10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3325808
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

2671 تعداد مشاهده : 549 تاریخ اضافه : 2012-09-16

 

بانوی تازه مسلمان جولیانا سکاسنی

قدرت و جذابیتی اذان چنان تأثیری روی من گذاشت که باعث شد با شنیدن صدای آن اشک هایم سرازیر شود. به خودم گفتم، "به حرف های پدر و مادرم توجهی نمی کنم، و اصلاً برایم مهم نیست که دیگران چه می گویند"!

اسم من جولیانا (نوره) سکاسنی است. من در آمریکا از خانواده ای متواد شده ام که مادرم عرب مسیحی و پدرم نیز یک اروپایی سفید پوست می باشد. هنگامی که پانزده سالم بود، می خواستم در کلیسای کاتولیک رومی راهبه شوم. بنابراین ارتباط نزدیکی با خدا داشتم یا اینکه این طور فکر می کردم ولی هیچوقت چنین رابطه ای به اصطلاح شخصی با عیسی مسیح نداشتم.

به هر حال در مدرسه سر کلاس تاریخ، راجع به تاریخچه ی خاورمیانه چیزهایی خواندیم. خیلی به آن علاقه داشتم، و مقداری هم درمورد اسلام جسته و گریخته مطالعه نمودم. یکی از همکلاسی هایم اهل مصر بود و همیشه نسبت به آموزه های غلط معلم تاریخ اعتراض می کرد. همیشه با خودم می گفتم اوووه، دارد از معلم ایراد می گیرد. معمولاً معلمم گفته های او را اصلاح می کرد. یک روز بعد از پایان کلاس درباره ی تفاوت بین کاتولیک و اسلام سؤال پرسیدم.

او گفت که؛ نه زیاد. از پاسخ او زیاد خرسند نشدم، بنابراین در مدرسه از طریق اینترنت درمورد اسلام شروع به تحقیق و جستجو نمودم. یک روز همراه وی به دیدن خانواده اش رفتم و از مادرش تقاضا کردم تا به من یک ترجمه ی انگلیسی قرآن بدهد. او ترجمه ی قرآن به زبان انگلیسی یوسف علی را به من هدیه داد. از آن پس دیگر نتوانستم آن را کنار بگذارم. قرآن مستقیماً با درونم حرف می زد و می دانستم که آن از جانب پروردگارم است، بنابراین در قلب خودم مسلمان شدم.

وقتی که والدینم فهمیدند به اسلام علاقمند شده ام، آنها مرا از داشتن دوست مسلمان منع نمودند. مادرم به خانمی که قرآن را از او گرفته بودم تلفن کرد و از وی خواست تا دیگر با من درمورد اسلام صحبت نکند چرا که باعث سردرگمیم شده است. اولین عید فطر را به یاد دارم که به بهانه ی کاری در بیرون به مسجد رفتم. متأسفانه هیچ مسجدی در نزدیکی جایی که ما زندگی می کردیم وجود نداشت و چون نمی توانستم رانندگی کنم بنابراین با یکی از دوستان مسلمان اهل پاکستان به مسجد مرکزی رفتم. بالاخره پدرم موضوع را فهمید و به منزل دوست مسلمانم رفت و به مادر دوستم گفت که دیگر حق نداری یک کلمه راجع به اسلام با دخترم حرف بزنی. آن خانم با احترام به پدرم گفت که من این کار را نمی کنم ولی وقتی دختر شما در منزل ما است، او این اختیار را دارد که درمورد هر چیزی که دوست دارد .سؤال بپرسد.

از آن به بعد مادرم مرتب مرا به کلیسا می برد و پدرم نیز همیشه اتاق و وسایلم را بررسی می کرد. بنابراین قرآن و کتاب های اسلامی و لباس نمازم را در خارج از منزل نگهداری می نمودم. به خاطر این وضعیت مرتب گریه ام می گرفت، از ترس پدرم همیشه در خفا نماز می خواندم. آنها می خواستند من کاتولیک شوم، کاری از دستم بر نمی آمد. از والدین دوستم پرسیدم که چه باید بکنم، و آنها گفتند که به حرف والدینم گوش دهم. من هم این کار را کردم و مدت چهار سال زندگیم در پریشانی و افسردگی سپری شد. هنگامی که بیست سالم شد. از همان خانمی که قبلاً به من قرآن هدیه داده بود خواستم تا نشانی یک از مسجد های محلی را به من بدهد. به طور مخفیانه به مسجد رفتم و همین که پایم را به داخل مسجد نهادم تمام احساسات قبلی به درونم بازگشت.

قدرت اذان اشک هایم را درآورد، به خودم گفتم: "اصلاً به حرف های پدر و مادرم توجه نمی کنم، کاری به نظر دیگران ندارم، من می خواهم مسلمان شوم". خودم را تسلیم امر پروردگار نمودم. همان سال در ماه رمضان به مسجد برگشتم و در مقابل گروهی از بانوان مسلمان شهادتینم را اعلام کردم. از آن به بعد هم شروع به حجاب گرفتن نمودم. والدین وقتی فهمیدند خیلی مرا تحت فشار قرار دادند و اذیت و آزار آنها دو چندان شد. چون در خانه ی پدریم زندگی می کردم بنابراین پدرم می گفت که اینجا خانه ی من است و تو باید هر کاری که من می گویم انجام دهی.

خدا خیلی به من لطف نمود، طولی نکشید که با همسرم آشنا شدم و با هم ازدواج نمودیم. سال بعد اولین فرزندم را به دنیا آوردم، البته هنوز هم اذیت و آزار والدینم ادامه دارد. برایشان طلب آمرزش می کنم و از خدا می خواهم که آنها را هدایت فرماید.

والسلام

ترجمه: مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com

 

 

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «لاَ تَزَالُ أُمَّتِي عَلَى الْفِطْرَةِ مَا لَمْ يُؤَخرُوا الْمَغْرِبَ إِلَى اشْتِبَاكِ النُّجُومِ».

امت من همچنان بر فطرت پاک اسلام باقی می‌مانند اگر نماز مغرب را تا هنگام ظاهرشدن کامل ستارگان به تأخیر نیندازند.
 
ابوداود؛ السنن، 1/169 و ابن ماجه، 1/225، احمد: المسند، 4/147 و 5/422.

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010