بود توانستند 13 قرن بر جهان حاکميت داشته باشند. و هر مسلماني انديشهء سالم را اساس سعادت دنيا وآخرت ميداند.
با داشتن فکر وانديشهء اسلامي براي انسان آزادي فکر ايجاد ميشود، وهيچگاه زنجير غلامی وسرخم نمودن براي انسانها را قبول نميکند ، اين آزادي فکر سبب آزادي از انديشه هاي باطل شده وانسان را از غلامي ديگران نجات ميدهد ، وکشور اينگونه اشخاص نيز استقلال ميداشته باشد.
برعکس آنانکه فکرشان بگونهء مغشوش شده ، دين مقدس اسلام را در بعضي از عبادات منحصر نموده، و راهي افکار ديگري چون انديشه هاي کمونيستي ، سيکولريستي وغيره ميشوند در حقيقت اسلام را بصورت کامل نشناخته ونتوانسته اند که انديشهء اسلامي داشته باشند .
بايد بدانيم که هيچ فکر وانديشه تجزيه نميگردد و اين درست نيست که کسي ادعا کند که من مارکسيست هستم ولي اقتصاد اسلامي را خوش دارم و ميخواهم تطبيق نمايم ، زيرا مارکسيزم يک مکتب است و تجزيه نميگردد ، به همين سان دين مقدس اسلام نيز يک مکتب کامل ميباشد و ممکن نيست که کسي خود را مسلمان دانسته ولي اقتصاد سوسياليستي را ترجيح دهد ، ويا اينکه من نماز وروزه اسلامي را قبول دارم و نظام وسياست اسلامي را نميخواهم ، زيرا اسلام تجزيه نميگردد .
بزرگترين وسيلهء دشمنان اسلام جنگ فکري است که هدف شان متزلزل ساختن انديشهء اسلامي ميباشد ، وبه همين علت عربها استعمار را استحمار مينامند .
يهـــوديان عــــادت داشتند که دين را زماني تطبيق ميکردند که با فرهنگ ، رواج ، خواسته ها ، ومفاد مالي واقتصادي آنان موافقت ميداشت ، ولي هنگاميکه دين با عادات وفرهنگ زشت آنان مخالف ميبود ، رواج وفرهنگ خود را ، وياهم خواسته هاي شخصي خود را نسبت به دين ترجيح ميدادند ، خداي عزوجل آنانرا رسوا نموده براي شان گفت : (أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ) ([20]) آيا شما به پارهاى از كتاب [تورات] ايمان مىآوريد و به پارهاى كفر مىورزيد پس جزاى هر كس از شما كه چنين كند جز خوارى در زندگى دنيا چيزى نصیبش نخواهد بود و روز رستاخيز ايشان را به سختترين عذابها باز برند و الله از آنچه مىكنيد غافل نيست .
شاگرد : آيا از رسوم وعنعنات خود صرف نظر کنيم ؟
جواب : رسوم وعنعناتي که مخالفت صريح با قرآن عظيم الشان داشته باشد ، بايد صرف نظر کرد.
سوال : مثلا کدام عنعنات ؟
جواب : امروز رواج است که بايد داماد مجبورشود که لک ها افغاني قرضدار شود و براي همسر خود لباسهاي قيمتي ومصارف زيادي نمايد و چندين لک طويانه بدهد، اين عنعنه مخالف اسلام است ، ومسلمانان حقيقي بايد اين رواج هاي زشت را که مانع ازدواج جوانان ميگردد ترک نمايند.
سوال : آيا ما نميتوانيم که از اقتصاد کاپيتالستي که در جهان امروز مروج است استفاده کنيم ؟
جواب : اساس اقتصاد کاپيتاليستي را سود خوري ، قرض ، ومارکيتنگ وجود انسانها ، مواد مخدر والکولي تشکيل ميدهد که اسلام مخالف چنين سيستم اقتصادي ميباشد .
سوال : آيا قرض هم چيز بد است ؟
جواب : پيامبر اسلام از قرض داري به خداي عزوجل پناه برده است ، بنابراين قرض را نبايد اساس اقتصاد قرار داد ، تنها قرض گرفتن در هنگام ضرورت ها مباح ميباشد ، ولي آنرا اساس اقتصاد قرار دادن کار خوبي نيست .
سوال : درمورد دموکراسي غربي چه نظر داريد ؟
جواب :ما بايد به نظر افراد نه بلکه به اساسات دموکراسي واساسات اسلامي نظر اندازيم وببينيم که چه فرق هايي دارند ومن اين موضوع را در کتاب نظام سياسي اسلام مفصلا تشريح نموده ام ، شما ميتوانيد آنرا مطالعه نماييد .
9) خير خواهي : خيرخواهي بزرگترين صفت در يک شخص مومن است ، اين صفت او را به اين انديشه ميرساند که نميخواهد تمامي خوبي ها را بخود جلب کند وديگران را به هلاکت اندازد ، بلکه در هر خوبي بايد ديگران هم شريک باشند ، حتي او نميخواهد به جنت به تنهايي رود ، بلکه سعي ميکند که با ديگران يکجا مستحق اين نعمت الهي گردد .
يکي از عبادت هاي فکري خير خواهي براي انسانيت ميباشد ، انسان مسلمان هميشه براي ديگران خير خواه ميباشد ، پيامبر اسلام ميفرمايد که ايمان يکي شما درست نميشود تا اينکه چيزي را که براي خود ميپسندد براي برادر مسلمان خويش نپسندد . انسان مومن هميشه براي خير ديگران سعي وتلاش مي ورزد ، سلام درحقيقت دعاي صحت وسلامتي براي جانب مقابل است ، زيرا انسان مومن در اولين مرحله بايد براي جانب مقابل دعاي خير نمايد ، در هنگام عطسه نيز بايد الحمد لله بگوييم وکسيکه ميشنود درجواب بايد بگويد که (يرحمکم الله) الله (جل جلاله) بر شما رحم کند. انسان اولي باز ميگويد : يهديکم الله ويصلح بالکم) الله (جل جلاله) شما را هدايت کند وامور تانرا اصلاح نمايد . همين خيرخواهي براي ديگران است که انسان هميشه در دعوت ديگران به نيکي ها سعي مي ورزد وهيچگاه به اين نيت نميباشد که خودش به جنت برود و ديگران به جهنم . بلکه تلاش ميکند که حتي غير مسلمانان نيز به راه راست هدايت شوند وسعادت دنيا وآخرت نصيب شان گردد .
صفات انسان خيرخواه :
الف : هرگاه کسي را به بدي بيند برايش نصيحت ميکند .
ب : هرگاه کسي را به نيکي بيند او را تشويق بيشتر ميکند .
جـ : هرگاه کسي را غافل يابد ، حق را برايش بياد ميدهد .
د : هرگاه با کسي ملاقات نمايد براي او طلب نيکي و خير ميکند .
---------------------------------------------
[1] - آل عمران/191
[2] - بقرة/219
[3] - الانعام/50
[4] - يونس/24
[5] - الرعد/3
[6] - الروم /8
[7] - الحشر/21
[8] - البقرة/164
[9] - تطميع از طمع گرفته شده است که دشمنان اسلام براي پيروزي بر مسلمانان احيانا آنها را به دادن پول ، چوکي ، وخواهشات جنسي تحريک مينمايند ، تا اين انسان مسلمان بخاطر طمع ورزيدن به اين امور تسليم آنان شود. تهديد اينست که دشمنان درصورت ناکامي در تطميع مسلمانان را از اسارت وبند ميترساند ، وتخويف عبارت از ترساندن از کشتن وبدنام ساختن است .
[10] - آيات 124- 127سورۀ طه
[11] - طه/99-100
[12] - ( عن عمر بن الخطاب رضي الله عنه قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم إنما الأعمال بالنيات وإنما لكل امرئ ما نوى فمن كانت هجرته إلى الله ورسوله فهجرته إلى الله ورسوله ومن كانت هجرته إلى دنيا يصيبها أو امرأة يتزوجها فهجرته إلى ما هاجر إليه . . ) بروايت بخاري ومسلم .
[13] - سورۀ ص : آيت 82
[14] - سورۀ ص : آيت 82
[15] - الانعام /162
[16] - ( مشکاة المصابيح حديث نمبر دوم کتاب الايمان) .
[17] - الحشر/9
[18] - البقرة/165
[19] - الأحزاب / 71 -70
[20] - البقره/85
|