پایبندی به حجاب و مواظبت بر آن گام نخست در راه راستی و التزام برای یک زن می باشد. منظور من از حجاب، حجاب عادی و تقلیدی که زنان می پوشند و با آن وسوسه ی بیشتری در نظر انسان های گرگ نما ایجاد می کنند نیست، بلکه حجابی است که برای زن احترام و کرامت می آورد. همانگونه که خداوند متعال در آیه ی حجاب درباره ی زنان مؤمن می فرماید: {ذلك أدنى أن يُعرفن فلا يُؤذين}.
بنابراین هر وقت مردم زنی که بر اساس حجاب کامل شرعی حود را پوشانده ببینند، می دانند که او از زنان پاکدامن است و جرأت آزار و تعرض به او را ندارند.
به لطف خدا، کشور ما به خاطر پوشش کامل حجاب بانوان که روی آنان نیز پوشیده باشد شناخته شده است. با آنکه تلاش هایی وجود دارد از جانب برخی مدعیان تا در گام اول مسیر برداشتن کامل حجاب و رساندن کار به جایی که به برهنگی کامل و اختلاط در نکان های عمومی و در سواحل دریا و دیگر جاها کشیده شود زنان را به برداشتن روبندها مجاب کنند، مانند وضعیتی که در بسیاری از کشورها مفسدان موفق شده اند به مقاصد خود برسند.
اما این کشور با کشورهای دیگر فرق می کند و زنان آن، به حمدلله، هوشیاری کاملی به نقشه های دشمنان دارند، حتی اگر لباس دینداری پوشیده و به شکل ناصحان و دلسوزان نیز درآمده باشند.
داستانی که برایتان نقل می کنم، نمونه ی بارزی از دختران این کشور مسلمان است. او چنین تعریف می کند:
در کشور خودم عادت داشتم که بدون حجاب بیرون بروم... لباس های معمول را می پوشیدم... به پیروی از مد روز علاقه داشتم.
خداوند عزوجل مقدر فرمود که به سبب یک قرارداد کاری با یکی از شرکت ها به مملکت عربستان سعودی بیایم. در آغاز کار مجبور بودم که به آداب و رسوم این کشور پایبند بوده و به ناچار عباء و روبند می پوشیدم مدتی بر این حالت بودم، تا آنکه وقت مسافرت به کشور خودم فرارسید.
در فرودگاه عباء و حجاب را برداشتم و ناگهان یکی از دانش آموزانم را که برای تعطیلات با من به کشور من مسافرت می کرد دیدم.
از دیدن دانش آموزم بسیار خوشحال شدم. او سلام کرد و با این گفته اش غافلگیرم ساخت: "از شما انتظار نداشتم، معلم عزیز، شما حجاب ندارید. بر خلاف آنچه در کلاس از شما می دیدیم..." از او پرسیدم: "چرا این حرف را می زنی... من به ادای واجبات دینی مانند نماز و روزه و انجام ندادن منکرات پایبند هستم."
او پاسخ داد: "مگر همین اکنون در حال انجام یک منکر نیستید؟"
در آن لحظه احساس دستپاچگی وبه خاطر انتقاد دانش آموزم که شانزده سال بیش تر از عمرش نمی گذشت می کردم. او داشت من را نصیحت می کرد و به راه درست راهنمایی می نمود.
به راستی احساس سرگردانی کرده و دوست داشتم زمین دهان باز کرده و من را فروبرد از شدت خجالت از خداوند متعال.
از آن روز تصمیم گرفتم حجاب را به اطاعت از خداوند سبحانه و تعالی و اجابت فرمانش بپوشم و نیز خود را و کرامتم را از چشم بیگانگان محفوظ دارم.
آفرین بر این دانش آموز نجیب، دختر شانزده ساله. چه کار پسندیده ای کردی. انسان مسلمان از داشتن دختران مؤمنه ای مانند او در جامعه افتخار می کند.
به درگاه خداوند توانا و متعال التاس می کنم که زنان مسلمان و دخترانش را از هر عمل فسادبار و اندیشه ی پریشانی حفظ کند. او توانا بر این کار و قادر مطلق است.
والسلام