در محیطی که مسیحیت دین عامه ی مردم بود به دنیا آمدم، در کلیسای انگلیس غسل تعمید داده شدم.وقتی که دبستانی بودم به مدرسه ی وابسته به کلیسا می رفتم، داستان های زیادی راجع به مسیح در انجیل فرا گرفتم. از نظر احساسی تأثیر زیادی روی من گذاشت. به هنگام دیدن از کلیسا در قسمت بالایی محراب بوی سوختن عودها در فضا می پیچید، کشیش ها کمربندی به دور کمر خود بسته بودند و پژواک صدای نمازگزاران در سالن طنین انداز بود. در آن دوران فکر می کنم که یک مسیحی با شور و شعف بودم.
پس از آن با ورود به دبیرستان فرصت فکر کردن درباره ی مذهب را پیدا کردم بطوریکه می توانستم انجیل بخوانم و درمورد آن به تفکر بپردازم. طولی نکشید که از برخی اندیشه های موجود مسیحت رضایت خاطر پیدا نکردم.
با ترک نمودن مدرسه تبدیل به یک ملحد واقعی شدم. سپس شروع به مطالعه ی ادیان موجود در دنیا پرداختم. تقریباً هشت مسیر متفاوت را با اشتیاق مطالعه نموده و احساس کردم که دارای فرضیه های خوبی هستند ولی بدون جهت و تفصیل می باشند. بر عکس مسیحیت در آیین هندوئیسم با سه خدا مواجه نشدم بلکه صدها خدا با داستان های متفاوت به من عرضه شد تا آنها را باور نمایم.
مقدار کمی از بودیسم را مطالعه نموده و به این نتیجه رسیدم که این دینی نیست که دنبالش هستم. تا اینکه دوستم مرا به مطالعه ی روح گرایی ترغیب نمود و به وسیله آن می توانستم روحم را تحت کنترل در آورم. به این راه خیلی ادامه ندادم و کاملاً متقاعد شدم که هدف من مقدس و خالص تر از این چیزها می باشد.
در لندن شغلی دست و پا کردم ولی همچنان به فکر مذهب بودم. طی نامه ای که به یک روزنامه ی محلی نوشتم پاسخی به رد الوهیت مسیح مطابق با نظریه های کتاب مقدس داده بودم. یکی از افرادی که با آنها در تماس بودم مسلمان بود. همراه این آشنای جدید به بحث و گفتگو درمورد اسلام پرداختیم. هر نکته ای را که پیش کشیده می شد و می خواستم در برابر آن مقاوت کنم با شکست و اضمحلال مواجه می شدم.
همزمان با آن با مسلمانان دیگری برخورد کردم از جمله دختری بریتانیایی بود که تازه مسلمان شده و در این رابطه کمک فراوانی به من نمود. آنها خیلی راحت بدون اینکه حتی از گذشته ام چیزی بدانند از مشکلات من آگاه بودند. کتاب های زیادی از جمله دین اسلام، محمد صلی الله علیه وسلم، مسیح سرچشمه ی مسیحت را خواندم. مهم تر از همه ی آن چیزهایی که تا به حال مطالعه کرده بودم قرآن بود. تعجب داشتم از اینکه چگونه یک چنین راهنمای کاملی از طریق کانال بشریت به اجرا در بیاید. شب ها پشت سر هم سپری می شدند و نمی توانستم آن را کنار بگذارم. مسلمانان هیچ وقت ادعای این را نداشتند که پیامبرشان خدا است. فهمیدم که پیامبر مسلمانان نیز فردی عادی ولی معصوم بوده است. واین چیز جدیدی نبود، چرا که مسیح نیز مانند او پیامبر خدا بود.
اطمینان پیدا کرده که این محصول امکان دارد برای این عصر و دوره برنامه ریزی شده باشد.
شکی نبود که تأثیر محکومیت رایج اسلام توسط مسیحیان به موضوع بالا رفتن از منبر ربط دارد. یکتا پرستی را انتخاب نموده سرانجام به دین حق و راستی روی آوردم، و فرا گرفتن تعلیمات اسلام را آغاز کردم.
پایان
ترجمه:مسعود
مهتدین
Mohtadeen.Com |