10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3326501
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

2503 تعداد مشاهده : 576 تاریخ اضافه : 2012-09-09

 

الله اكبر – الله اكبر

اسم قبل از اسلام : كيرك ديولان

اسم بعد از اسلام : علي

شغل: روزنامه نگار

وضعیت تأهل: متأهل

ملیت: هندي

آدرس تصویر: http://ipc.org.kw/images/photo/_602.jpg

http://ipc.org.kw/images/photo/_603.jpg

http://ipc.org.kw/images/photo/_604.jpg

 

نومسلمان/ كيرك ديولان:

تربيت در محیطی که نامی از اسلام در آن نیست و و تنها خبرهایی درباره ی مسلمانان می شنوند

نماز کلید مسلمان شدن من بود...

بین هدایت و گمراهی و تاریکی و نور تفاوت هست...

در انجمن آشنایی با اسلام با دین اسلام آشنا شده و دریافت منابع به زبان خودم در هدایت من نقش بسزائی داشت.

من در خانواده ای مسیحی بزرگ شده ام که در آن خبری از ادیان دیگر نیست. دیدگان من تنها مسیحیت را دیده و بس. بر اساس تعالیم آن تربیت یافته و در آغوش کلیسا تشریفات مذهبی را آموختم. از آن جا که پدر و مادرم در رفتار و گفتار پایبند مسیحیت بوده و از کودکی بر رفتن من به کلیسا تاکید داشتند.

در کودکی به این جهان با دیده ی تعجب و تحیر به آنچه می گذشت می نگریستم. من کنار پدرم نشسته و هرچه او می گفت را تکرار می کردم. کم کم بزرگ شده و مانند پدرم پایبندی من نیز بیشتر می گردید. برای من هم راه او را پیش گرفته و حتی از او نیز پایبندتر عمل می نمودم به طوریکه با شور و شوق در یک روز عبادت های مخصوص را انجام می دادم. از روز بعد از آن نیز خود را برای روز دیگر عبادت آماده کرده و خیلی وقت ها در روز غیرمخصوص به کلیسا رفته و همچنین به طور مداوم به خواند و مطالعه ی تعالیم انجیل می پرداختم.

مرحله ی کودکی را سپری نموده و کم کم تصویر روبرویم واضح تر می شد. خود را در برابر دنیایی با مذاهب و فرقه های بسیار می دیدم. هریک از آن ها مسائل ار مطابق آنچه می خواست تفسیر می کرد. حتی متوجه تناقضات فراوان درباره ی یک موضوع واحد در میان مذاهب مختلف مسیحی شدم. انگار همگی اتفاق نظر داظتند که اتفاق نظر نداشته باشند.

از آن رو که در منطقه ای سکونت داشتم که معتقد به دین مسیحیت بودند، چیزی درباره ی مسلمانان جز آنچه جسته و گریخته از طریق تلویزیون یا اخبار روزنامه ها می شنیدم، نمی دانستم. از دین اسلام به عنوان یک دین و عقیده، به طور کامل اطلاعی نداشتم.

در جریان جستجو به دنبال فرصت شغلی دولتی، فرصت مسافرت به یکی از کشورهای حاشیه ی خلیج فارس برایم پیش آمد. نمی دانستم که آن کشور کویت است، برای همین گفتم: نیاز من به پیدا کردن یک شغل مهم تر است از نیاز به اینکه بدانم کجا باید بروم. حتی در خیالم نیز نمی گنجید که این سفر جدای از جنبه ی کاری، مسافرتی به سوی هدایت خواهد بود. به این صورت بود که تصمیمم را برای سفر به خارح از کشور گرفتم.

هواپیما از آسمان فیلیپین عبور کرد و اشک جدایی و دوستی وطن از چشمانم سرازیز شد. هرگز گمان نمی کردم روزی به خارج از کشورم مسافرت کنم. هواپیما در فرودگاه کویت فرود آمد. در قلبم آرامش و گشایشی ایجاد گردید. علی رغم غربت و دوری از وطن و تفاوتی که در همه جا مشاهده می نمودم، احساس امنیت می کردم.

رفتن به کلیسا، غم دوری از وطن را از من می کاست. مرتب به کلیسا می رفتم و در این حین باز همان تفاوت و اختلاف سابق را مشاهده کرده و حتی متوجه شدم جدایی و فرقه گرایی محدودی که در کشورم می دیدم در این جا به خاطر تعدد ملیت ها و نژادها بسیار بیشتر هم بود. خیلی درباره ی این تقسیم بندی ها و اینکه کدام مذهب صحیح می باشد می اندیشیدم و فکر می کردم که کدام یک شایسته ی پیروی و تبعیت دارد و چرا این همه فرقه و مذاهب گوناگون در عبادت خدا وجود دارد؟!

به این ترتیب توجه و انرژی خود را بر کار متمرکز کردم. در این زمان دوستی مصری به نام "عمر" داشتم که این فرد بسیار توجه من را به خود جلب کرده بود. من در او صورت انسان درستی را می دیدم. او در اوقاتی از روز نماز می خواند. بار اول که او را دیدم فراموش نمی کنم. نزدیکی های ظهر بود و موضوع مهمی پیش آمده بود و همه جا دنبالش گشتم.

کسی گفت: عمر دارد نماز می خواند... مدت زیادی روی این حرف مکث کردم و با خود گفتم: آیا واقعاً او نماز می خواند؟ آیا مانند ما نماز می خواند؟ آیا نماز او مانند نماز ما است؟ چه کسی را چنین می پرستد که حتی در هنگام کار هم او را فراموش نکرده است؟...

سؤالات زیادی در ذهن داشتم تا آنکه عمر را در حال سجده در یکی از گوشه های کارخانه ای که در آن کار می کرد یافتم. این صحنه به شدت توجه من را به خود جلب کرده بود و بعد از به پایان رساندن نمازش لبخند ملیحی را بر ضورتش دیدم که نشانگر رفتار و برخورد عالی و زیبای او بود. کنجکاوی من را به پرسیدن سؤالم واداشت . گفتم: عمر! داشتی چه کار می کردی؟... گفت: خدای یکتایی را می پرستیدم که نه زاده و نه زاییده است و کسی چون او نییست. گفتم: بیا برویم سر کار که موردی پیش آمده که بدون وجود تو به انجام نمی رسد.

آن روز به پایان رسید و هر یک از ما راه خودش را گرفت و از هم جدا شدیم. آن شب نخوابیدم. آیا واقعاً خدا یکی و یگانه است؟ نه پسری و نه مادری؟ این سخن دقیقاً همان چیزی است که با سرشت آدمی همساز است. تصمیم گرفتم بیشتر از دین عمر آگاهی پیدا نمایم.

روز بعد پیش عمر رفته و سؤالات زیادی را درباره ی پرستش او پرسیده و او هم سؤالاتم را پاسخ داد و گفت: چرا به انجمن آشنایی با اسلام نرویم، آن جا داعیانی همزبان تو هستند و از من هم بیشتر درباره ی اسلام می دانند؟

در انجمن با داعیانی با لبخند صادقانه از ما استقبال کردند. با یکی از داعیان فیلیپینی نشسته و از او درباره ی راز اختلاف بین مذاهب و فرقه ها سؤال کردم. او اختلاف و تفرقه در دین مسیحیت را برای من بیان کرد و اینکه عقیده ی توحید و یکتاپرستی چه اندازه با تثلیث و سه گانه پرستی فرق دارد. خداوند متعال می فرماید: (لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ) (انبیاء:22) یعنی: "اگر بودی در آسمان و زمین خدایان چند غیر خدا، هر دو تباه می گشتند، پاکی خداوند را است، خداوند عرش از آنچه وصف می کنند."

دیدار من با انجمن زیاد شد و از کتابخانه ی انجمن کتاب ها و نوارهایی را به زبان خودم (تالجو) گرفتم. بار دوم و سوم با داعیان انجمن ملاقات نموده و در مورد برخی مسائل که برایم بغرنج بودند با آن ها بحث کردم. هربار ملاقات با همان لبخند همیشگی که بار اول بر لب داشت اتفاق می افتاد که باعث می شد شجاعت من برای شناخت اسلام بیشتر و بیشتر شود.

بالاخره زمانی که شناخت من از اسلام کامل شود رسید. در این مرحله مقایسه ی میان دین خودم و دین اسلام پایان یافته بود. در حقیقت تفاوت زیادی میان این دو یافتم، بین هدایت و گمراهی، نور و تاریکی. در بین برادرانم در انجمن، مسلمان شدنم را اعلام کرده و خرسند گشتم با الله به عنوان خداوند، اسلام به مانند دین و به حضرت محمد صلی الله علیه و سلم به عنوان پیامبر و فرستاده.

خداوند متعال می فرماید: (فَمَن يُرِدِ اللّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاء كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ) انعام: 125، یعنی: (پس هرکه خدا خواهد که هدایت کندش گشاده کند سینه ی او را برای اسلام و هرکه خواهد که گمراه کندش تنگ کند سینه او را در نهایت تنگی گویا بالا می رود در آسمان همچنین می اندازد خدا ناپاکی را بر کسانیکه ایمان نمی آرند.)

والسلام

ترجمه: مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «لاَ تَزَالُ أُمَّتِي عَلَى الْفِطْرَةِ مَا لَمْ يُؤَخرُوا الْمَغْرِبَ إِلَى اشْتِبَاكِ النُّجُومِ».

امت من همچنان بر فطرت پاک اسلام باقی می‌مانند اگر نماز مغرب را تا هنگام ظاهرشدن کامل ستارگان به تأخیر نیندازند.
 
ابوداود؛ السنن، 1/169 و ابن ماجه، 1/225، احمد: المسند، 4/147 و 5/422.

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010