برای اينکه بدعت ها را به شکل کلی آن بشناسيم ، علمای اسلام قواعدی را بيان داشته اند که توسط اين قواعد بدعت ها بخوبی شناخته مي شوند:
قاعده ی اول: هر عمل و عبادتی که به یک حديث دروغين استدلال نمايند : همه ی مسلمانان مي دانند که دشمنان اسلام و يا هم دوستان بی علم و جاهل ، و يا هم انسان های متعصب مذهبی ، يک سلسله ی احاديثی را ساخته اند و آنرا در ميان مردم نشر نموده اند ، علمای حديث کتاب های مختلفی در اين زمينه نوشته اند ، ولی بازهم اين احاديث ضعيف در بين مردم رواج پيدا نموده است ، و تا عصر امروزی ، کساني که درست تحقيق نمي کنند ، از اين احاديث استفاده مي نمايند ، بنابراين اعمالی را که انجام مي دهند ، عبادت نبوده بلکه بدعت مي باشد .
قاعده ی دوم : هر عمل و عبادتی که به نظر شخصی و خواهشات نفسی کسی استدلال نمايد : بعضی ها عادات ، قصه ها و خوابی را اساس عبادت قرار مي دهد ، مثلا سمنک ، ديکچه ، و يا کسی خواب ديده که فلان شخص حاجت مردم را روا مي کند، وغيره.
عبدالله بن عمرو بن عاص (رضي الله عنهما) مي گويد: از رسول الله (صلی الله علیه وسلم) شنيدم كه فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لَا يَقْبِضُ الْعِلْمَ انْتِزَاعًا يَنْتَزِعُهُ مِنَ الْعِبَادِ، وَلَكِنْ يَقْبِضُ الْعِلْمَ بِقَبْضِ الْعُلَمَاءِ، حَتَّى إِذَا لَمْ يُبْقِ عَالِمًا اتَّخَذَ النَّاسُ رُءُوسًا جُهَّالاً، فَسُئِلُوا، فَأَفْتَوْا بِغَيْرِ عِلْمٍ، فَضَلُّوا وَأَضَلُّوا». (بخارى:100)
«خداوند علم را از سينه ی بندگان خود محو نمي كند، بلكه با وفات علما آنرا از بين مي برد. و وقتي كه علما از بين رفتند، مردم، جاهلان را رهبر خود قرار مي دهند و مسائل خود را از آنها مي پرسند. رهبرانشان نيز از روي جهالت، فتوا مي دهند كه هم خود گمراه مي شوند و هم ديگران را به گمراهي مي كشند».
قاعده ی سوم : هر عمل و عبادتی را که صحابه ، تابعين وتبع تابعين ترک نموده اند، در مجالس خود آنرا ذکر نکرده اند ، ويا هم در کتاب های خويش درج نکرده اند ، مثل : محفل گرفتن به روزهای تاريخی اسلام ، مثل محفل گرفتن بخاطر مولود شريف ، روز هجرت پيامبر ، روز اول سال هجری ، معراج النبی و غيره .
قاعدهء چهارم : عملی را عبادت پنداشتن درحاليکه در شريعت عبادت نيست : مثل پوشيدن لباسهای خشن ، برای اذيت نمودن بدن خود، خاموشی دائمی ، ترک نمودن خوردن ، نوشيدن ، گوشت خوردن و غيره به قصد تقرب و عبادت . اما اگر کسی بخاطر یک مریضی توسط دکتر طب ممنوع مي شود ، پروايی ندارد. و يا کسی در آفتاب دوامدار بايستد که ثواب ببرد.
قاعده ی پنجم : عبادت نمودن با چيز های نا مشروع : مثل عبادت با موسيقی ، رقص ، چک چک ، چرس کشيدن .
قاعده ی ششم : تغيير شکل عبادت : در احاديث و روايات صحيحه عبادتی به شکل خاصی صورت گرفته است ، هرگاه کسی آنرا ، تغيير دهد ، بدعت پنداشته مي شود ، اين تغييرات به اشکال ذيل صورت مي گيرد:
1- مخالفت در وقت عبادت ، مثل قربانی بغير از عيد قربان .
2- مخالفت در مکان ، مثل اعتکاف به غير از مسجد .
3- مخالفت در جنس چيز ، مثل قربانی به آهو و اسب.
4- مخالفت در عدد چيزی .
5- مخالفت در کيفيت .
قاعده ی هفتم : خاص نمودن يک عبادت عام : بعضی از عبادت ها عام مي باشد ، مثلا نفل خواندن در هروقتی که مکروه نباشد ، و يا روزه گرفتن هر وقتی که انسان خواسته باشد ، و يا ذکر نمودن هر وقتی که انسان خواسته باشد . اما خاص نمودن اين چيز های عمومی بدون دليل شرعی بدعت پنداشته مي شود ، مثلا کسی بگويد که من روز های چهار شنبه روزه مي گيرم ، يا شب های جمعه ذکر مي کنم .
قاعده ی هشتم : زياده روی و افراط در يک عبادت : اين افراط و زياده روی به اشکال ذيل صورت مي گيرد:
1- واجب نمودن چيزی که واجب نباشد مثلا کسی تمامی شب ها نخواب به قصد عبادت ، و يا اينکه هميشه روزه بگيرد.
2) حرام نمودن يک چيز حلال ، مثل تصميم بر ازدواج نکردن .
قاعده ی نهم : علم و عقل خود را از آيات قرآن برتر دانستن : مشکل اساسی بسياری از گمراهان در اعتقادات اينست که بسياری آيات قرآن را با عقل خود ارزيابی مي کنند ، وهرگاه عقلش به چيزی نرسيد ، آنرا انکار مي کند.
قاعده ی دهم : تعصب مذهبـی : يکی از آفات خطرناک درتمامی عصرها ، تعصب مذهبی است ، که اشخاص متعصب ، احاديث صحيحه ، وآيات قرآنی را که صراحتا، چيزی را بيان داشته است ، انکار مي کنند ، زيرا اين حديث و آيه مطابق گمان شان نیست، و یا با مذهب شان مطابقت ندارد.
قاعده ی يازدهم : پيروی از جاهلان وغير متخصصين در قرآن و حديث : قريشی ها وقتی به بت پرستی آغاز نمودند ، که شخصی را به نام عمرو بن لحی به رهبريت دينی گرفتند. مولف الرحيق المختوم مي نويسد : اکثريت عرب به دين ابراهيم (عليه السلام) بودند ، آنان الله (جل جلاله) را پرستش مي نمودند ، و او را به يگانگی مي شناختند ، و به ارشادات دين حنيف وی عمل مي نمودند ، تا اينکه ، زمان زيادی گذشت ، و عمرو بن لُحَيٍّ رئيس قبليه خزاعه آمد و او شخصی نيکو کار ، صدقه دهنده ، و به امور دينی حرص شديد داشت ، مردم او را بسيار دوست داشتند ، و فکر نمودند که او از جمله ی علمای بزرگ و اوليای معروف است .
او به شام سفر نمود ، ومردم آنجا را ديد که بت ها را پرستش مي کنند ، اين کار شان خوشش آمد ، و گمان نمود که اين کار شان حق است ، زيرا شام جای پيامبران و کتاب های آسمانی مي باشد ، همرايش بتی را که هُبَل نام داشت ، آورد و در داخل خانه ی کعبه گذاشت و مردم را به عبادت وی دعوت نمود ، مردم ساير مناطق فکر کردند که ، قريشی ها خدمت گذاران بيت الله شريف هستند ، بنابراين آنان نيز از بت پرستی آنان پيروی نمودند . (الرحيق المختوم ، ص : 33).
بزرگ ترين مشکل عصر امروزی مسلمانان هم در پيروی از بدعت ها ، پيروی از اشخاصی است که آنان از دين مقدس اسلام بيخبر مي باشند ، احاديث صحيح را از احاديث ضعيف و موضوع ، نميتوانند تشخیص دهند ، آيات را غلط مي خوانند ، و به اين شکل هم خود گمراه مي شوند و هم ديگران را گمراه مي کنند . روزی در خانه ی يکی از دوستانم رفتم آنان برايم از شخصی که نزديک خانه یشان خانه داشت قصه کردند ، وگفتند که انسان خوبی است و مردم را به دين مقدس اسلام دعوت مي کند ، من بسيار خوشحال شدم ،به نزد وی رفتم ، ديدم شخصی بسيار متدين و با اخلاص است ، مرا بسيار استقبال خوب نمود ، در مجلسش نشستم ، چند شخص ديگری هم بودند ، او با بسيار لهجه ی خوب صحبت مي نمود ، بسيار خوشم آمد ، ولی ديدم که آيات قرآن را کاملا غلط مي خواند ، و غلط ترجمه مي کند ، وقصه های عجيب و غريب مي گوید ، و يکی از سخنان خطرناکش اين بود ، که وقتی ذکر مي کنيد و نام الله (جل جلاله) را می گویید، و ازينکه خداوند را نمي توانيد ببینید ، بنابراين چهره ی مرا در نظرتان بگيريد ، اين سخن بسيار خطرناک است ، و انسان را از دايره ی ايمان بيرون مي کند ... سخن رسول الله (صلی الله علیه وسلم) بيادم آمد که «خداوند علم را از سينه ی بندگان خود محو نمي كند، بلكه با وفات علما آنرا از بين مي برد. و وقتي كه علما از بين رفتند، مردم، جاهلان را رهبر خود قرار مي دهند و مسائل خود را از آنها مي پرسند. رهبرانشان نيز از روي جهالت، فتوا مي دهند كه هم خود گمراه مي شوند وهم ديگران را به گمراهي مي كشند».
من خواستم او را نصيحت کنم ، چند روزی با وی به شکل دوستانه صحبت کردم ، ديدم که او نميخواهد ، حق را بپذيريد ، من بخاطر اينکه در نشستن در چنين مجالس گنهکار نشوم ، از منزلش بيرون شده ،ديگر آنجا نرفتم . ولی به حال کسانيکه با وی نشسته بودند ، و از وی پيروی مي کردند ، بسيار متاسف شدم .
قاعده ی دوازدهم : اعتقاداتی که از رسول الله (صلی الله علیه وسلم) و صحابه کرام نقل نشده است: بعضی از دلايل و اعتقاداتی که صفات خالق را به صفات مخلوق تشبيه مي کنند ، و سبب گمراهی بسياری مي شود .
قاعده ی سيزدهم : داخل نمودن انديشه های فلسفی در عقيده ی اسلامی: هنگامي که فلسفه رواج يافت بسياری از مردم به فلسفه متاثر شدند که تا امروز نيز به آن متاثر هستند ، و برای شناخت ذات وصفات الهی به عوض مراجعه به قرآن و سنت به اقوال فلاسفه مراجعه مي نمايند.
قاعده ی چهاردهم : بحث نمودن در ذات و صفات الهی که برای بشر، دانستن آن مشکل است : در قرآن عظيم الشان و سنت رسول گرامی اسلام (صلی الله عليه وسلم) بعضی از صفات الله (جل جلاله) ذکر گرديده است ، که برای مسلمان لازم است ، اين صفات را جزء عقيده ی خود قرار دهند، زيرا کيفيت اين صفات را انسان نمي تواند بفهمد ، زيرا انسان هميشه تحت تاثير ماده ، حواس پنجگانه و عقلی مي باشد که همه از حواس و ماده متاثر هستند ، بنابراين هرگاه بخواهيم اين صفات را ، وکيفيت اين صفات را بدانيم ، حتما به تشبيه به چيز های مادی متوصل مي شويم ، درحالي که (ليس کمثله شیء ) هيچ چيزی مثل الله (جل جلاله) نيست . به همين سبب هنگامي که از امام مالک در مورد استواء پرسيده شد که در آيت شريف ( الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى) استواء چگونه است . امام در جوابش گفت : استواء معلوم است ، و کيفيت آن مجهول ، ايمان به آن واجب است ، و سوال نمودن از آن بدعت است . صحابه ی کرام ، تابعين ، و علمای قرآن پژوه اسلام، در اين امور بحث زياد نمي کنند ، زيرا ، عقل خود را از درک کيفيت اين صفات قاصر مي دانند. اما گروه های بدعت کار، هميشه در اين امور خود را به این امور مشغول مي سازند. (السنة للالكائي (3/441) برقم 665).
قاعده ی پانزدهم : انسان پرستی و تعصب به يکی از شخصيت ها : کسانيکه در محبت بعضی از شخصيت های اسلامی بسيار افراط مي کنند ، اين محبت آنانرا به تعصب مي کشاند ، بنابراين در بسا حالات به بدعت هايی مي رسند که سبب مخالفت صريح با قرآن و سنت مي شود ، در حاليکه صحابه ی کرام چنين نبودند ، مي گويند ، معاويه ابن ابی سفيان (رضی الله عنه) از عبدالله بن عباس (رضی الله عنهما) سوال کرد که به ملت علی هستی ويا به ملت عثمان ؟ در جوابش گفت : نه در ملت علی هستم ونه در ملت عثمان بلکه در ملت رسول الله (صلی الله عليه وسلم) مي باشم . (أخرجه ابن بطة في الإبانة الكبرى (1/354 ، 355) برقم 237 ، 238).
قاعده ی شانزدهم : نظريه پردازی در امور دين : بزرگترين علت انتشار بدعت ها ، نظريات اشخاصی است که در هنگام بحث روی مسائل بدعت از نظريات شخصی خود ، استفاده مي کنند .
قاعده ی هفدهـم : مشابهت و متاثر شدن به کافران
يکی از اسباب انتشار بدعت مشابهت به کافران ، مشرکين ، يهود ونصاری است ، آنان بعضی از امور را که اختراع نموده اند ، مسلمانان نيز به اين امور متاثر شده فکر مي کنند که، کار خوبی است، درحالي که ضرر آن کار زياده تر نسبت به نفع آن است ، از آن جمله مشابهت با کافران در روز های خاصی ، مثل روز مادر ، روز زن ، سال نو وغيره .
قاعده ی هیجدهـم : شرکت کردن علماء در امور بدعت و گناه : يکی از اسباب انتشار بدعت سهل انگاری علمای اسلام در مجالسی است که مخالف شريعت اسلامی مي باشد ، مثلا ، بعضی از علماء که به زبان فتوا مي دهند ، هنگاميکه عملا در يک مجلسی شرکت مي کنند که مخالف شريعت اسلامی است ، برای ما با عمل خود فتوا مي دهند که اين عمل مشروع و جايز است . و از قديم گفته اند که سقوط عالم سقوط عالَم است.
قاعده ی نوزدهـم : اعتماد به احاديث ضعيف : يکی از اسباب انتشار بدعت اعتماد به احاديث ضعيفی است که در بعضی از مسايل ذکر شده است.
قاعده ی بيستـم : فرهنگ و عادات منطقه را عبادت دانستن : يکی از اسباب انتشار بدعت محسوب کردن رواج ها ، فرهنگ ها ، و عادات يک منطقه به عنوان عبادت اسلامی مي باشد.
قاعده ی بيست و يکـم : بی تفاوتی علماء در اعمال عوام
احيانا مردم عوام که بیشترشان علوم اسلامی را نمی دانند، بعضی از کار هايی را عبادت دانسته ، آنرا انجام مي دهند ، هرگاه علماء در اين قسمت خاموش نشسته و بی تفاوت باشند ، اين امور بالآخره به يک بدعت مبدل مي گردد.
|