تعريف توحيد:
توحيد در لغت: توحيد مصدر است که به معناي يگانه دانستن، يا کسي را به يگانگي پنداشتن ميباشد.
توحيد در اصطلاح شرع: يگانه دانستن الله (جل جلاله) در الوهيت و ربوبيت؛ و اينکه او دارای اسماء نيک و صفات رفيع میباشد، و اعتقاد به رسالت محمد (صلی الله عليه وسلم) و خاتم النبيين بودن او؛ و از آنچه که از طرف خداوند آورده پيروی گردیده و زندگی عملی مطابق آن آراسته گردد.
منظور از توحيد چيست؟
توحيدی را که پيامبران آورده اند همانا متضمن اثبات الوهيت برای خداوند ميباشد، و اينکه گواهی دهند هيچ معبود حقيقی جز ذات خداوند وجود ندارد و جز او را پرستش ننمايند، جز بر او توکل نکنند و جز برای او دوستی ننمايند و جز برای او با کسی عدوات نکنند، هر عملی را به خاطر وی انجام دهند وهر کرداری که با توحيد ارتباط نداشته باشد نزد خداوند ارزشی ندارد.
حکم فراگيری توحيد: فراگيری توحيد بر هر مرد و زن مسلمان فرض عين ميباشد، خداوند جل جلاله میفرمايد: {فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ} (محمد: 19)
«بدان که قطعا هيچ معبودی جز خداوند وجود ندارد برای گناهان خود و مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه؛ خدا از حرکات سکنات شما کاملاً آگاه است.»
اقسام توحيد
بر اساس ارشادات قرآني وسنت نبوي (صلی الله علیه و سلم) توحيد به اقسام مختلف تقسيم بندي ميگردد، که در اين صفحات بحثي پيرامون اقسام توحيد داريم:
1- توحيد ربوبيت
2- توحيد الوهيت
3- توحيد اسماء وصفات
توحيد ربوبيت:
ربوبيت در لغت: ربوبیت مصدر فعل رَبَبَ ميباشد، و از همين مصدر کلمه (ربُّ) گرفته شده است، در زبان عربی(رب) به معنای مالك، مصلح، تربيه کننده و کسي که از او اطاعت ميشود، ميباشد. "الإسلام عقيدة وشريعة دارالشروق ط 10، 1980، ص 18".
ربوبيت در اصطلاح: ايمان داشتن به يگانگی الله (جل جلاله) در افعالش ميباشد. مثل خلق نمودن، رزق و روزی دادن، تدبير امور، احياء (زنده نمودن) و ميراندن و غيره. منظور اينست که انسان مومن افعالی را که مربوط به الله (جل جلاله) ميباشد شناخته و کسی را در افعال وی شريک نکند.
مشرکان و يهود و نصاری و مجوس به توحيد ربوبيت اقرار نموده و غير از دهريون در گذشته و (کمونیستها) در زمان کنونی کسی آنرا انکار نکرده ]ولی تا جائيکه ما اطلاع داريم، دهريون و کمونیستها، وجود خالق را انکار میکنند. (مصحح)[، و اين توحيد انسان را به دين اسلام داخل ننموده و باعث عصمت خون و مال و نجات او درآخرت از آتش جهنم نميگردد مگر اينکه با آن توحيد الوهيت را در دل خويش استوار نمايد و اين توحيد در فطرت انسان ريشه دارد.
دلايل قرآن در بارهی توحيد مذکور، از جمله در آيه 31 سورۀ يونس، که ميفرمايد: {قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ}: «بگو كيست كه از آسمان و زمين به شما روزى میرساند يا كيست كه حاكم بر گوشها و چشمها است و كيست كه زنده را از مرده بيرون مىآورد و مرده را از زنده خارج مىسازد و كيست كه كارها را تدبير مىكند خواهند گفتخدا پس بگو آيا نمیترسید.
تقاضای توحيد ربوبيت: توحيد ربوبيت تقاضا ميکند که:
1) عقيده داشته باشيم که خالق (خلق کنندهی) مخلوقات الله (جل جلاله) است، بنابراين اين فعل را از مخلوقی تقاضا نکنيم، از مخلوقی نخواهيم که به ما اولاد بدهد، برای ما زمين، يا آسمان و یا چیز دیگری را خلق نمايد.
2) ايمان داشته باشيم که روزی دهنده، الله (جل جلاله) است، ما مخلوقات در عالم اسباب نفقهی حلال جستجو ميکنيم، اما خلق اين نفقه، تعيين اندازهی اين نفقه به خالق متعال تعلق دارد، دهقانی در عالم اسباب گندم ميکارد، ولی با توکل به خالق خود، منتظر روييدن آن ميباشد.
3)ایمان داشته باشيم که شفا دهنده، الله (جل جلاله) است، طبيبان در عالم اسباب کار ميکنند، ولی شفای مرض را خالق يکتا ميدهد، اگر هزار طبيب بخواهد مريضی را شفا دهند نميتوانند، دوا فقط در عالم اسباب است، اما مافوق اسباب به خالق يکتا تعلق دارد. ما شفای مافوق عالم اسباب را از هيچ مخلوقی نميخواهيم. هرگاه طبيبی عاجز ماند به خالق مراجعه ميکنيم، و فقط دست دعا به بارگاه او بلند ميکنيم.
4) عقيده داشته باشيم که مشکل گشا، و حاجت روای ما خالق يکتا است، اوست که مشکلات ما را رفع ميکند، و حاجت ها و نياز های ما را بر آورده ميسازد.
5) ايمان داشته باشيم که تدبير تمامی امور جهان به خالق متعال تعلق دارد، اوست که زمين وآسمان را محافظه ميکند، اوست که نظام شمسی را اداره ميکند، اوست که اين جهانی را که ما زندگی ميکنيم اداره ميکند، بنابراين هيچ کسی بجز الله (جل جلاله) نيست که شهر کابل را حفظ کند و يا هيچ مخلوقی نيست که بخاطر وی اين شهر و آن شهر حفظ شود، زيرا تدبير کننده ی آن الله (جل جلاله) است. پليس در عالم اسباب برای نظم کار ميکند، اما محافظ اصلی جهان خالق يکتاست.
توحيد الوهيت:
الوهیت در لغت: از کلمه (اله) گرفته شده که به معنای معبود می باشد. و الوهیت به معنای عبادت است.
توحید الوهیت در اصطلاح: عقیده نمودن به یگانگی الله (جل جلاله) به تمامی انواع عبادات است، يعنی هر آنچه عبادت ناميده ميشود، فقط به الله (جل جلاله)، بنام الله (جل جلاله)، و در مقابل الله (جل جلاله) انجام داده شود. "الإسلام عقيدة وشريعة دارالشروق ط 10، 1980، ص 18".
توحيد الوهيت را توحيد عملی نيز گفته شده است، زيرا اين توحيد شامل افعال قلب، اعضای بدن ميباشد، بنابراين انسان مومن عبادات عملی خويش را فقط به خالق انجام ميدهد. همچون دعا، نذر، قربانی، خوف، توکل، ترس و غیره.
و اين توحيد اساس دعوت تمامی پيامبران بود ، زيرا امتهای قبلی به توحيد ربوبيت ايمان داشتند، و پيامبران نيز آنرا تاييد مينمودند، ولی مشکل شان با توحيد الوهيت بود، زيرا در پهلوی عبادت الله جل جلاله مخلوقات را نيز عبادت مينمودند. چنانچه مشرکين قريش با وجود اينکه الله (جل جلاله) را خالق آسمانها و زمين ميدانستند، به وجود خالق ايمان داشتند ، خود را پيروان ابراهيم و اسماعيل (عليه السلام) ميدانستند ، ولی به بتها نيز عبادت مينمودند.
و اين نوع توحيد، حق خداوند بر بنده ميباشد و بزرگترين دستورات دين و زيربنای همه اعمال است و قرآن آنرا اثبات و بيان نموده که سعادت و نجات بدون آن وجود ندارد.
اقسام توحيد الوهيت
بر اساس هدايات قرآنی واحاديث نبوی (صلی الله عليه وسلم) توحيد الوهيت به سه دسته تقسيم شده است :
توحيد در عبادات قلبی (نيت، خوف، توکل، ترس، محبت)
توحيد در عبادات بدنی ومالی (رکوع، سجده ، ذبح، نذر، دعا و غيره)
توحيد درتشريع و تقنين (در اطاعت و فرمانبرداری از قوانین و دستورات)
شرح اقسام توحيد الوهیت:
يکی از مشکلاتی که انسانهای يکتا پرست به آن مواجه ميشوند، ندانستن اقسام عبادات است، زيرا بسياری از مردم فکر ميکنند که عبادت عبارت از نماز، روزه، حج و زکات ميباشد، بنابراين اين عبادات را فقط به الله (جل جلاله) انجام ميدهند، و مشکل امت های قبلی که از دايره ی توحيد خارج شدند، همين بود، زيرا آنان تقسيم درست عبادات را فراموش نموده، مثلا از مخلوقات بيشتر از خالق ميترسيدند، و يا هم محبت بيشتر نسبت به مخلوق داشتند، بعضی از آنان دست دعا به بارگاه مخلوق بلند مينمودند، و يا هم نذر و قربانی خود را بنام شخصيت های خوب آنزمان مثل لات، مناة وعزی تقديم نمودند، ولی از ديدگاه قرآن و سنت، عبادت ها منحصر به اين بنا ها نميباشد، در اين بحث پيرامون اقسام عبادات مختصرا صحبت ميکنيم ، تا با دانستن اين حقيقت ها عبادات خود را فقط به الله (جل جلاله) انجام دهيم:
1- توحيد در عبادات قلبی: مثل نيت ، خوف ، توکل ، ترس ، محبت.
2- توحيد در عبادات بدنی و مالی، مثل رکوع، سجده، ذبح، نذر، دعا و غيره.
3- توحيد در تشريع و تقنين (در اطاعت و فرمانبرداری از قوانین) مثل تسليم شدن و تطبيق نمودن قانون الهی.
از جمله اعتقاد به توحید الوهیت اعتقاد به اینکه تنها خداوند (جل جلاله) دارای صلاحیت تحلیل و تحریم است، می باشد. زیرا پذیرش قانون غیر، در حقیقت معبود قرار دادن آن است بنابراين کسانيکه به علماء و امرای خود حق ميدهند که برای شان حلال و حرام را تعيين نمايند، در حقيقت آنان را معبود خود قرار داده اند خداوند (جل جلاله) در مورد این گروه مردم میفرماید: {اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ} (التوبة: 31): «اينان[یهود و نصارا] دانشمندان و راهبان خود را بجز الله به خدايي گرفتند [زيرا آنچه را كه دانشمندان و راهبانشان برايشان حلال ميكردند، حلال ميشمردند و آنچه را كه برآنان حرام مي ساختند، حرام ميشمردند و در امر و نهيهايي كه با احكام خداوند (جل جلاله) مخالف بود، از آنان اطاعت ميكردند. بدينگونه بود كه آنچه را در كتابهاي حق تعالي بود، نسخ كرده و از اعتبار ساقط كردند پس در حقيقت، به منزله كساني شدند كه براي خويش خداياني غير از خداي يگانه گرفتهاند زيرا از علما و راهبانشان چنان اطاعت كردند كه از خداوند اطاعت مي شود ]و[همچنان، نصاري] مسيح پسر مريم را[به خدايي گرفتند و او را معبود خويش قرار دادند. اين تعبير اشاره به آن دارد كه يهود نيز «عزير» را معبود خويش گرفتهاند. امروزه در كشورهاي اسلامي نيز بسياري از احزاب و مؤسسات و بسياري از رهبران و حاكمان، نقش معبود را در جامعه ايفا ميكنند و خود را براي مردم به منزله بت قرار دادهاند] با اينكه مأمور نبودند جز اينكه خداي يگانه را بپرستند.
[يعني: دانشمندان و راهبان و عيسي و عزير، جز به عبادت خداوند يگانه مأمور نبودند پس چگونه ميتوانند خودشان خدا باشند؟ و چگونه پيروان آنها حق دارند آنها را به خدايي بگيرند؟ ] معبودي جز او نيست، منزه است او از آنچه با او شريك ميگردانند[يعني: باري تعالي از اينكه با وي در طاعت وعبادتش شريك آورند، پاك و منزه است].
رسول الله (صلی الله علیه وسلم) برای عدي بن حاتم الطائي (رضي الله عنه) اين آيه را چنین تشريح نمود که (أحَلُّوا لهم الحرام فأطاعوهم، وحرَّموا عليهم الحلال فاتبعوهم). علماء، دانشمندان و صوفیان شان حرام را برای شان حلال نمودند، آنان از ايشان اطاعت کردند، همچنان حلال را برای شان حرام نمودند، آنان از ايشان اطاعت نمودند.
بنابراين تقنین احکامی که بندگان مطابق آن در عبادات، معاملات و ساير امور زندگی و همچنان در حل خصومات و رفع اختلافاتی که در عالم اسباب رخ میدهد، حق الله (جل جلاله) ميباشد. " الإسلام عقيدة وشريعة دارالشروق ط 10، 1980، ص 18."
خداوند جل جلاله می فرماید: {أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ } (الأعراف: 54) آگاه شو كه خلق و امر او راست، الله، [برکت و خیر] پروردگار جهانیان بی نهایت بزرگ است. يعني: كائنات همه آفريدهی او و به فرمان اوست. «امر» عبارت از: فرمانهاي تكويني و احكام تشريعي حق تعالي است.
و همچنان خداوند (جل جلاله) می فرماید: {فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا} (النساء: 59) «اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد اين بهتر و نيكفرجام تر است.»
و در جای دیگری می فرماید:{وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِن شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ} (الشورى: 10) «و در بارهی هر چيزى اختلاف پيدا كرديد داوريش به خدا [ارجاع مىگردد] چنين خدايى پروردگار من است بر او توكل كردم و به سوى او بازمىگردم.»
بنابراين هرگاه کسی قانونی را مخالف قانون الهی قبول کند، و نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره را در مخالفت با قانون الهی بسازد و بپذیرد، مشرک گفته ميشود و حکم جاهلیت و طاغوت را پذیرفته است. چنانچه خداوند (جل جلاله) میفرماید: {أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ} (المائدة: 50): «آيا خواستار حكم جاهليتاند و براى مردمى كه يقين دارند داورى چه كسى از خدا بهتر است.»
بعضی از علمای توحيد، تشريع و تقنين را به نامهای توحيد اتباع، و يا توحيد حاکميت نيز بيان داشته اند، و بعضی ها آنرا در ضمن توحيد عبادت داخل نموده اند.
تقاضای توحيد الوهيت: توحيد الوهيت تقاضا ميکند که شخص مسلمان:
1) شهادت بدهد که نيست هيچ معبودی به غير از او، و هيچ کسی را به غير از الله (جل جلاله) عبادت نکند، توحيد الوهيت تقاضا ميکند که انسان مومن موحد، هيچ وقتی به جز از بارگاه الهی در مقابل هيچ کسی خود را ذليل و خوار نکند. عبادت عبارت از نهایت ذلت و خوار نمودن خود در مقابل یک ذات است، بنابراين بجز از خداوند به کسی ديگری خود را ذليل و خوار نکنيم و عقيده داشته باشيم که عبادت فقط به خالق يکتا جواز دارد و از انجام عبادت در مقابل مخلوق اجتناب ورزيم.
2) عبادت چيزی است که شريعت اسلامی آنرا عبادت دانسته است، چون نذر، قربانی، سجده، رکوع و دعا، که فقط بنام الله (جل جلاله) و در مقابل و برای الله (جل جلاله) انجام داده ميشود. و آنچه در شريعت اسلامی عبادت گفته نشده است، بدعت ميباشد و بدعت گمراهی است. در اسلام عبادت ها تقسيم نميشوند، هيچ عبادتی به غير از بارگاه خالق به بارگاه کسی ديگری جايز نيست.
3) عقيده داشته باشيم که تمامی ملائکهها، پيامبران، صحابهی کرام، آل بيت پيامبران، اولياء الله، علماء و غيره اشخاص، مخلوقات ميباشند، آنان خود شان به عبادت خالق مشغول بودند، برای آنان عبادت جواز ندارد.
4) انسان مومن نخست بايد به قوانين طاغوتانی که خود را مصدر ومرجع قانون قرار داده اند کافر شده، صلاحیت قانون ساختن به ديگران را که مخالف قانون الهی قانون ميسازند کاملا نفی نماید. سپس ميتواند که به قانون الهی ايمان آورد: چنانچه خداوند جل جلاله می فرماید: {فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ} (البقرة: 256): «پس هر كس به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد به يقين به دستاويزى استوار كه آن را گسستن نيست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست. عقيده داشته باشد که هيچ عالم و هيچ شخصيتی حق ندارد که مخالف قانون الهی قانونی بسازد، هر کسی که بخواهد قانونی مخالف قانون الهی بسازد، در حکم طاغوتان محاسبه ميشود، و مومنان به اين طاغوتان بايد کافر شوند.
5) عقيده داشته باشيم که حلال و حرام را خالق يکتا تعيين نموده، و در قرآن و سنت رسول گرامی اسلام بيان شده است، و فقهای اسلام آنرا تشريح و توضيح نموده اند، بنابراين کسی ديگری بجز خالق يکتا صلاحيت ندارد که حلالی را حرام و حرامی را حلال بسازد. و همچنان اخلاق خوب همانست که خالق يکتا آنرا تعيين نموده است، و بـه رسول گرامی اسلام توسط وحی جلی و وحی خفی بيان داشته است، مخلوق صلاحيت ندارد که خوبی و خرابی اخلاق را تعيين کند.
هر کسي که مخلوقی را صلاحيت دهد که برايش حلال و حرام را تعيين نمايد، و يا خوب و بد را برايش تعيين کند، او را معبود خود قرار داده است.
پيروی از قانونی که مخالف اساسات شريعت اسلامی بنا نهاده شده است، شرک ميباشد. بنابراين تقاضای توحيد است که مسلمان قانون مخلوق را نسبت به قانون الهی برتريت ندهد، و هر قانونی را که مخالف قانون الهی باشد، رد نمايد. نباید به قوانينی که انسان را اصل قرار داده و قوانين الهی را رد مينمايد، تسليم شد. و باید برای اعلای کلمة الله سعی و تلاش ورزید و برعليه انديشه های مخالف توحيد مبارزه نمود.
توحيد اسماء و صفات:
توحيد اسماء و صفات عبارت است از: يگانه شمردن خداوند به آنچه که خود را در کتاب و سنت به آن وصف نموده باشد، يعنی بدون تحريف، تعطيل، تکییف و تمثيل هر آنچه که او اثبات کرده باشد، اثبات نمائيم. بنابراين گفته می توانیم که توحید اسماء و صفات عبارت است از:
1) اثبات نامها و صفاتی است که الله (جل جلاله) و رسولش (صلی الله عليه وسلم) آنرا برای الله (جل جلاله) بيان داشته اند.
2) نفی هر نام و صفتی است که در قرآن کريم و احاديث صحيح ذکر نشده باشد.
3) اقرار به معانی اين نامها و صفات ميباشد.
4) ايمان داشتن به تقاضا های اين نامها و صفات.
شروط توحيد اسماء و صفات: در توحيد اسماء و صفات شرط است که نامها و صفات الهی را بدون تحريف، تعطيل، تکييف و تمثيل ايمان داشته باشيم.
تحريف: تغيير چيزی از حالت اصلی آن ميباشد و به دو قسم است:
1- تحريف لفظي: زيادت و يا نقصان در حروف و حرکات يک کلمه ميباشد، مثل تغيير کلمهی استوی به استولی در آيت شريف {الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى} (طه: 5)
2- تحريف معنوي: تغيير معنای کلمه به معنای ديگری، مثل تفسير معنای (يد) به قوت و نعمت.
تعطيل: نفي معنای يک صفت است بدون تبديلی آن به معنای ديگری.
تكييف: بيان کيفيت صفات ميباشد، مثلا بعضی منحرفين کيفيت صفات يد و استوی را تشريح و توضيح ميکنند.
تمثيل: صفات خالق را مثل صفات مخلوق ندانيم و تشبيه نکنيم. چنانچه خداوند جل جلاله میفرماید: {فَلَا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالَ} (النحل: 74).
تقاضای توحيد اسماء و صفات: توحيد اسماء و صفات تقاضا ميکند که سه اصل اساسی را در نامها و صفات الهی مراعات کنیم:
اصل اول: جلال و عظمت خالق را در صفاتش در نظر داشته باشيم، بنابراين هيچ صفت خالق را ناقص ندانسته صفات خالق را با صفات مخلوق تشبيه نکنيم، چنانچه خداوند (جل جلاله) میفرماید: {لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ} (الشورى: 11) و صفات مخلوق را مثل صفات خالق عقيده نکنيم، زيرا صفات خالق صفات کامل، بدون نقصان و غير محتاج به چيزی ميباشند، اما صفات مخلوق صفات ناقص، محتاج به وسايل و غير کامل ميباشند.
اصل دوم: در نامها و صفات الهی توقف نموده، فقط آنچه را که در قرآن وسنت صحيح ثابت است، عقيده کنيم، و از نامها و صفاتی که ثابت نيستند خود داری کنيم.
اصل سوم: در فهم کيفيت اين صفات زياد دقيق نشويم، زيرا دانستن کيفيت صفات خالق از توان مخلوقات خارج است، و تحقيق در آنچه فوق توانايی باشد، سبب گمراهی ميگردد. چنانچه خداوند (جل جلاله) میفرماید: {لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ} (الأنعام: 103)
ما در عالم اسباب زندگی ميکنيم و کيفيت هر چيزی را با مقايسه به عالم اسباب مطالعه ميکنيم، در حاليکه صفات خالق مافوق عالم اسباب است. بعضی از صفات مخلوق از نگاه لفظی مانند صفات خالق اند، ولی از نگاه معنی و کيفيت باهم کاملا فرق دارند، خالق مهربان است، و مخلوق هم ميتواند مهربان باشد، لکن بين مهربانی خالق و مخلوق فرق بسيار زياد وجود دارد.
علت گمراهی در توحيد: در اينجا سوالی مطرح ميشود که بسا از کسانی هستند که ادعا دارند که موحد (يکتا پرست) استند ولی هرگاه عقيدهی آنان با قرآن عظيم الشان مقايسه گردد، مطابق آيات قرآنی موحد گفته نميشوند، علت چيست؟
پاسخ اين سوال را ميتوان در اين نقاط بيان کرد:
1- عدم توجه به آيات قرآنیکه توحيد و شرک را توضيح میدهد.(در مورد آيات چون (اياک نعبد)، (اياک نستعين) و (ليس کمثله شیء) درست نه اندیشیدن و مفهوم آنرا درست درک ننمودن).
2- عدم توجه به قصه های قرآنی که صفات موحدين و مشرکين را بيان داشته است.
3- مقدم قرار دادن عقل نسبت به قرآن و اعتماد به آن بیشتر از توانایی اش در حالي که يک مسلمان بايد عقل خود را اساس قرار ندهد، بلکه قرآن را اساس قرار داده، از عقل خود در فهم آيات قرآنی استفاده کند.
4- اعتماد به قصه ها و روایات دروغينی که مخالف آيات صريح قرآن و احادیث صحیحه ميباشد.
5- اعتماد به احاديث ضعيف و موضوعی، احاديثی که در کتب حديث بيان شده است که اين حديث به دروغ و يا به شکل غلط به پيامبر نسبت داده شده است.
6- متاثر شدن از فرهنگ و عادات نادرست جامعه.
7- مخلوقی را اضافه از حد عظمت دادن؛ صفاتی را به او نسبت دادن که از صفات مخلوق نميباشد و حتی عبادتی را به مخلوقی انجام دادن.
8- ثنا گفتن به پيامبران و شخصيت ها به شکل افراطی.
|