6 ارديبهشت 1403 16/10/1445 2024 Apr 25

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 605
بازدید کـل سایت : 2930440
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

2216 تعداد مشاهده : 671 تاریخ اضافه : 2012-03-11

 

پیش تر تاریکی ها قلبش را پوشانده بود

اسم قبل از اسلام: محمد سيزركاتلونا

اسم بعد از اسلام: محمد

شغل: راننده

وضعیت تأهل: متأهل

ملیت: هندي

آدرس تصویر: http://ipc.org.kw/images/photo/_610.jpg

http://ipc.org.kw/images/photo/_611.jpg

http://ipc.org.kw/images/photo/_612.jpg

 

داستان تازه مسلمان/ محمد سيزركاتلونا :

دعوتگری از جانب انجمن آشنایی با دین اسلام به هتل آمده و من را به این دین دعوت کرد...

از اینکه مسلمانان گوشت خوک  نمی خورند و مشروبات الكلی نمی نوشند تعجب می کردم.

بعد از بیان شهادتین از شادی لا اله الا الله و الله اکبر گفتن حاضران اشک از چشمانش سرازیر گشت... و به خاطر کوتاهی هایش در حق الله تعالی...

کیف لوازم هدایت سبب مسلمان شدن همسر و فرزندانم شد...

"سيزر" جوام فعال و شادابی در بین همسالانش بود. به دلیل هوش و ذکاوتش در برخورد با دیگران پیش بزرگ و کوچک مورد احترام و اعتماد بود. در جمع دوستان با ادب و احترام و در مدرسه با فعالیت های فرهنگی و شرکت در مسابقات علمي رفتار می کرد که با توجه به سطح بالای آگاهی و معلوماتی که داشت در بسیاری از مسابقات برنده شده و جایزه می گرفت. به طوریکه تعداد زیاد جام ها در اتاقش افتخار آفرین بود؛ جامی از این مدرسه و دیگری از آن سازمان.

"سيزر" تحصیلاتش را در یکی از مدارس معتبر هتلداری به پایان رساند. وی در امتحانات پایان سال هر بار بهترین نمرات را دریافت می نمود و امید آن می رفت که یک روز به عنوان مدیر یکی از هتل های بین المللی برگزیده شود.

"سيزر" سال آخر را با موفقیت به پابان رساند. او در زمره ی نفرات اول بود و در یکی از هتل های مجلل پایتخت فیلیپین (مانیل) و تلاش خود را به کار می بست تا به آرزو و هدفش که همان مدیریت هتل می باشد، برسد.

بعد از یک روز پرکار، "سيزر" به خانه اش رفت. در راه منزل به یکی از دوستانش سابق در مدرسه هتلداری اش برخورد. آن ها با هم سلام و احوالپرسی کرده و به دوستش گفت: کجا می رفتی؟ چرا با من نمی آیی تا با هم شب زنده داری کنیم؟ دوستش گفت: اکنون یک مصاحبه دارم، قرار است برای کار در یکی از هتل های بین المللی امتحان بدهم. چرا با من نمی آیی و درخواست پذیرش داده امتحان بدهی؟ بعد از آن با هم خواهیم نشست.

موفقیت همراه و دوست "سيزر" بود، او همه ی شایستگی ها و مهارت های علمي و شخصي را در مدت تجربه ی کاری کسب کرده بود که شانس موفقیت او را خیلی زیاد کرده بود. او برای کار در یکی از هتل های عربستان سعودی برگزیده شد و کارش در آن جا موفقیت آمیز بود. بعد از مدتی خواست به کشورش برگردد.

در راه بازگشت با خود خاطراتی به همراه داشت که نمی توانست فراموش کند. او از نبودن گوشت خوک و مشروبات الکلی نزد مسلمانان در عجب بود. چرا این افراد چنین چیزهایی را نمی خورند و نمی نوشند!؟

"سيزر" می گوید: کار خود را از عربستان سعودي به امارات متحده منتقل نمودم. به گونه ای که مدتی دیگر در امارت "دبي" مشغول به کار شدم. سپس به كويت آمده و در هتلی در آن جا که از جمله هتل های زنجیره ای بین المللی در پست مدیریت هتل به کار پرداختم.

یکی از مناسبت هایی که در هتل برگزار می شد را نظارت نموده و با دقت و توجه زیاد
آن را برگزار کردم. یکی از دوستان که در آن مراسم شرکت کرده بود، گفت: آیا می خواهی چیزی درباره ی اسلام بدانی؟ گفت: انجمن آشنایی با اسلام همین نزدیکی هاست. او من را با خود به آن جا برد و با دعوتگر فیلیپینی "عبد الله سبريتوا"
رحمه الله ملاقات کردم. او پیشتر یک کشیش بود و دین اسلام را برای من تشریح نموده و ارکان آن را برایم تبیین نمود.

بین ما بحثی طولانی در مورد یگانگی خداوند صورت گرفت. فهمیدم که خداوند همان معبود یکتا است که نه زاده و نه می زاید. او آيه ای ازقرآن كريم را برایم تلاوت نموده و آن را برایم ترجمه کرد. خداوند متعال می فرماید: (وَإِذْ قَالَ اللّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنتَ قُلتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَـهَيْنِ مِن دُونِ اللّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ) مائده: 116، یعنی: (و یاد کن آن وقت که گوید خدا که ای عیسی پسر مریم آیا تو گفتی به مردمان که خدا گیرید مرا و مادر مرا به جز خدای تعالی گفت به پاکی یاد می کنم تو را نسزد مرا که بگویم آنچه لائق من نیست اگر گفته باشم این قول پس تو آن را دانسته ای می دانی آنچه در ضمیر من است و نمی دانم آنچه در ضمیر توست هر آئینه تو داننده ی امور پنهانی). وقتی این آیه ی كريمه را برایم ترجمه کرد، اشکهایم از شدت پشیمانی به خاطر کوتاهیم در برابر خدای متعال سرازیر شد.

بار دوم با هم دیدار کرده و به او گفتم: یک چیز مانده که نتوانسته ام بفهمم و در ذهنم اشکال ایجاد کرده. گفت: آن چیست؟ گفتم: چرا بعضی از انواع مشخص خوراکی ها و نوشیدنی ها را حرام می دانید؟ پاسخ داد: فهمیدم که منظورتان چیست. این فرموده ی خدای متعال را برایم خواند: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ) مائده:90، یعنی: (ای مسلمان جز این نیست که خمر و قمار و نشان های معبودان باطل و تیرهای فال پلید است از کردار شیطان است پس احتراز کنید از وی تا بود که شما رستگار شوید.) همچنین این فرمایش پروردگار متعال را نیز برایم متذکر گردید: (إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ) بقره:173، یعنی: (جز این نیست که حرام کرده است بر شما مردار را و خون را و گوشت خوک را و آنچه آواز بلند کرده شود بر او به غیر نام خدا پس هرکه مضطر شود نه تعدی کننده و نه از حد درگذرنده پس گناه نیست بر وی هر آئینه خدا آمرزنده ی مهربان است) او دو آیه را برای من ترجمه کرده و در ادامه به مدت دو سال معنا و تفسیر آن ها را توضیح داد و اینکه خداوند چه سود و نیکی هایی را برای بندگانش در پس خودداری از این منهیات اراده فرموده چگونه علم نوین آن چه چهارده قرن پیش در قرآن کریم آمده است را تایید می کند.

من مسلمان شدن خود را در انجمن و در میان برادران دعوتگر و کارکنان آن جا اعلام نمودم. شادی و سرور بردرانم در آن جا از خوشحالی خود من از اسلام آوردنم بیش تر بود. در حقیقت برادری و دوستی محکمی را مشاهده می کردم که برایم بی سابقه بود. این دین و اساس و ارکان آن به راستی شکوهمند است.

الحمدلله، همسر و فرزندانم بعد از دعوت من به دین اسلام، ایمان آورده اند. تا جاییکه حتی هر شخص غيرمسلمانی را به دین اسلام دعوت می کنم این وظیفه ی من است، سعی می کنم به این افراد کیف وسایل هدایت را نیز هدیه دهم.

والسلام

 ترجمه: مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است:

(أريت في المنام أني أنزع بدلو بكرة على قليب، فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبين نزعاً ضعيفاً والله يغفر له ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقريا يفري فريه حتى روى الناس وضربوا بعطن)
«در خواب دیدم که از چاهی آب می‌کشم؛ آن‌گاه ابوبکر آمد و یک دلو آب از چاه کشید و او، در کشیدن آب ضعیف بود و خداوند، او را می‌بخشد. سپس عمر آمد و دلو را به دست گرفت؛ هیچ پهلوانی سراغ ندارم که همانند او کاری را بدین قوت انجام دهد. عمر چنان آب کشید که همه‌ی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحت پرداختند»
 مسلم ش 2393 .

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010