6 ارديبهشت 1403 16/10/1445 2024 Apr 25

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 605
بازدید کـل سایت : 2930325
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

2334 تعداد مشاهده : 729 تاریخ اضافه : 2012-06-21

 

خواننده ی موسیقی رپ آمریکایی پرتوریکایی "حمزه پرز" به دین اسلام مشرف شد، (قسمت اول)

جیسون پرز خواب دید قبل از اینکه بیست و یک ساله شود خواهد مرد. خواب او به حقیقت پیوست، وی که خواننده ی رپ بوده قبل از اینکه از دنیا برود مسلمان شد. سپس به نام حمزه شهرت یافت و خانواده ی وی سعی کردند پیام اسلام را از طریق موسیقی وی به گوش دنیا برسانند. او که قبلاً در نیویورک زندگی می کرد پس از مسلمان شدن به پیتسبرگ نقل مکان نمود و به تعلیم و تربیت خانواده و فرزندانش طبق دین اسلام همت گماشت.

فیلمی با عنوان (New Muslim Cool) بر اساس زندگی و ماجرای اسلام آوردن حمزه به تازگی تهیه شده، مصاحبه ای که در زیر مشاهده می کنید از طرف سایت "Islamicbulletin.com" صورت گرفته است.

من خودم در یکی از سینماهای سانفرانسیسکو این فیلم را دیدم. با وجود اینکه شانس این را پیدا نکرده که در سینما با برادر حمزه پرز از نزدیک ملاقات کنم، اما قبلاً در مسجد السبیل سانفرانسیسکو با وی ملاقات نموده ام. طبیعی بود که هر لحظه منتظر این فیلم مؤثر و گیرا باشم. به عقیده ی من این فیلم همانطوریکه انتظار می رفت بسیار پر هیبت و با ارزش می باشد. نه به خاطر اینکه تحت تأثیر سفر معنوی برادر حمزه به سوی اسلام قرار گرفته باشیم بلکه به خاطر زندگی وی، مأموریتی که بر عهده داشته و موسیقی که هر مسلمان و غیر مسلمانی را به وجد می آورد.

سؤال: لطفاً کمی راجع به خود و سوابق زندگیتان توضیح دهید؟

برادر حمزه: من در بروکلین به دنیا آمده و پس از اینکه کمی بزرگتر شده همراه مادرم به پورتوریکو نقل مکان کردیم. مادرم کاتولیک بود و به همین دلیل مرا به مدرسه ی کاتولیک ها فرستاد.

سؤال: چگونه با دین اسلام آشنا شدید؟

پاسخ: دوستی داشتم به نام لویی، ما با هم بزرگ شده بودیم و در نوجوانی فروشنده ی مواد مخدر شدیم. همیشه به دنبال خوشی و شادمانی بودم اما آن را پیدا نمی کردم. زندگی خیابانی و مواد مخدر بیشتر باعث افسردگی و ناراحتی من می شد. از این راه پول زیادی به دست آورده بودیم اما همانطور که گفتم اصلاً مایه ی دلخوشی و رضایت خاطر نبود. یک روز که داشتیم در خیابان قدم می زدیم دوستم به مسجدی که در آن نزدیکی بود وارد شد. تمام پول هایی را که جمع کرده بود را در صندوق خیریه ی مسجد ریخت. یکی از برادران مسلمان نزدیک آمد و به او گفت که دارید چه کار می کنید؟ و آنها با همدیگر شروع به گفتگو راجع به اسلام کردند.

در آخر دوستم مسلمان شد، ما از وقتی که بچه بودیم این مسجد را می شناختیم چون منزل مان در همین خیابان بود. فکر می کردیم مسلمانان افراد تروریست و شروری هستند، بر مبنای همی طرز تفکر هیچ وقت داخل مسجد نمی شدیم. لویی وارد گروه جماعت تبلیغ اسلامی شد و پس از آن کمتر او را می دیدم چون مدام در حال مسافرت به جاهای مختلف بود. او دیگر لویی دوست سابق من نبود بلکه تازه مسلمانی به نام لقمان، که بسیار آرام و باوقار شده بود. اوایل او را مسخره می کردم، یک روز که داشتم با چند نفر دیگر در خیابان مواد می فروختیم، او درحالی که لباس بلند سفیدی بر تن داشت همراه فردی به نام شیخ اقبال پیش من آمدند. ما سر و وضع کثیف و نا مرتبی داشتیم درحالی که از قیافه ی آنها نور عجیبی نمایان بود، درواقع این نور ایمان  بود که سراپای وجودشان را فرا گرفته بود.

آن موقع فهمیدم اتفاق مهمی در زندگی دوستم افتاده است. شیخ جلو آمد و دست مرا فشرد سپس پرسید که آیا به یگانگی پروردگار ایمان دارم؟ در پاسخ گفتم بله. و بعد از آن پرسید که آیا حضرت محمد صلی الله علیه وسلم را به عنوان پیامبر خدا می شناسم؟ چیزهایی راجع به ایشان شنیده بودم اما نوری را که در وجود دوستم لقمان می دیدم احساس می کردم  نمایانگر شخصیت وی می باشد بنابراین پاسخ دادم، بله باور دارم. بنابراین درست همانجا در وسط خیابان شهادتین را اعلام کردم. پس از آن برادرم نیز به دین اسلام مشرف شد.

سؤال: خانواده تان درمورد مسلمان شدن شما چه واکنشی نشان دادند؟

پاسخ: خانواده ام ابتدا ناراحت شدند، اما وقتی دیدند که من و برادرم به مناسبت دین جدید دست از مواد مخدر و اعمال غیر قانونی برداشته ایم آنها رفتارشان را تغییر دادند درواقع مادرم خیلی از اسلام خوشش آمد. من در کارهای منزل به او کمک می کردم حتی خیلی از کارهای مربوط به خرید منزل را هم خودم انجام می دادم. در صورتی که وقتی هنوز مسلمان نشده بودم اصلاً محال بود که من چنین کارهایی را انجام دهم.

پس از اینکه برادرم مسلمان شد بلافاصله یکی از دوستانم نیز اسلام را پذیرفت. در همین حین حدود پنجاه و پنج نفر مسلمان شدند. من و لقمان با هم به جاهایی که مواد می فروختیم می رفتیم و بعد از کمی حرف زدن درباره ی اینکه مواد مخدر چیزی جز بدبختی نیست خیلی ها همان جا شهادتین را می خواندند.

سؤال: آیا در طول پیش زمینه ی که از مذهب داشتید تا به حال متوجه هیچ تشابهی میان اسلام و دیگر ادیان شده اید؟

پاسخ: بله البته، این ادیان از زمان خلقت آدم تا آخرین رسالت پیامبر صلی الله علیه وسلم همه به هم وابسته و در ارتباط هستند. من قبلاً کورکورانه از روی دین تقلید می کردم. مسیح را می شناختم، تصوری که به مسیح نسبت داده بودند را می دیدم، اما کشیش ها و واعظان حقیقتاً چیزی راجع به مسیح نمی دانستند و ما مجبور بودیم نوشته ها و تفکرات آنها را بپذیریم. درواقع از وقتی که مسلمان شده ام بهتر مسیح را شناخته ام.

پایان قسمت اول

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: « لَـيْسَ مِنَّا مَنْ لَطَمَ الـخُدُودَ وَشَقَّ الـجُيُوبَ وَدَعَا بِدَعْوَى الـجَاهِلِـيَّةِ »

کسی که [سر] و روی خود را بزند و سینه چاک کند و ندای جاهلی سر بدهد، از ما نیست.

بخاری، 2/82 در مواضع متعدد و مسلم، 1/99.

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010