راه درست
حدود شش ماه پیش، یک شب به همراه دکتر ابراهيم داشتیم شام می خوردیم. قبل از بیان شهادتین که توجه و علاقه ی بسیاری به شناخت دین اسلام داشتم به دیدنش می رفتم ولی مطمئن نبودم که مسلمان شوم یا خیر...
او معلومات فراوانی داشته و بسیار به خوبی سخن می گفت... وی هیچ فشاری بر من واردی نمی آورد... او تنها با آرامش به سؤالاتم پاسخ می داد... حتى زمانی که سؤال بیهوده ای هم می پرسیدم می گفت سؤال خوبی بود...
یک روز به من گفت: (تو بیشتر از خیلی از مسلمان ها از اسلام می دانی) و الحمدلله پرسش های زیاد و باارزشی می پرسی. در این لحظه داشتم ماشین می راندم و نزدیک منزلم نگه داشتم.
او پرسید: (بسیار خوب، کی می توانیم این کار را انجام دهیم؟)، فهمیدم که منظوزش از این حرف (پذیرش دین اسلام) بود. به او نگاه کرده و پاسخ دادم: (بسیار خوب... شما فردا کاری ندارید؟ً). در این لحظه از صمیم قلبم یقین یافتم که این راه درستی است.
در ۱۲ ماه جولای سال 2009م مسلمان شدنم را در مركز بیداری (Aware Centre) و در حضور دكتور ابراهيم عدساني را اعلام کردم. وقتی داشتم برای بیان شهادتین می رفتم، سعادت و خوشبختی من را دربرگرفته و احساس می کردم این همان چیزی است که می خواهم بدون ترس و واهمه انجام دهم...
در حال حاضر من از خدای مهربان بسیار سپاسگزارم که این همه نعمت را در زندگی به من ارزانی داشته است. پیش از این هرگز نفهمیده بودم که خداوند چه والدین با درک و فهم و دوستان صادقی به من عطا فرموده است.
حقایق و دلایل
دلایل و حقایق بسیاری وجود داشتند که من را به پذیرش دین اسلام قانع گردانند. اولین موضوع که در عقل و اندیشه ام جای بازکرد و به من فهماند که این دین صحیح است همانا توانایی راز و نیاز مستقیم و بدون نیاز به واسطه با پروردگارم بود که چشمانم را بسته و در برابرش رکوع نموده و به التماس هدایتش به سوی خیر و نیکی و حفظ خانواده ام و موفقیت در کارم بپردازم. این فقط میان من و خدایم است... نه واسطه ای... نه کشیشی... نه مسیح... نه روحانیان و نه راهبان.
دومین چیزی که در اسلام خلاصه گشته است زندگانی است. چرا که وقتی قرآن کریم را بخوانی می فهمی که چگونه زندگی کرده، نماز خوانده و با والدینت رفتار نمایی، چگونه به نام زکات به فقرا کمک کنی... این کتاب براستی کتاب زندگانی است.
هرگاه مشکلی برایت پیش آمد، مثلاً ندانستی چگونه با فرزندانت رفتار نموده یا با همسر یا مادرت صحبت کنی، همه ی پاسخ ها در قرآن وجود دارند، واضح و صریح.
همچنین سوره ها و آیاتی در قرآن كريم وجود دارند که این مفاهيم را به ما می آموزند، مثل سوره ی اخلاص (قل هو الله أحد) که اولین سوره ای بود که یادگرفتم، سوره ی فاتحه (الحمد لله رب العالمين) و این آیه در آن به شدت من را مجذوب خود ساخت: (أهدنا الصراط المستقيم) که درخواست هدايت است و تنها ادعای آن نیست که من خود بدون کمک و یاری راهم را بلد هستم... خیر...
تنها خدا می داند که چه چیزی برایم بهتر است و هم او من را به سوی راه راست راهنمایی و هدایت خواهد فرمود. برای همین من هموراه در اندیشه و تامل و ارتباط با سوره ی فاتحه می باشم.
اولین نماز
بعد از بیان شهادتین به منزل بازگشته و غسل گرفته و اولین نمازم را خواندم. در طول آن لحظات احساس عجیبی داشتم. اما اکنون کاملاْ بدان عادت کرده ام. به اندازه ای که برخی اوقات حس می کنم که این کار تلاش بیشتری می طلبد و کافی نیست.
حتی بعضی اوقات حس می کنم آدم تنبلی هستم که نمی توانم به زبان عربی صحبت کنم. بسیاری اوقات نیز خود را از اینکه کند بوده و به جای قرائت قرآن کریم به زبان عربی ترجمه ی انگلیسی آن را می خوانم سرزنش می کنم.
پس شاید بهتر باشد بیشتر تلاش کنم در غیراین صورت در خیلی موارد درست عمل نخواهم کرد. برای همین وقتی به مسجد می روم با یکی از علما صحبت می کنم و تمام تلاشم را می کنم که بهتر عمل نمایم. با وجود تمام اشتباهاتی که دارم و دلیل آن هم این است که نمی توانم همه ی مسائل را درست بفهمم. مثلاً جملات را به صورت غیر دقیق ادا می کنم یا به شیوه ی تاحدی نادرست نماز می خوانم... اما در درون با تمام وجود و با خلوص می کوشم که بهتر شوم. می دانم که خداوند از همه چیز خبر دارد و همیشه مراقب من است
این داستان من است... با تمام وجود از خدای بزگ سپاسگزارم که به من بهترین و عالی ترین دین در جهان را نعمت داده است.
ادامه دارد...