31 فروردين 1403 10/10/1445 2024 Apr 19

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 605
بازدید کـل سایت : 2929302
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

228 تعداد مشاهده : 622 تاریخ اضافه : 2010-01-15

 

داستان هدايت من از جرگه ی ضالین

 

 

الحمدلله و بعد:

بزرگ ترين نعمتي که الله با آن بر انسان منت مي گذارد نعمت اسلام و توحيد بوده و بزرگ ترين بدبختي که الله انسان را به آن مبتلا مي سازد بدبختي کفر و شرک است.

پس به خاطر فرموده ي الله : ( وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ) (الضحى:11) بلكه نعمت هاي پروردگارت را بازگو كن.

مي گويم که بدانيد:

 شيعه دو دسته اند:

مغضوب عليهم و ضالين..

 

اما "مغضوب عليهم" کساني هستند که حق را شناخته ولي آن را مخفي مي کنند و در عموم قول الله تعالي قرار مي گيرند که: ( إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ *** إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ)  (البقرة:160-159)

بي‌گمان كساني كه پنهان مي‌دارند آنچه را كه از دلائل روشن و هدايت فرو فرستاده‌ايم، بعد از آن كه آن را براي مردم در كتاب ( تورات و انجيل ) بيان و روشن نموده‌ايم، خدا و نفرين‌كنندگان ( چه از ميان فرشتگان و چه از ميان مؤمنان انس و جان )، ايشان را نفرين مي‌كنند. مگر كساني كه توبه كنند ( از كتمان حق ) و به اصلاح ( حال خود و جبران مافات ) بپردازند و ( آنچه را كه از اوصاف پيغمبر و اسلام و ديگر حقائق مي‌دانستند و پنهان مي‌كردند ) آشكار سازند. چه توبه چنين كساني را مي‌پذيرم و من بسي توبه‌پذير و مهربانم.

ولي "ضالين" ( گمراهان) کساني هستند که گمان مي کنند کارشان خوب است و در عموم قول الله سبحانه و تعالي قرار مي گيرند: ( قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالاً*الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً) (الكهف:104-103) ( اي پيغمبر ! به كافران ) بگو : آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه سازم‌؟ آنان كسانيند كه تلاش و تكاپويشان ( به سبب تباهي عقيده و باورشان ) در زندگي دنيا هدر مي‌رود ( و بيسود مي‌شود ) و خود گمان مي‌برند كه به بهترين وجه كار نيك مي‌كنند.

و ما از جمله ي ضالين بوديم... ما فکر مي کرديم که برحقيم. و گمراهان بعد از بيان حق برايشان به دو گروه تقسيم مي شوند، بعضي به سوي حق بازگشته و اگر الله بخواهد ما جزء آن ها هستيم که در عموم قول الله تعالي قرار مي گيرند:

(وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ) (المائدة:83)

و آنان هر زمان بشنوند چيزهائي را كه بر پيغمبر نازل شده است بر اثر شناخت حق و دريافت حقيقت، چشمانشان را مي‌بيني كه پر از اشك مي‌گردد ؛ مي‌گويند : پروردگارا!  ( به تو و پيغمبران تو و همه كتابهاي آسماني و بدين آيات قرآني ) ايمان داريم پس ( ايمان ما را بپذير و ) ما را از زمره ( امّت محمّدي كه ) گواهان ( بر مردم در روز رستاخيزند ) بشمار آور.

اشک در چشمانشان حلقه مي زند به خاطر شناختي که از حقيقت آشکار پيدا مي کنند..

و گروهي ديگر بعد از اينکه حق برايشان آشکار شد تکبر جسته و بر پيروي از سران گمراه و گمراه کننده اصرار مي ورزند و آنها الله اعلم در عموم قول الله تعالي قرار مي گيرند که مي فرمايد: (وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً **يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً**  لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولاً) (الفرقان:29) و در آن روز ستمكار ( كفرپيشه ) هر دو دست خويش را ( از شدّت حسرت و ندامت ) به دندان مي‌گزد و مي‌گويد: اي كاش! با رسول خدا راه ( بهشت را ) برمي‌گزيدم.  اي واي! كاش من فلاني را به دوستي نمي‌گرفتم. ‏ بعد از آن كه قرآن ( براي بيداري و آگاهي ) به دستم رسيده بود، مرا گمراه ( و از حق منحرف و منصرف ) كرد.  ( آري ! اين چنين ) شيطان انسان را ( به رسوائي مي‌كشد و ) خوارِ خوار مي‌دارد.

اين همان چيزي است که اين گروه در روز حسرت و پشيماني خواهند گفت و الله داناتر است.

من به فضل الله به سايت ها و تالارگفتگوهاي شيعه توجه دارم و در آنجا چيزهايي را مي نويسم تا چه بسا الله به وسيله ي اين نوشته به ديگران نفع رسانده و آن را دليلي به نفعم نه بر ضدم قرار دهد.

همانطور که برادران عزيزم گفتند ما از جمله گمراهان بوديم که از آخوندها پيروي مي کرديم..

حتي يادم هست زماني که در کلاس دوم دبيرستان بودم، مرقد موسي بن جعفر رحمه الله را زيارت کردم، و خودتان مي دانيد که آنجا چه شرک هايي انجام مي شود. به الله قسم که من به خاطر ديدن اين مساکيني که در تاريکيهاي شرک سرگردانند گريه مي کنم.

من کنار قبر داخل مزار نشسته بودم که دو تا از همين سيد ها من را صدا زدند، و لباس هايشان نشان مي داد که از علماني بزرگ هستند..

من را صدا زدند و من نزد آنها رفتم، گفتند اين ورقه را بگير و براي ما بخوان و با حرص منتظر بودند تا آن را برايشان بخوانم. من هم آن را برايشان خواندم. مانند اين بود که در آن اسامي امامان يا ديگران نوشته شده بود، دقيقا يادم نيست زيرا خيلي سال از اين قضيه مي گذرد. بعد از آن يکي از آنها بر ديگري به خاطر چيزي که خوانده بودم فخر مي کرد... منظورم اين است  که آنها بلد نبودند درست بخوانند يا اينکه بي سواد بودند و با لباسهاي سياه و آلوده شان که شکي ندارم قلب هايشان از آن  سياه تر است به مردم ريخشند مي زدند!!!

ولي بزرگترين نعمتي که نصيبم شده بود اين بود که پدرم بد گفتن به اهل سنت را دوست نداشت و نماز عيد را در مسجد آنها مي خواند...

تا اينکه روزي رسيد که مسجدي نزديک به خانه ي ما افتتاح شد. پدرم به من گفت که مسجد محله مان افتتاح شده چرا نمي روي و آنجا نماز بخواني؟ او اين کلمات را در حالي مي گفت که بالاي سر ديگ حليم شب عاشورا ايستاده بود.

اولين روزي که در مسجد اهل سنت نماز خواندم، نمازي که درهاي هدايت را به رويم گشود، روز دهم محرم بود.

ديدم که مسجد به خانه مان نزديک است به همين خاطر هميشه براي نماز خواندن آنجا مي رفتم، و اخلاق زيباي اهل سنت را مي ديدم. من تنها کسي در ميان آنها بودم که با دستان باز نماز مي خواندم ولي با اين وجود رفتارشان با من خوب بود..

يک  روز يکي از برادران آمد و به من گفت: اين کتابچه را بخوان و من فلان روز آمده و نظرت را درباره ي آن سؤال مي کنم و اين کتابچه (سيزده نامه از شيخ محمدبن عبدالوهاب ) نام داشت.

من از او مي ترسيدم اما با خود گفتم که الله به من دو گوش داده اما فقط يک دهان دارم، براي اينکه بيشتر از اينکه سخن بگويم، گوش فرادهم، ديدم که شرک و توحيد را برايم شرح مي دهد و اين افعال شرک آميز کاملا منطبق با هم کيشانم يعني شيعه مي باشد.

رابطه ام با اين برادر بزرگوار خوب شد، کسي که از راه  دور هر هفته مي آمد فقط به خاطر اينکه درباره ي مسائل ديني و عقيدتي گفتگو کنيم و بعد از آن کتاب " فتح المجيد في شرح کتاب التوحيد" و کتاب " روش نماز پيامبر صلي الله عليه وسلم" تأليف شيخ آلباني رحمه الله را به من داد، همچنين ما کتاب " رياض الصالحين" تأليف امام نووي را مي خوانديم.

او از ما مي خواست که آيات و احاديث اين کتاب را حفظ کرده و از ما امتحان مي گرفت، و از الله مي خواهم که رويش را در دو جهان سفيد کند.

 ما در خانه هفت برادر بوديم و الحمدلله همه شان قبول داشتند که گفته هايش حق است ولي در عمل با هم متفاوت بوديم.. برادر کوچکم به فضل الله بسيار ملتزم بود و تفاوت او با من اين بود که وقتي من حقيقت شيعه را فهميدم شروع به جستجو در کتابهايشان کرده تا بر آنها رد بنويسم  و همچنين در علوم اهل سنت ضعف دارم..

اما بزرگترين برادرم تلاشش را صرف فراگيري علوم اهل سنت نموده و او اکنون اجازه قرائت حفص از عاصم را دارد بعد از اينکه دوسال به صورت مداوم نزد شيخ محمد السامرائي مي رفت و او برايش مي خواند تا اينکه اجازه ( گواهي ) گرفت.

و ديگر برادرانم که از من بزرگ ترند الحمدلله خيلي زياد نسبت به گذشته فرق کرده اند، تا جايي که براي بچه هايشان نام هاي اسلامي را انتخاب کرده اند، مثلا به جاي عبدالحسين نام پسرانشان را عبدالله و بکر و.. گذاشته اند.

حتي برادرم ابوعبدالله در ابتداي ازدواج با يکي از نزديکانمان از او خواسته تا زيارت مرقدها را ترک کند، او نيز گفته بود که اين دين پدر و مادرم است. برادرم گفت : اين کار تو را جهنمي مي کند. او هم گفته بود که اگر پدرم جهنم برود من هم آماده ام تا با او وارد جهنم بشنوم.

وقتي با برادرم نشستيم تا در مورد اين مشکل راه حلي پيدا کنيم او تصميم گرفت به همسرش بگويد اگر به زيارت مرقدي از مرقدها بروي تو را طلاق مي دهم..

همسرش غافل گير شده بود و توقع چنين چيزي را نداشت. اين حکايت به پنج سال پيش مربوط مي شود و اکنون الحمدلله همسرش دست بسته نماز مي خواند و خويشاوندان مان را به سوي توحيد دعوت مي کند..

اما پسر خواهرم که 12 ساله است زماني که او را مي بينم سينه ام پر از غم و اندوه مي شود زيرا او دين را به صورتي عجيب دوست دارد، وقتي به او مي گويم بيا باهم به مسجد برويم و من به تو چنين و چنان مي دهم مي گويد من به خاطر چيزي نماز نمي خوانم. من فقط براي رضايت الله نماز مي خواهم.

 

او يک مناظره ي کوچکي با يکي از خويشاوندان شيعه اش داشت.

آن شخص شيعه از او پرسيده بود که در ماه محرم چه کاري بايد انجام دهيم؟

گفته بود: چه کاري؟

شخص شيعه گفته بود که بايد سينه زني و عزاداري براي ابوعبدالله انجام دهيم

پسر خواهرم به او گفته بود: آيا امام حسين در بهشت است يا جهنم؟

شيعه: قطعا در بهشت است.

گفته بود: وقتي او در بهشت است چرا بايد سينه زني کنيم!

شيعه نيز به او گفته بود: تو اين چيزها را نمي فهمي.

يک بار نيز از با حالتي گريان از مدرسه آمده بود از او پرسيدم چرا گريه مي کني؟

گفت: معلممان کفر مي گفت و من نتوانستم جواب او را بدهم..

يادم هست يک ماه پيش يک تهديد از سپاه بدر (غدر) به من رسيد و تصميم گرفتم که به مسافرت بروم.

 وقتي که فهميد اول يک مدت ساکت ماند سپس گريه کرده و گفت: چرا اين کار را مي کنند مگر تو خوبي آن ها را نمي خواهي...

در کل بايد بگويم : برادرانم قسم به الله که دين حق آشکار است ولي از الله مي خواهيم که ما را در اين آشکار سازي به خدمت بگيرد.. و شيعه امروز در کارخود حيران هستند، باطل بودن دين شان فرياد مي زند ولي آن ها به يک جايگزين احتياج دارند.

آن ها در سر خود فرو کرده اند که اهل سنت دشمنان اهل بيت هستند و مي گويند ما شيعه مي مانيم و اگر دينمان ناقص باشد بهتر از آن است که به دشمنان اهل بيت رسول الله بپيونديم.

پس ما بايد تلاشمان را براي بيان حقيقت انجام دهيم، وظيفه ي ما رساندن است و هدايت و توفيق دست الله مي باشد  و از شما به خاطر طولاني شدن عذر خواهي مي کنم و از الله آمرزش مي طلبم و به سوي او توبه مي کنم و الحمدلله رب العالمين.


 

سايت مهتدين

Mohtadeen.Com

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

عياض بن حمار (رض) از رسول اكرم (ص) روايت مى كند كه فرمودند: ((أهل الجنة ثلاثة: ذو سلطان مقسط متصدق موفق، ورجل رحيم رقيق القلب لكل ذى قربي ومسلم، وعفيف متعفف ذو عيال)). [مسلم].

سه نفر اهل بهشتند: فرمانرواي عادل و صدقه دهنده موفق و كامروا، مرد مهربان و نرم دل بر هر قوم و خويش و مسلمان، و پرهيزكار پاك دامن كه داراي فرزندان بسيار است.

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010