بسم الله والصلاة والسلام على رسول الله وعلى آله وصحبه وسلم
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته
داستان هدايتم به سوي اسلام واقعي بعد از اينکه در گمراهي رافضه بودم
آن گاه که هدايت شدم.. عنوان کتابي است که تيجاني آن را نوشته و در آن داستان هدايتش به مذهب شيعه بعد از اينکه شخصي صوفي بوده را بيان مي کند..
و من به نوبه ي خود از اين نام استفاده مي کنم تا عنوان داستان هدايتم به مذهب اهل سنت و جماعت سلفي بعد از اينکه شيعه اي متعصب بودم ، باشد...
در خانواده اي شيعه و در يکي از منطقه هاي قديمي کويت که در آن شيعه فراوان است بزرگ شدم. هيچ کدام از افراد خانواده ام ديندار نبودند...
هيچ کدام از ما چيز زيادي از عقيده نمي دانست، حتي تا وقتي که بزرگ نشده بوديم نمي دانستيم که شيعه هستيم!
در يکي از روزها تصميم گرفتم که چيزي را در مورد دينم فرا بگيرم، هر چيزي که به من ثابت کند که شيعه ي مخلصي هستم..
تمام چيزي که از اهل سنت مي دانستم اين بود که آنها علي و اهل بيت را دوست ندارند و از کساني که امام حسين را شهيد کرده اند راضي اند و اهل بيت را لعنت مي کنند.. بله اين تصور من از اهل سنت بود ، آنها از اهل بيت بدشان مي آيد..
به هين خاطر خيلي از آن ها بدم مي آمد..
اولين کتاب از کتاب هاي شيعه را که خواندم کتاب " آنگاه که هدايت شدم" تأليف تيجاني بود..
از شما پنهان نباشد که بعد از خواندن اين کتاب خيلي خوشحال شده و به مذهبم اطمينان پيدا کردم زيرا چيزي را يافته بودم که به من در گمراهي تسليت مي داد..
فهميدم که شيعيان تنها مؤمنان در کره ي زمين هستند..
اي |