10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3326885
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

2644 تعداد مشاهده : 564 تاریخ اضافه : 2012-09-15

 

شخص بریتانیایی و امانت داری امام

بسم الله الرحمن الرحیم

احمد خالد عتیبی

چند سال پیش امام یکی از مساجد به شهر لندن منتقل شد. او همیشه برای رفتن از شهری به شهر دیگر سوار اتوبوس می شد.

چند هفته بعد از نقل مکان، در حینی که سوار اتوبوسی شده بود، که اغلب اوقات با همین اتوبوس و با همین راننده رفت و آمد می نمود، کرایه ی اتوبوس را داده و نشست.

در این موقع او متوجه شد که راننده 20 پنس بیشتر از آن چه باید به او پس می داد به او داده است. او با خود فکر کرد و گفت که باید این پول اضافی را پس دهد، چون حق او نمی باشد.

بار دیگر فکر کرد و با خود گفت، فراموشش کن، مبلغ ناچیزی است و کسی به آن اهمیت نمی دهد. شرکت اتوبوس رانی پول زیادی از طریق کرایه ی اتوبوس ها به دست می آورد و چیزی از آن ها به خاطر این مقدار پیش نمی آید. پس پول را پیش خود نگه داشته و آن را هدیه ی خداوند دانسته و چیزی نمی گویم.

اتوبوس در ایستگاهی که امام مزبور می خواست پیاده شود ایستاد. اما او قبل از پیاده شدن لحظه ای مکث کرد و دستش را دراز کرده و بیست پنس را به راننده بازگرداند و گفت: بفرمایید، شما بیش از آن چه حق من بود به من پس داده بودید.

راننده ی اتوبوس آن را گرفت و لبخندی زد و گفت: شما امام جدید این منطقه نیستید؟ من مدت زیادی بود که فکر می کردم به مسجد شما آمده و با دین اسلام آشنا شوم. من عمداً کمی بیش تر به شما پس دادم تا ببینم واکنش شما چه خواهد بود.

وقتی امم از اتوبوس پیاده می شد، در پاهایش سستی احساس می کرد و کم مانده بود از ترس و وحشت این اتفاق بیافتد و دستش را به یک تیرکی گرفت و بدان تکیه کرد. به آسمان نگاه کرده و با گریه دعا کرد: خداوندا! من داشتم اسلام را به قیمت بیست پنس می فروختم!

عزیزان خواننده:

هدف از این داستان این است که ما واکنش مردم در قبال اعمال خود را شاید نبینیم. بعضی اوقات شاید خود ما تنها قرآنی باشیم که مردم می خوانند و اسلامی باشیم که غیرمسلمانان می بینند، بنابراین هر یک از ما باید الگو و سرمشقی برای دیگران باشیم.

باید همیشه راستگو و امانت دار باشیم. چرا که هرگز نمی توانیم بفهمیم چه کسانی مراقب ما هستند و به عنوان مسلمان مورد قضاوت قرار می گیریم و در نتیجه اسلام قضاوت می شود.

 

ترجمه: مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com

 

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است:

(أريت في المنام أني أنزع بدلو بكرة على قليب، فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبين نزعاً ضعيفاً والله يغفر له ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقريا يفري فريه حتى روى الناس وضربوا بعطن)
«در خواب دیدم که از چاهی آب می‌کشم؛ آن‌گاه ابوبکر آمد و یک دلو آب از چاه کشید و او، در کشیدن آب ضعیف بود و خداوند، او را می‌بخشد. سپس عمر آمد و دلو را به دست گرفت؛ هیچ پهلوانی سراغ ندارم که همانند او کاری را بدین قوت انجام دهد. عمر چنان آب کشید که همه‌ی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحت پرداختند»
 مسلم ش 2393 .

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010