در زمان حضرت رسول اکرم (صلي الله عليه وسلم) انواع مختلفی از مخلوق پرستي وجود داشت، اين مخلوقات که در اصل انسانهاي نيک، پيامبران، فرشته ها، اولياء الله بودند که در راه توحيد و شناخت الله (جل جلاله) مشکلات زيادي را متحمل گرديده بودند و حتي به شهادت رسيده بودند، آنان بر اساس محبت بسيار زياد به اشخاص نيک راه آنانرا فراموش نموده به خود آنان دل بستند، حضرت عيسي عليه السلام را به گمان اينکه دشمنان، او را به قتل رسانده اند، از مقام بندگي کشيده به مقام الوهيت (العياذ بالله) رسانيدند، از ساير شخصيت ها مجسمه هايی ساختند ويا هم قبرهاي شان را سجده گاه قرار دادند، قرآن عظيم الشان واحاديث نبي کريم (صلي الله عليه وسلم) تمام اعمالی که مخلوقي را عظمت بخشيده و الله (جل جلاله) را فراموش نمايد، و يا محبت مخلوقي را نسبت به محبت خالق بيشتر سازد، باطل قرار داده، و معبودان باطل آنانرا براي ما معرفي نمود و حضرت رسول کريم (صلي الله عليه وسلم) براي نجات امتش در اين مورد سنت هاي عملي و فعلي خويش را بجا گذاشت تا با استفاده از آن امتش از شرک و بي ايماني دور شوند.
الله (جل جلاله) ميفرمايد: {وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ} (البلد: 10) و هر دو راه [خير و شر] را به او نشان دادیم. تا اين انسان با معرفت و دانش در مورد حق و باطل خود را از خوبي ها مستفيد ساخته و از گمراهي و بدبختي خود را نجات دهد.
صحابهی کرام نيز با درک اين حقيقت ها هم از خوبي ها ميپرسيدند و هم از بدي ها، تا با دانستن خوبي ها به آن عمل نموده رضايت الله (جل جلاله) بزرگ را حاصل نمايند وهمچنان با دانستن بدي ها خود را از شر آنها نجات دهند.
حضرت حذيفه بن يمان (رضي الله عنه) ميفرمايد كه هركسي از پيامبر (صلى الله عليه وسلم) در امور خير سؤال مينمود، و من از امور شر ميپرسيدم، تا با دانستن آن، از كارهاي بد اجتناب ورزم.
از دانشمندي پرسيدند: ادب از كه آموختي؟ گفت: از بي ادبان. زيرا هركاري را كه بي ادبان انجام می نمودند از آن اجتناب ورزيدم اين سبب ادب من شد.
در اينجا براي اينكه عقيدهی ما كاملا خالص و پاك باشد، لازم است تا آن معبودان باطلي را كه مشركان قريش و ساير مشركان يهود و نصارى در عصر پيامبر (صلي الله عليه وسلم) مى پرستيدند بشناسيم، و خود را از چنين معبودان باطل، حفظ نموده صرف به پروردگار يکتا سرعبادت و بندگي خم نموده و با اجتناب از عبادت ديگران شخصيت ايماني خويش را حفظ نماييم، تا در دنيا مثل يک انسان با کرامت و اشرف المخلوقات زندگي نماييم، و در آخرت نيز در زير بيرق موحدان (يکتا پرستان) حشر شويم.
کلمهی طيبهی (لا اله الا الله محمد رسول الله) چنين مفهوم دارد که نخست بايد معبودان باطل را نفي کنيم و سپس ذات واحد يکتا را معبود خويش قرار دهيم.
در اين شکي نيست که ما و شما (الحمد لله) مسلمان هستيم و اين کلمه را از زمان طفوليت ميخوانيم، ولي براي اينکه عقيدهی خويش را بصورت کامل بدانيم لازم است مفهوم اساسي اين کلمه را درک نموده و مطابق آن عمل نمائیم.
(لا) در زبان عربي حرف نفي است يعني کلمهی بعدي را نفي ميکند. که در زبان دری آنرا به معنای نيست ترجمه ميکنيم.
(اله) به معناي معبود بر حق. لا اله: نيست هيچ معبودی برحق (که مستحق عبادت و پرستش باشد).
الا: (الا) در زبان عربي حرف استثناء ميباشد که کلمهی بعدي را از حکم قبلي مستثني قرار ميکند. در زبان دري به معناي بجز يا بغير، ترجمه ميشود، به اين معناي که نيست هيچ معبودي قابل عبادت به جز الله (جل جلاله).
الله: اسم ذات پروردگار متعال است.
الا الله: به مفهوم اثبات است. اثبات مستحق بودن عبادت ها به الله(جل جلاله) ميباشد.
بنابراين در کلمهی طيبه دو بخش اساسی قرار دارد:
بخش اول: نفی نمودن تمام معبودانی که به غير از الله عبادت ميشوند: يک مومن يکتاپرست نخست بايد تمامی معبودانی را که بجز از الله (جل جلاله) توسط مشرکان عبادت ميشدند نفی نمايد، مثلا مشرکين در عصر جاهليت:
بعضیها ملائکه ها را عبادت مينمودند.
بعضیها پيامبری را عبادت مينمودند مثل مسيحيان.
بعضیها جنها را عبادت مينمودند.
بعضی ها اشخاص نيک، اولياء الله (دوستان خدا)، علماء و متصوفین را عبادت مينمودند.
بعضیها حيوانات، نباتات، اجرام سماوی، سنگ چوب و غیره را عبادت مينمودند.
اکنون يک انسان مومن موحد با گفتن (لا اله) تمامی اين مخلوقات را نفی نموده و ميگويد:
- نيست هيچ ملائکه مستحق عبادت.
- نيست هيچ پيامبری مستحق عبادت.
- نيست هيچ جن مستحق عبادت.
- نيست هيچ دوست و يا دشمن خدا مستحق عبادت.
- نيست هيچ حيوان، نبات، چوب، سنگ و غيره مستحق عبادت.
بخش دوم: بخش اثبات است: هنگاميکه يک مومن عبادت را از تمامی مخلوقات نفی نمود، و قلب خود را از عبادت غير الله پاک ساخت. با اين قلب پاک و صاف الله (جل جلاله) را شناخته، او را مستحق عبادت ميداند، و ميگويد که (الا الله) يعنی به غير از الله.
و محمد( صلی الله علیه وسلم) را به حیث فرستاده او می شناسد و عبادت خداوند (جل جلاله) را مطابق دستورات او که محمد(صلی الله علیه وسلم) آنرا برای ما واضح ساخته و به قسمی که خودش خداوند (جل جلاله) را عبادت می نمود، عبادت می نماید.
اکنون برای اينکه ما بتوانيم خود را از شرک و بد بختی نجات دهيم معبودان باطلی را که درعصر جاهليت پرستش ميشدند و مستحق عبادت نبودند بشناسیم.
معبودان باطل :
تکويني - طاغوتي - تشریعی - تقربی
الف - معبودان باطل تکويني: منظور از معبودان تكويني اينست كه شخصي عقيده نمايد که يک مخلوق ميتواند که در اموري که مربوط به الله (جل جلاله)است، تصرف نمايد.
مشركان قريش بدين عقيده بودند كه ملايكهها، پيامبران، جنها و ساير مردمان نيك وصالح ميتوانند در امور خاص الهي تصرف داشته باشند، قرآن عظيم الشان اين عقيده آنانرا باطل پنداشته بيان داشت كه مالک متصرف فقط الله جل جلاله است، کسی نميتواند شهری را حفظ نمايد، قريه ای را نگهداری کند، در امور آسمانها و زمين دخالت کند.
انسان فقط در اموری دسترسی دارد که به امر الله (جل جلاله) در عالم اسباب برايش اجازهی تصرف داده شده است، اما در اموري که مربوط به الله (جل جلاله) ميباشد کسی نمیتواند تصرف نماید.
ب- معبودهاي باطل تشريعي: از ديدگاه دين مقدس اسلام صلاحيت تعيين حلال و حرام، جايز و ناجايز، خوب و بد را فقط الله (جل جلاله) دارد.
الله (جل جلاله) توسط وحي به پيامبران ابلاغ ميکند که چه حلال است و چه حرام، چه جايز است و چه ناجايز، چه خوب است و چه بد؟
مثلا وحي الهي نازل شد که خوردن گوشت خوک حرام است، بنابراين هيچ کسي حتي خود شخص پيامبر حق نداشت که بگويد گوشت خوک حلال است. عريان گشتن خانمها حرام است و بايد دختران و زنان مسلمان در خارج از منزل خويش حجاب شرعي به تن نمايند بنابراين هيچ کسي حق ندارد که بگويد پوشيدن حجاب بد است.
بنابراين صلاحيت همهی اين امور را الله (جل جلاله) دارد و الله (جل جلاله) قانونش را براي ما توسط نزول وحي و ارسال پيامبران بيان داشته است.
مسيحيان اين صلاحيت را به علماء و زاهدان خود دادند، بنابراين از ديدگاه قرآن به هرکسي که اين صلاحيت داده شود آن شخص را معبود خود قرار دادن است.
براي اينکه ما مسلمانان چنين اشتباهي را نکنيم و نگوييم که ما الله (جل جلاله) را پرستش ميکنيم ولي قانون اقتصادي و سياسي و اجتماعي ما را انسانها بسازند، قصهء معبود قرار دادن مسيحيان در قرآن عظيم الشان و سنت رسول الله براي ما ذکر گرديده است.
عبادت تنها اين نيست که به کسی رکوع و سجده نماييم، بلکه مخلوقی را در ساختن قانون حلال و حرام پيروی نمودن نيز جزء عبادت به آن شخص به حساب ميرود.
زيرا معبود کسيست که صلاحيت دارد که حلال و حرام و جائز و ناجايز را برای انسان تعيين نمايد. و از ديدگاه قرآن عظيم الشان تنها اين حق پروردگار جل جلاله ميباشد. بر اساس عقيدهء قرآنی پيامبران وعلمای اسلام وظيفه دارند که احکام الهی را به مردم برسانند، پيامبران فقط آنچه را که به آنها وحی ميشود، خواه از طريق وحی جلی (قرآن) و ياهم از طريق وحی خفی (سنت) به مردم ميرسانند و هيچ پيامبری حق ندارد که مخالف با اوامر الهی حلالی را حرام و يا حرامی را حلال بسازد. وقتی يک پيامبر نميتواند که حکم الله جل جلاله را نقض کند ساير علماء که رتبهء شان از پيامبران پايانتر است هيچگاهی چنين حقی را ندارند.
ج: معبود هاي باطل طاغوتي: منظوراز معبودان باطل طاغوتي يك سلسله از پادشاهان، اشخاص ظالم و مستبدي هستند كه خود را در مقام خدایی قرارداده و انسانهای بي دانش و نافهم آنانرا عبادت ميكنند، مثلا فرعون ميگفت: (انا ربکم الاعلي) من پروردگار بلند مرتبه شما هستم. چنانچه در بحث شرک در عبادات گذشت بنابراين از تکرار آن خودداری می نمائیم.
د: معبود هاي باطل تقربي: منظور از معبودان باطل تقربي آن معبوداني هستند كه بعضي از انسانها بر اساس محبت و تقرب جستن به درگاه الهي، مخلوقاتي را مانند، ملائكه، پيامبران و اشخاص نيك و صالح عبادت ميكنند، اگرچه آنان به وجود الله يقين دارند ولي از اين مخلوقات براي نزديكي به دربار الله (جل جلاله) استفاده ميكنند، نصراني ها حضرت مسيح را واسطه و وسيله تقرب به بارگاه الهي پنداشتند، در آغاز گمان ميکردند که براي نجات بشر آمده، تا خود را قربان نموده، تا الله گناهان انسانها را ببخشد ولي بالآخره به عبادت وي پرداختند، و اکنون آنان الله (جل جلاله) را ترک نموده، صليب بت حضرت مسيح را در کليسا ها گذاشته عبادت ميکنند، والله (جل جلاله) فراموش شان شده است.
اين عمل در ذات خود شرك و كفر ميباشد، زيرا عيسى (عليه السلام) پيامبر خداست، مخلوق است، و شايسته عبادت نيست، عبادت صرف به ذات الله جواز دارد و بس.
اکنون پاپ و کشيش در کليسا ها خود را واسطه بين خدا و مخلوق قرار داده اند، بر اساس عقيدهء آنان هرکسي نميتواند که مشکل خود را به الله بگويد، زيرا انسان گناهکار روي سياه و شرمنده است بايد به نزد پاپ يا کشيش برود، سپس او برايش واسطه شده به نزد الله او را شفاعت کند.
در بين کليسا صندوقي بنام صندوق الغفران (صندوق بخشايش گناهان) نهاده شده در بين آن صندوق کشيش ميباشد و شخص گناهکار به نزد وي رفته از او ميخواهد که گناهانش را بخشش کند، کشيش بعنوان واسطه بين آن گناهکار و الله (جل جلاله) قرار گرفته است، اين کار از ديدگاه آنان کار زشتي نيست ولي قرآن عظيم الشان اين عملکرد را زشت ميداند. از ديدگاه آنان کشيش و پاپ شفاعت کننده گان ايشان در مقابل الله هستند، ولي از ديدگاه عقيدهء قرآني آنان پاپ و کشيش را معبود باطل تقربي خود قرار داده اند.
بت پرستان نيز بعضي از اشخاص نيك را واسطه ساخته عبادت ميكردند، در زنده گي آنان را به مراتب عالي مدح و توصيف میکردند ، و سپس بعد از مرگ مجسمه هاي آنانرا ساخته و به آنان سجده ميكردند، و هرگاه از ايشان پرسيده ميشد كه چرا به اين بتها سجده ميكنيد، ميگفتند: كه اينان ما را به دربار الله نزديك ميسازند، ازينکه ما روي سياه و شرمنده هستيم، اين بتها براي ما واسطه شده، ما را به رحمت الله نزديک ميسازند، الله (جل جلاله) در مورد ميفرمايد: {أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّار} (الزمر: 3) آگاه باشيد كه دين خالص براي الله است، آنانيكه بغير از الله ديگران را اولياء و دوستان گرفته اند، [و ميگويند:] ما آنانرا عبادت نميكنيم مگر براي اينكه آنان ما را به الله نزديك سازد، الله در مورد اين اختلاف شان حكم خواهد نمود، و الله در حقيقت آن كسى را كه دروغ پرداز ناسپاس است هدايت نمى كند.
اين آيت شريف عملكرد قريشيان را بسيار بد دانسته و براي شان گفت كه شما ميگوييد كه ما الله (جل جلاله) را عبادت ميكنيم ولي اين بتان را براي نزديكي به الله واسطه و وسيله قرار ميدهيم، اين عملكرد شما يك دروغ و كفر ميباشد، زيرا اين كار شما مخالف عقيده توحيد وخدا پرستي است، زيرا الله ذات مهربان است، به واسطه نمودن بتها ضرورت ندارد.
و هنگاميکه قريشيان اين استدلال را نمودند، که ما اين کار را براي تقرب جستن به بارگاه الله (جل جلاله) ميکنيم، الله (جل جلاله) اين نظر آنان را رد نموده براي مسلمانان فهماند که اين انديشهء مردمان جاهل وبت پرست است، زيرا اگر کسي بندهء راستين من باشد من به آنان نزديک هستم، بنابراين ضرورت ندارند که براي نزديک شدن وتقرب به من به اشخاص ديگري رجوع نمايند. چنانچه می فرماید: {وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ} (البقرة: 186)
و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزديكم و دعاى دعاكننده را به هنگامى كه مرا بخواند اجابت مىكنم پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند باشد كه راه يابند.
بنابراين ميان خالق و بنده اش هيچ فاصله اي وجود ندارد، و ضرورت به واسطه نيست، پس براي آوردن اين بتها چه ضرورت هست؟
امام قرطبي رحمه الله ميگويد: حضرت قتادة (رضي الله عنه) گفت: هرگاه به ايشان گفته ميشد كه پروردگار تان كيست، خالق تان كيست، آسمانها و زمين را كي خلق نموده؟ و كي از آسمان آب را فرو می فرستد؟ ميگفتـند: الله (جل جلاله) وقتي برايشان گفته ميشد: پس چرا اين بتها را عبادت ميكنيد؟ ميگفتند: تا ما را به الله نزديك سازد، و براي ما در نزد الله شفاعت كنند.
از حضرت زيد بن أسلم و ابن زيد روايت است كه "إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى" به معناي شفاعت كردن براي ما، و ما را به نزد خدا نزديك ساختن است.
امام ابن كثير رحمه الله ميگويد: اين سخن مشركان در تمامي زمانه هاست، ولي تمامي پيامبران به ضد اين عقيده و منع نمودن مردم از اين فكر برخواستند، و به يكتا پرستي و يگانگي الله ايشان را دعوت نمودند، و برايشان گفتند كه اين سخناني است كه مشركان براي خود اختراع نموده اند، الله به چنين اعمال اجازه نداده، و به آن رضايت نداشته بلكه آنرا بد تلقي نموده و آنانرا از اين كار منع نموده است.
علامه ابن کثير علاوه ميکند: الله ( خبر داده است كه تمامي فرشته ها خواه درآسمانها هستند و يا از جملهء ملائكهء مقرب، همه بنده هاي الله (جل جلاله) بوده، نميتوانند شفاعت كسي را بدون اجازه و رضايت الله (جل جلاله) بكنند، فرشته گان مثل والي هاي پادشاهان نيستند كه بدون اجازه بادشاه خواه رضايت داشته باشد يا نداشته باشد شفاعت ميكنـند. "إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّار" الله تعالي دروغگويان و نعمت فراموش کننده گان را هدايت نميكند.
عملکرد قريشيان که بتها را و حبشي ها که قبر هاي بنده هاي صالح شانرا واسطه و وسيله براي رسيدن به بارگاه الهي قرار ميدادند مورد نکوهش قرآن قرار گرفت زیرا که درينجا چند مشکل ايجاد ميشد.
1- آنان گمان ميکردند که الله بسيار دور است و ما بايد براي نزديک شدن به الله واسطهء داشته باشيم که ما را به او نزديک سازد در حاليکه الله ميفرمايد (فاني قريب) من [به بنده ام از هرکسي] نزديکتر هستم. و در جای دیگر می فرماید: {وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ} (ق: 16) و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتريم.
2- آنان در بسا حالات آن مخلوق را نسبت به الله مهربانتر فکر ميکردند، زيرا اگر الله را مهربان ميدانستند چرا مستقيما با او مشکل خود را مطرح نميکردند.
بنابراين در هنگام مشکلات و رنج ها به عوض رجوع به بارگاه الهي توجه به اشخاص ميشد، درحاليکه قرآن عظيم الشان ميفرمايد: {أَمْ مَنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَئِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ}(النمل: 62)
کيست آن ذاتی که مضطر (درمانده) را در هنگام دعا اجابت نمايد، و حالت بد را دور ميکند، و شما را جانشينان در زمين ميگرداند؟ آيا معبودی همرای الله است؟ بسيار کم پند می پذیرید.
در اين آيت شريف بيان شده است که مشکل گشا الله (جل جلاله) است و هيچ کسي نميتواند که مشکل انسان را رفع نمايد و در ختم آيت شريف گفته شده است که آيا معبودي ديگري است؟ که به جز الله اين کار را بکند بنابراين ما پيروان حضرت محمد صلي الله عليه وسلم با دانستن اين آيات قرآني به اين عقيده هستيم:
1- الله ذات مهربان است و هيچ کسي از او مهربانتر نيست، اگر مادر ما براي ما مهربان هست مهرباني الله (جل جلاله) از مليون ها مادر براي ما بيشتر است بنابراين از همه اولتر به بارگاه ذات مهربان رجوع ميکنيم و مشکل خود را مستقيما برايش ميگوييم، او هم اين مشکل ما را حل ميکند.
عقيده داريم که الله (جل جلاله) از شاه رگ گردن به ما نزديک است بنابراين ما در هرجايي که هستيم ضرورت به تقرب و نزديک سازي احساس نميکنيم، بلکه الله را به خود نزديک دانسته او را عبادت ميکنم و در مشکلات دست دعا به درگاهش بلند ميکنيم.
2- عقيده داريم که پيامبران، اولياء الله، صحابهء کرام و آل بيت پيامبر(صلي الله علْه وسلم) همه در مشکلات شان مستقيما به بارگاه الهي رجوع ميکردند، ما به پيروي از آنان به بارگاه پروردگار رجوع ميکنيم.
يکى از مشکلات بسيار مهم مشکل خلط نمودن بين اصطلاحات، واسطه، وسيله و شفاعت است. که در میان مردم در این مورد اشتباه صورت می گیرد. و یکی را با دیگری خلط می نمایند.
قبل ازينکه اين اصطلاحات را از ديدگاه اعتقادي آن مورد مطالعه قرار دهيم بهتر است آنرا بصورت عمومي در زند گی مورد پژوهش قرار دهيم تا بدانيم که هر کدام به کدام اساس منفی و يا مثبت استعمال ميگردند و سپس از ديدگاه عقيدتی آنرا مورد مطالعه قرار دهيم.
|