تا قبل از اینکه مسلمان شوم، کل زندگیم را در سردرگمی و تردید نسبت به مسیحیت سپری کردم. هنگامی که در هر فرقه ای از مسیحیت از روحانیان مسیحی سؤال می پرسیدم هیچ کدام از پاسخ های آنها مرا متقاعد نمی ساخت. خیلی وقت ها از خدا دور می افتادم اما او خیلی بخشنده تر از آن بود که تصور می کردم. او مسلمانی را در مسیر زندگیم قرار داد اما متأسفانه ارتباطم با وی زیاد طولانی نبود.
در سن سی و دو سالگی شغلی به دست آوردم و در خلال آن با فرد مسلمانی آشنا شدم. او هیچ وقت افکارش را بر من تحمیل نکرد اما با میل شدید به سؤالاتم جواب می داد. احساس می کردم که دارم به سمت این دین کشیده می شوم بنابراین شروع به تحقیق و جستجو راجع به اسلام پرداختم. با مسلمانان بیشتری آشنا شدم و مرتب سؤال می کردم. کم کم به خواندن قرآن علاقمند شدم. احساس می کردم که سی و سه سال است که خوابیده و حالا بیدار شده ام.
بیشتر اوقات پاسخ هایی که می شنیدم بسیار واضح و روشن بود. گاهی آنقدر روحانی و غیر قابل توضیح بود که می بایست قلباً به آن یقین پیدا می کردم. اگرچه احتمالاً خیلی راحت با دین اسلام آشنا شده ام اما در آن لحظات وضوح و روشنی غیر قابل توصیفی بر من غلبه کرده بود. احساس می کردم خدا آن را برایم مقرر ساخته است. او هدایت هایی در مسیر زندگیم قرار داد، که می توانم آن را بیداری یا روشنفکری بنامم. تمامی این ها احساساتی هستند که غیر قابل توصیف می باشند.
توصیه ی من به شما این است که آگاه باشید، در سفر معنوی خود هر چقدر بیشتر به دنبال حقیقت باشید اطلاعات فراوانی درمورد آن کسب خواهید کرد. عدم علم و تعلیم کافی در دین باعث ایجاد ترس و نگرانی در فرد می شود.
پایان
ترجمه: مسعود
مهتدین
Mohtadeen.Com
|