...
پی بردن به اسلام
همه ی این ها بخشی از جهاد اصغر می باشند. شاید برای کسی این سؤال پیش بیاید: "اگر مبارزه دفاعی جهاد اصغر باشد، آن وقت جهاد اکبر چیست؟" جهاد اکبر به جدال با نفس خویش و مقاومت در برابر شهوت ها و وسوسه های این جهان مربوط می شود.
بدین گونه تربیت نفس براساس قوانین اسلامی و مقاومت در برابر وسوسه های شیطان، نیاز به طی مراحل سختی داشته و به درستی به عنوان جهاد اکبر شناخته می شود.
تنها فایده ی "بی دینی" برای انسان، داشتن ضمیر خالی و بدون پیرایه است. چرا که در این وضعیت می توانم به هر چه بخواهم روی بیاورم، قوانین و دستورات برای مجازات من کفایت نمی کنند و در واقع، آن ها اصلاً برای مجازات بسیاری از کارهای این دور و زمانه کافی نیستند. هیچ نیروی برتر و سرپرستی بالاتر از من که مراقب کارهایم باشد، وجود ندارد؛ هیچ فرد صادقی در نزدیکی من نیست که از وی شرم داشته باشم.
مؤمنان زندگی آسانی ندارند. پرورش نفس یک فرایند بسیار پیچیده ولی کاملاً ضروری می باشد. اگر احساس کمالی که بواسطه ی نمازهای پنجگانه به من دست می دهد نبود در زندگی به بن بست می رسیدم. چقدر آموزه های اسلام پاک و سلامت بخش هستند! پوشش اسلامی چقدر مفید و عالی است!
پرهیز از مشروبات الکلی چه منافعی که ندارد! احساس اینکه خداوند برای همگان در دسترس است، و برای من نیز چنین است، بسته به اینکه چقدر با اخلاص و صداقت در نماز و دعا خداوند را بخوانیم، آن ها را اجابت می فرماید. هر قدر بیشتر دستورات و اوامر او را رعایت نماییم، رحمت و لطف او بر ما بسیار بیشتر خواهدبود. این ها چیزهایی هستند که کلمات قدرت بیان آن ها را ندارند.
به عنوان نمونه به حجاب دقت کنید- این برای من به معنی آزادی است؛ آزادی واقعی، نه آن چیزی که در تلویزیون تعریف می شود (واژه ی بزرگ اما بی معنی، و البته آن نوع آزادی که زنان غربی به آن افتخار می کنند؛ آزادی مجازی، به گونه ای که از یک زن انتظار می رود در هر شرایطی زیبا و جذاب به نظر برسد و آرایش کند و مدل موی به روز و قشنگی داشته باشد و همیشه بداند چه کفش هایی به چه نوع کیف هایی ست می شوند؛ نوعی از آزادی، که زن بیرون از منزل کار کند، ولی کم تر دریافت کند و بعد از اتمام هم کارهای منزل را انجام دهد؛ و البته، یک زن نه خیلی جذاب می تواند یک زیست شناس موفق باشد اما نه یک مترجم، مهماندار، مدیر یا ...
من خودم نیازی نمی بینم که وقتم را هدر داده و ساعت ها وقتم را در سالن آرایش مو صرف کنم تا دیگران به من احترام بگذارند، و نیازی نمی بینم که مدل موهایم را به آن ها نشان دهم.
در دین اسلام، بعد از داشتن ارتباط شخصی با خداوند، ارضای حس کنجکاوی طبیعی بشری یکی از بزرگ ترین مزایا به حساب می آید. چرا من به خداوند ایمان دارم، در حالیکه هیچ کس به من چنین نیاموخته است؟ مرکز عالم کجاست؟ چرا ما هستی یافته ایم؟ معنی زندگی چیست؟ معنای بدی و شرارت در زندگانی چیست؟ و، در واقع چرا ما چنین پرسش هایی را می پرسیم؟ اسلام پاسخ های قانع کننده ای به همه ی این سؤالات می دهد. این دستاورد بسیار بزرگی است.
عشق ابدی
شوهرم کمی نگران بالا رفتن عقاید "بنیادگرایانه" در من بود، اما امروز او موضوع را درک کرده و آن را تقدیر می کند. به این ترتیب خداوند "با یک تیر دو نشان را زده است". اول که من را به دین اسلام رسانیده و در ثانی شوهرم را به راه ایمان و اسلام بازگردانده است. چه عظیم و با شکوه است او، دانا و حکیم مطلق!
خوب، می دانم که خیلی ها باور نمی کنند که این شوهر من نبود که من را به چیزی که اکنون هستم تغییر داد. آن ها هنوز نمی توانند باور کنند که من خود آغازگر این تغییرات در سبک زندگی بوده و شوهرم در ابتدا با پوشیدن حجاب توسط من مخالفت زیادی می کرد. خانواده ی خود من این را باور نمی کنند. خیلی ها باور ندارند، چرا که آن ها بی دینی من را پیشتر باور داشته اند.
اما از دید من، در آغاز این خداوند متعال بود که به جستجو و خواهش های من پاسخ گفت . عشق را برای من فرستادف تا جستجو و تحقیق برای من آسان تر شود و نه دشوارتر. عشق انواع زیادی دارد، به عنوان مثال: عشق به والدین، عشق مادری، عشق برادرانه، عشق به خویشاوندان، اما هیچ یک نیرومندتر از عشق یک مؤمن مخلص به خداوند متعال نیست. امیدوارم که شما همگی، همه ی انواع این عشق ها را داشته باشید.
پایان
