10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3325966
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

2666 تعداد مشاهده : 565 تاریخ اضافه : 2012-09-16

 

قلبی که سفرش را آغاز کرد

   در سحرگاه روز بیست و ششم رمضان و هنگامی که در دفترم نشسته بودم‌، بانو نونیا به همراه خواهرش وارد دفتر شدند. خانمی مسلمان و خوش رفتار‌، در چشمان نونیا نوعی ترس و رنج کوج می زد. سعی کردم فضای امن و مطمئنی را با استقبال گرم و صمیمی ایجاد نمایم... نونیا که بود و داستان او چیست؟...

   نونیا در یکی از کشورهای اروپای شرقی که جوانان آن به ندرت توجه زیادی به کلیسا دارند‌، بزرگ شد و پرورش یافت. نونیا جزو همین تعداد اندک افرادی بود که پایبندی زیادی به دستورات کلیسا نشان می داد.

  چرا که نه‌،‌ آخر او از یک خانواده ی مسیحی مذهبی بود و مادربزرگش سرپرستی او را به عهده داشت و او را برای رفتن به کلیسا به همراه خود تشویق می نمود؛ در پناه وجود کلیساها، نونیا پایبند به مسیحیت و حتی در شور و اشتیاق به خواندن انجیل بزرگ شد. تا آن گاه که متوجه تفاوت ها و حتی تناقضات میان آیات انجیل و تعالیم کلیسا گردید. انجیل به توحید و یکتاپرستی فراخوانده و کلیسا در عوض دعوت به تثلیث و سه گانه پرستی می کرد!

   تقدیر و سرنوشت بر آن بود که هر چه آگاهی بیشتری از مسیحیت پیدا می نمود‌،‌ شک و تردیدهایش نیز افزوده می شد. پاک و زیباست خدایی که بی آنکه خود دریابد مسیر مسلمان شدن را برایش فراهم می نمود...

   سپس نونیا به یادگیری زبان عربی روی آورد که شایعه ی مسلمان شدنش را بر زبان ها رواج داد‌، ولی وی در آن برهه اصلاً در فکر چنین کاری نبود... روزها گذشت و او به آموختن زبان عربی به وسیله ی یک استاد شرق شناس مسیحی که نسبت به اسلام بی طرف بود می پرداخت. این استاد یکی از دلایل علاقمندی وی به دین اسلام بود.

خداوند باعث شده بود او منصفانه و با صداقت به تنها به توضیح آداب و رسوم مسلمانان بلکه به توضیح عقاید آنان نیز بپردازد. اینگونه به نونیا کمک کرد که حقیقت بزرگی را دریابد؛ و آن اینکه خدای مسلمانان-جل جلاله- همان خدای مسیحیان و یهودیان است!‌ پس چرا ادیان با وجود آنکه ریشه و اساس آن ها از نزد خدای باری دارند چنین با هم متفاوت هستند؟

به این ترتیب شک و تردیدها و پرسش ها در ذهن نونیا روز به روز بیشتر می شد و دیگر به اتهاماتی که علیه اسلام منتشر می شدند باور نداشت. اگر اسلام و مسیحیت دو دین نزدیک به هم هستند،‌ چرا از مسلمانان به مسیحیان جز بدی نمی رسد؟!

  مدتی گذشت تا آنکه نونیا توانست بورسیه ی دانشگاه کویت برای تحصیل در رشته ی زبان عربی را به دست بیاورد. بار سفر به کویت را به همراه دعاهای خانواده و دوستان برای محفظ بودن از شر جماعه ی عربی مسلمان بست. چرا که مردان مسلمان برای او چنان به تصویر کشیده شده بودند که تشنه و به دنبال زنان و قاپیدن آن ها هستند. این باعث شده بود دلش از ترس بلرزد و این حس ترس و هراس او را حتی پس از ثبت نام در دانشگاه از اختلاط و نزدیک شدن به دیگران بازمی داشت...

   یک روز بعد از اتمام خرید و در راه بازگشت به منزل‌، یک مرد جوان مسلمان سر راهش قرار گرفته و از او خواست تا در برداشتن بسته ها به او کمک کند. بی درنگ هشدارهای مادرش درباره ی جوانان عرب را به خاطر آورد و باعث شد با نهایت بی تفاوتی با آن جوان برخورد کند. اما این اتفاق بارها تکرار شده و او همچنان از قبول آن امتناع می نمود تا آنکه آن جوان شماره تلفنش را به او داده و گفت که در فرودگاه کار می کند و می خواهد به او کمک کند...

نونیا این موضوع را فراموش کرده بود تا آنکه مسافرتی برایش پیش آمد و در فرودگاه با مشکلاتی روبرو گردید و مجبور شد برای درخواست کمک به آن جوان تلفن کند و به دلخواه او اوضاع درست شد و او را مرد بزرگوار و بخشنده ای یافت که بدون چشمداشت به وی کمک می کرد...

 چند اه بعد از این آشنایی‌ زمانی که هر یک در کشور خود بودند،‌ ناگهان نونیا تماسی از او داشت که به او خبر می داد در راه آمدن به کشور او می باشد. وقتی به آن جا رسید‌،‌‌ نونیا از او استقبال نموده و به خانواده اش معرفی نمود و با هم برای گردش در شهر رفتند. در این مدت زمان با اخلاق شایسته ی این جوان آشنا شد و فهمید که او با آنچه از مردان عرب می گفتند فرق دارد...

سپس روزی فرارسید که جوان مذکور از او خواستگاری کرد و این به شدت وی را غافلگیر کرد. چگونه یک دختر مسیحی مذهبی می تواند با یک مرد عرب مسلمان ازدواج کند! ولی این تقدیر خداوند بوده و ازدواج انجام گردید...

 نونیا دوازده سال با شوهر مسلمانش زندگی کرده و دو فرزند از او داشت. این سال ها چگونه بر او سپری شدند؟

    شوهرش طی این سال ها همواره او را به دین اسلام دعوت کرده و او از پذیرفتن آن خودداری می کرد و به زیر و رو کردن صفحات انجیل ادامه می داد...

 با آنکه می دید هر چه در اسلام بیان می شود زیباست و اصلاً با تعالیم مسیحیت که همه ی انسان ها را به داشتن رفتار و اخلاق نیکو می خواند، ‌مخالفتی ندارد. همچنین به این نتیجه رسیده بود که اسلام نیز یک دین آسمانی است که مسیحیت را تکمیل می کند.

تا آنکه یک روز چشمش به آیه ای از انجیل افتاد که حضرت عیسی مسیح علیه السلام از پیروانش می خواست که او نپرستند بلکه خداوند یکتا را عبادت نمایند. این آیه نقطه ی عطفی بود که توجه او را به شدت به سوی توحید جلب نمود. چرا عبادت ها و دعاهای آنان کاملاً خلاف این مفهوم بوده و در راستای تثلیث و سه گانه پرستی بودند؟

   این اختلاف و تضاد بين محبت و اطمینان به یکتاپرستی و بین نحوه ی پرستش و عبادت هایش بود او را به تفکر و تأمل درباره ی روش عبادت شوهرش و نمازهای او که کلمه به کلمه ی آن و تمام حرکات آن در هماهنگی با باور یکتاپرستی بودند بپردازد. اما چگونه نماز مسلمانان را به جای آورد و هنوز مسلمان نشده است؟!

   نونیا دوستی در شهر خود داشت که او هم شرایط مشابهی داشته و شوهر مسلمان داشت و در کویت زندگی می کردند و خداوند سینه اش را برای پذیرش اسلام گشاده ساخته بود و زندگی خوبی در هماهنگی با فطرت خویش و با خانواده ی مسلمانش داشت و در آرامش از نعمت اسلام که خداوند به وی عطا کرده بود لذت می برد. دوستش مرتب او را به دین اسلام دعوت کرده و با دادن اطلاعات و آگاهی های لازم سعی  در زدودن ترس و هراسش که او را از اسلام دور می داشت نماید.

این جا بود که نونیا به انجمن آشنایی با اسلام معرفی شد و در روز ۲۶ رمضان وارد دفتر کار من شد. در چشمان او اندوه و سرگردانی بود. مانند کسی که به دنبال ساحل امنیت و آرامش است و راه آن را نمی شناسد. ما نیز در بخش تازه مسلمانان به امید خدا او را به ساحل مذکور راه می نمودیم.

    بیم و هراس وی ناشی از این احساس وی بود که خداوند متعال دین مسیحیت را برای او برگزیده است، و چنانچه می خواست او مسلمان باشد در یک جامعه ی مسلمان و از والدینی مسلمان به دنیا می آمد. از طرف دیگر مسیحیت و اسلام هر دو ادیان آسمانی هستند‌،‌ پس چطور می تواند یکی را گرفته و دیگری را اها کند؟ به گمان او این خیانت به خداوند بزرگ محسوب می شد.

به کمک خداوند پاسخ او را چنین دادم: در رها ساختن مسیحیت و ورود تو به دین اسلام هیچ خیانتی نیست. به خصوص خداوند متعال از این کار تو که یک مسیحی یکتاپرست بوده و عقیده ی تثلیث را نمی پذیری بیشتر خوشش می آید. خداوند متعال درباره ی امثال تو در سوره ی قصص چنین می فرماید: {الَّذِينَ ءاتَيْنَاهُمْ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ(52)وَإِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ قَالُوا ءامَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ(53)أُوْلَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ(54)وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِي الْجَاهِلِينَ(55)}.

یعنی:‌ (آنانکه داده ایم ایشان را کتاب پیش از قرآن ایشان به قرآن ایمان می آورند. و چون قرآن خوانده می شود بر ایشان گویند ایمان آوردیم به آن هر آئینه وی راست است از جانب پروردگار ما،‌ هر آئینه ما پیش از نزول قرآن منقاد نبودیم. این جماعت داده می شود ایشان را مزد ایشان دو بار به سبب آنکه صبر کردند و دفع می کنند به خصلت نیک بدی را و از آنچه روزی داده ایم ایشان را خرج می کنند. و چون بشنوند سخن بیهوده را روی بگردانند از آن و گویند ما راست کردارهای ما و شما راست کردارهای شما سلام بر شما باد نمی خواهیم صحبت جاهلان.)

   پاداش تو دو چندان خواهد بود. یکی برای ایمان به حضرت عیسی مسیح علیه السلام و مسیحیت اصیل و راستین و دیگری به خاطر ایمان و باورت به خدای متعال به عنوان پروردگار و اسلام یه عنوان دین و حضرت محمد صلی الله علیه و سلم به عنوان یک پیامبر و فرستاده ی خداوند. اسلام تو در این زمان بهتر خواهد بود از مسلمانی کسی که مسلمان به دنیا آمده و بر دین خود ثابت قدم مانده باشد...

در این لحظه بود که چهره ی نونیا گشوده و از خوشحالی و مژده ای که دریافت کرده بود مسرور گردید که یکی از ترس هایی که او را می آزرد از میان رفت. اما هنوز دلش نمی خواست مسلمان شدنش به دلیل اصرار شوهرش باشد. این بود که حدیث پیامبر بزرگوار– صلى الله عليه و سلم- را به او یادآوری نمودم که به مردی که به اسلام دعوت می نمود فرمود: «اسلام بیاور» مرد گفت: «من را بدان ناخشنود خواهی یافت.» آنحضرت صلی الله علیه و سلم فرمود: «اسلام بیاور حتی اگر بدان دل گران باشی!»

این حدیث را در تطابق با وضعیت نونیا دیده و تلاش کردم او را برای قبول اسلام تشویق نمایم و منتظر برطرف شدن همه ی پرسش ها و ترس هایش نماندم. از پیامبر بزرگوارمان صلی الله علیه و سلم آموخته ایم که حتی آنانی را که از ما روی برمی گردانند را به اسلام دعوت کنیم،‌ چه برسد به کسانی که در حالی که ما را دوست دارد و دین ما را می ستاید به ما روی آورده اند.

به او توصیه کردم که مسلمان شود‌ف، تا بلکه در آینده خداوند قلب و سینه اش را بدان بگشاید و دستش را بگیرد تا اطمینان و خوشنودی قلبی بیابد از اینکه دین قبلی را کنار نهاده است. سپاس خداوند را که همانطور که می خواستم شد و نونیا شهادتین را بیان داشت تا خواهر مسلمان ما باشد.

    در جریان کار در انجمن آشنایی با دین اسلام با تعداد زیادی از افراد مردد و کسانی که به خاطر مسائل مادی مسلمان شده اند مواجه می شویم. اما به محض اعلام مسلمان شدن و کنار رفتن مانع عقیده ای که میان آنان و مسلمانان فاصله می افکند،‌ اسلام آنان بهتر شده و به مسلمانان حقیقی تبدیل گشته اند حتی اگر پیشتر هدفی دنیایی در پس روی آوردن آن ها به این دین وجود داشته باشد. خداوند به آنان هم دین و هم دنیا را با هم داده و در واقع تفاوتی بین آنان و آزادشدگان اهل مکه نمی بینم.

در میان آن ها هم کسانی بودند که از ترس بر جان خود به خاطر سابقه ی طولانی در دشمنی با اسلام مسلمان شده بودند و بعدها اسلام آنان نیز بهبود یافته و در تاریخ نمی یابیم که از بین آزادشدگان مکه که اسلام آورده اند کسی مسلمان شده باشد. من شباهت هایی را در بین افرادی که در انجمن مسلمان می شوند و داستان های اسلام آوردن افراد در تاریخ اسلام می بینم...

   برگردیم به داستان نونیا... وقتی شهادتین را بیان می کرد،‌ اشک هایش سرازیر شدند. مخصوصاً وقتی که شادی و سرور را در صورت خواهران مسلمان پیرامونش از ملیت های مختلف می دید. خواهرانی که بلند شده و در حالی که متاثر شده و نفس هایشان بند آمده بود به او تبریک و تهنیت می گفتند و خداوند را به خاطر هدایت او شکر می گفتند...

((الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ .فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)) اعراف  157.

یعنی‌: «(خواهم نوشت رحمت اخروی را) برای آنانکه پیروی می کنند آن پیامبر را که نبی امی است آنکه می یابند نعت او نوشته نزدیک خویش در تورات و انجیل می فرماید ایشان را به کار پسندیده و منع می کند ایشان را از ناپسندیده و حلال می سازد برای ایشان پاکیزه ها را و حرام می کند بر ایشان ناپاکیزه ها را و ساقط می کند از ایشان بار گران ایشان را و آن مشقت ها را که بود بر ایشان پس آنانکه ایمان آورند به او و تعظیم کردند او را و یاری دادند او را و پیروی کردند نوری را که همراه وی نازل شده است، ایشانند رستگاران.»

   آنگاه نونیا از من پرسید: من را به خاطر علاقمندی و دوستداری کارهای نیک به اندازه ی توانم می شناسند، بر سر کارهای نیکی که پیشتر انجام داده ام چه می آید؟ پاسخ سؤال او در حديث رسول الله – صلى الله عليه و سلم- آمده، وقتی که حكيم بن حزام درباره ی کارهای خوبی که در جاهلیت و آیا پاداشی برای آن ها خواهد دهت پرسید‌،‌ آنحضرت عليه الصلاة و السلام- پاسخ داد: «بر مبنای هر چه نیکی که پیشتر انجام داده ای مسلمان می شوی.»

یعنی اینکه پاداش این کارهایت برایت محفوظ می ماند. همچنین در حدیثی آمده که: «هرگاه کافری اسلام آورد و اسلام او نیک گردید،‌ خداوند هر نیکی که او پیشتر انجام داده را نوشته و هر بدی که سابق انجام داده را محو می گرداند و برای هر نیکی بعد از آن ده برابر مانند آن را می نویسد.»

این بشارت ها خوشبختی و سرور را بر لبان نونیا و در قلب او جایگزین نمود. اگر گمان می کرد که اسلام را می شناسد‌،‌ به خدا قسم که در این دین گنج هایی نهفته است که هر چه در اعماق آن پیش بروی نمی توانی آن ها را برشماری. گذشته از این سبوی اسلام برای زنده گردانیدن قلب ها و پاکیزه داشتن آن ها کافی است. لازم نیست عالم باشیم تا به دین اسلام دعوت کرده و روح اسلام را در پیرامون خویش بپراکنیم. درعوض به جهد و تلاش و گشتن به دنبال کلیدهای گشودن درهای هر فرد باشیم تا آن ها را متوجه حقیقت نموده و بدان مطمئن سازیم و هر چه می خواهیم به دست آوریم...

   نونیا بسیار درباره ی خود برایم گفت و با شرمندگی از محبت و علاقه اش به حیوانات خانگی و مهربانی با آنان،‌ بنابر عادت اروپایی ها‌،‌ و از ناراحتی خود از دیدن اسراف در مصرف آب صحبت کرد. برایش مطالبی را که در دین اسلام حرف های او را تایید می کند را تعریف کردم و اینکه با تذکر دادن به فرد اسراف کننده و امر به معروف و نهی از منکر پاداش می گیرد. گفتم که دین اسلام این مسائل را بی اهمیت نمی انگارد و آن ها کارهای نیک دانسته و فرد مسلمان به خاطر آن ها پاداش دریافت می نماید.

برای او حديثی از پیامبر بزرگوار – صلى الله عليه و سلم- را نقل نمودم که می فرماید: «بهترین شما در جاهلیت بهترین تان در اسلام است اگر نیک بیاندیشند.» چه سعادتمندی نونیا که محبت پیامبر در قلبت لانه کرده و رشد می کند و مژدگانی ها بر تو بیشتر و بیشتر می گردند تا محبت تو بیشتر شده و بر دین جدید خود استوارتر شوی...

به این ترتیب نونیا زور مسلمان شدنش را روزه گرفت و به صف نمازگزاران نماز شب در مسجد کبیر در شب بیست و هفتم رمضان پیوست و از خدایش می طلبد که او را بر دین خود استوار گرداند... 

  دیدارهای من با نونیا و بررسی و آموزش دین و بحث و گفتگو حول پرسش های او ادامه یافت. او پسرش را برای یادگرفتن درس تربیت اسلامی فرستاده و خود نیز از وی می آموخت.

به این نحو شخصیت اسلامی نونیا شکل گرفت. وی هر بار می گفت که در دین اسلام متوجه پایان یافتن کتاب های عهد قدیم و جدید است. این موضوع مطابق فرمایش پیامبر بزرگوار صلى الله عليه وسلم بود که می فرماید: «همانا مثال من و پیامبران پیشین، مانند مردی است که خانه ای ساخته و آن را زیبا و بهتر نماید و تنها آجری در گوشه ای از آن بیماند و مردمان گرد آن گشته و از او در شگفت شده و بگویند: این آجر را نگذاشته ای. آن آجر من هستم و من خاتم پیامبرانم.» - حديث صحيح -.

او هر بار که توافقی بین مفاهیم و مسائلی که در ذهنش بود و آن چه در آیات خداوند و احادیث پیامبر –صلى الله عليه و سلم، می دید خوشحال می گشت. خدای متعال می فرماید:

((لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ (82) وَإِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ (83) وَمَا لَنَا لاَ نُؤْمِنُ بِاللّهِ وَمَا جَاءنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَن يُدْخِلَنَا رَبَّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ (84) فَأَثَابَهُمُ اللّهُ بِمَا قَالُواْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاء الْمُحْسِنِينَ (85))) مائده.

یعنی:‌«هر آئینه بیابی سخت ترین مردمان در دشمنی با مسلمانان، یهود و مشرکان را و هر آئینه بیابی نزدیک ترین مردمان در دوستی مسلمانان،‌ کسانی را که گفتند ما نصاری هستیم این به سبب آن است که از جنس ایشان هستند دانشمندان و گوشه نشینان و به سبب آن است که ایشان تکبر نمی کنند. و چون بشنوند آنچه فرو فرستاده شده بر پیامبر ببینی چشم های ایشان را اشک می ریزد به سبب آنچه شناختند از حق‌، می گویند: ای پروردگار ما ایمان آوردیم پس بنویس ما را با شاهدان. و چیست ما را که ایمان نیاوریم به خدا و آنچه آمده است به ما از دین راست و چیست ما را که طمع نکنیم که داخل کند ما را پروردگار با قوم صالحان. پس جزا داد ایشان را خدا بر آن مقوله که گفتند بوستان ها می رود زیر آن جوی ها جاویدان آن جا و این است جزای نیکوکاران.»

   وی از شنیدن این آیات خوشنود گشته و احساس می کرد برایش معنای زیادی دارد... نونیا اکنون به دعوت به سوی اسلام در عرصه ی اینترنت پراخته خود را آماده کرده و به علم و دانش مجهز می سازد تا بتواند خانواده ی پدری را نیز به اسلام دعوت کرده و از خوان رحمت این دین مبین بهره بگیرند. ‏

ترجمه: مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است:

(أريت في المنام أني أنزع بدلو بكرة على قليب، فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبين نزعاً ضعيفاً والله يغفر له ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقريا يفري فريه حتى روى الناس وضربوا بعطن)
«در خواب دیدم که از چاهی آب می‌کشم؛ آن‌گاه ابوبکر آمد و یک دلو آب از چاه کشید و او، در کشیدن آب ضعیف بود و خداوند، او را می‌بخشد. سپس عمر آمد و دلو را به دست گرفت؛ هیچ پهلوانی سراغ ندارم که همانند او کاری را بدین قوت انجام دهد. عمر چنان آب کشید که همه‌ی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحت پرداختند»
 مسلم ش 2393 .

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010