شماره مقاله :

نوشته ی چیپ جانسون

نشریه ی سان فرانسیسکو کرانیکل

دوشنبه، 6 مارس 2006

سروان ارتش آمریکا، مت فرناندز پیشاپیش اشغال کشور عراق در بیابان فرود آمد، وی آشنایی اندکی در مورد کشور مذکور داشته و تقریباً چیزی از اسلام نمی دانست.

ولی وی با مهمان نوازی و بخشندگی مردم عراق مواجه شد، درنتیجه به تجدیدنظر در برداشت هایش درمورد دین و اعتقادات آن مردم پرداخت. هرچه از حضور این فرد اهل اوکلند در عراق می گذشت، و از راه شمال به سمت بغداد و تصرف فرودگاه رفته و نیز در ادامه به جدال با شورشیان می پرداخت، بیشتر نسبت به دین و ایمان خویش و آن ها پرسش پیدا می کرد.

فرناندز بعد از اتمام مأموریتش در جنگ عراق، آئین کاتولیک را رها ساخته و مسلمان شد.

تعجبی ندارد که پس از آنکه فرناندز که در  تیپ 82 هوابرد خدمت می کرد، قبل از مارس 2003 و اشغال عراق به عربستان سعودی رفت، گفته شود ایمان و رستگاری دغدغه ی تعداد سربازان بیشتری دین و رستگاری ابدی بوده است.

در پایگاه بیابانی که کشیش دسته ی کماندوهای ارتش آمریکا وانی را پر از آب نموده و از سر بازان خواست تا غسل تعمید یافته و تولد دوباره یابند، تعداد انگشت شماری آن را پذیرفتند.

فرناندز، که اکنون 23 ساله است، در بین تعمیدیابندگان نبود. گرچه دوره ای پرتنش و تردید در میان سربازان بود، وی احساس نمی کرد دینی که زیر آتش و جنگ پذیرفته شود، دین راستین باشد.

"احساس می کردم خطا است که تنها به خاطر ترس از وقوع رخدادی ناخوشایند دیندار شوم، نمی خواستم وادار به این کار شوم."

زمانی که یگان وی در ژانویه ی 2004، به فورت برگ در نیویورک بازگشت، فرناندز فهمید که پدرش، جری، که یک دیندار پروپاقرص مسیحیت و پایبند مذهب کاتولیک بود، 14 ماه پیش اسلام آورده است. فرناندز پیر با آغاز جنگ به مطالعه و تحقیق درباره ی دین اسلام پرداخته و دریافته بود آنچه در روزنامه می خواند یا در اخبار و برنامه های تلویزیونی می دید با تجربه ی شخصی وی در مورد اسلام نمی خواند.

جستجوی دینی پدر، فرزند را، که تعطیلات آخر هفته را با پدرش در شهر کوچک لیتیز می گذراند، نیز به سوی خود کشاند و به شناخت اسلام واداشت.

وی با پدرش به مسجدی در همان نزدیکی در لنکستر می رفت و با اشخاص دیگری معتقد به اسلام آشنا می گشت.

با مطالعه و بررسی بیشتر ایمان به الله در قلب وی رشد فزاینده ای می گرفت. در ژولای 2004، فرناندز جوان اسلام آورد. با ورود هرچه بیشتر به دین اسلام وی تغییرات بیشتری را در خویش پدید می آورد.

رفتن به میکده ها و مراکز فحشاء خارج از پایگاه را ترک گفت. البته وی پیش تر نیز هرگز زیاد شراب نوشیده یا زیاد به مراکز فحشاء نمی رفت، اما سربازان زیادی چنین می کردند، اما او دیگر نمی خواست در این برنامه ها شرکت کند.

درعوض، وقتش را به رفتن به مدرسه و کار داوطلبی در حمایت از حیوانات می گذارند.

در مسیر جستجوی حقیقت یک جلد قرآن و کاب های دیگری درباره ی اسلام را نیز بدست آورده و در آسایشگاه مطالعه می نمود.

همچنین وقت زیادی را با دو نفر از سربازان که به دین اسلام گرویده بودند می گذراند. سربازان همقطارش کم کم به او مشکوک می شدند.

فرناندز هرگز تغییر مذهب خویش را به صورت علنی اعلام ننمود، اما سربازان یگان به راحتی متوجه این تغییر می شدند. گرچه کسی آشکارا او را مورد انتقاد قرار نمی داد، تغییر مذهب وی بین او و دسته ی تحت فرماندهی اش فاصله انداخته بود.

فرناندز بیان می کند: "هرگز این احساس را نداشتم که آن ها از من فرمانبری نکنند، اما آن ها به چشم یک خائن به من می نگریستند."

فرناندز پیشاپیش اعزام دوباره اش در دسامبر 2004، ارتش آمریکا را از اسلام آوردن خویش باخبر ساخت و بلافاصله یک کشیش ارتش به دیدار وی می رود.

وی می گوید: "کشیش مذکور نمی خواست من را به عیسی مسیح بازگرداند یا چیزی مانند آن انجام دهد، بلکه مرا با عنوان سرباز مسلمان خطاب قرار داد."

فرناندز، مدال نشان ارتش را پس از نبرد سنگین در شهر سماوه دریافت نمود. وی همواره به معنویات توجه داشت، اما تناقضاتی که در مسیحیت مشاهده می نمود وی را به جستجوی پاسخ های خود واداشت. وی این جواب ها را در دین اسلام پیدا نمود.

می افزاید: "من به خدا باور داشته و همیشه آدم معتقدی بوده ام، تنها به روایت مسیحی خداوند باور ندارم."

ایمان یک موضوع مرتبط با وابستگی و وفاداری ملی نیست، بلکه کاوشی درپی رستگاری است. این سفری است که هرکس آن را ازسرمی گذراند، و چیزی است که همگان در آرزوی دست یابی بدانند. فرناندز آن را در مکان و زمانی بسیار دور از انتظار یافت.

والسلام.

ترجمه: مسعود

سایت مهتدین

Mohtadeen.Com