سفر من به سوی اسلام از زمانی آغاز شد که پانزده سال سن داشتم. آن موقع به موسیقی رپ خیلی علاقمند بوم، هر کاری که در میان جوانان سیاه پوست رایج بود را انجام می دادم. طولی نکشید که با گروهی از جوانان سیاه پوست به نام "ایکس کلین" آشنا شدم آنها اغلب از اصطلاحات اسلامی مانند الله، قرآن و محمد استفاده می کردند، همیشه در کیف پولشان عکس چند سیاه پوست مسلمان مشهور، مانند مالکوم ایکس را همراه داشتند.
این اولین باری بود که نام مالکوم ایکس را می شنیدم و پس از مدتی احساس کردم یکی از افراد گروهشان شده ام. مثل آنها لباس می پوشیدم و کتاب های مربوط رهبران سیاه پوست را می خواندم. تا اینکه روزی یکی از دوستان برادرم که در دانشگاه تحصیل می کرد درباره ی مالکوم ایکس با من گفتگو کرد و توصیه نمود تا زندگی نامه ی وی را بخوانم. هنوز کتاب را تمام نکرده بودم که فکر مسلمان شدن ذهنم را به خود مشغول ساخته بود. خیلی تحت تأثیر اینکه چطور ملت اسلام به حرف هایشان جامعه ی عمل می پوشاند و مستقل از مسیر جامعه پیش می رود.
سرانجام با چند برادر مسلمان ملاقات کردم که مرا با مراحل اولیه اسلام آوردن آشنا نمودند. یکی از آنها در شهر مجاور ما زندگی می کرد و مرتب به مسجد رفت و آمد داشت. وی با حرف هایش ثابت می کرد که چگونه اسلام حقیقت دارد و به همین شیوه خودش نیز مسلمان شده بود. بلافاصله مرا به سوی اسلام دعوت نمود و من نیز با اعلام شهادتین پاسخ وی را دادم.
ترجمه: مسعود
مهتدین
Mohtadeen.Com
|