اسم من مارتین گیورا آبل است. در سال 1966، در مانیلا، فیلیپین، از والدینی کاتولیک به دنیا آمدم. دو هفته بعد از تولدم غسل تعمید داده شدم. خانواده ام به ندرت در مراسم عشای ربانی شرکت می کردند و تنها برای مراسم خاصی به کلیسا می رفتند. دوازده سالم بود و خیلی به مذهب علاقه داشتم، بنابراین بخش به بخش انجیل را می خواندم ولی این کار عقیده ام به دین کاتولیک را قوی تر نمی کرد، بلکه فقط تکانی به من می داد.
شروع کردم به پرسیدن سؤالاتی درمورد دین کاتولیک، از جمله عبادت و دعا و تصوری که از خدا داشتند، منظورم این است که یک روح در سه جسم چگونه امکان دارد؟ برای یافتن پاسخ سؤالاتم دست به دامن افرادی که در فامیل کشیش و راهبه بودند شدم. آنها نتوانستند جوابم را بدهند. از نگاهشان معلوم بود که فقط می خواستند به عنوان یک کاتولیک مرا دست به سر کنند.
سال ها به این منوال سپری شد. بیست و یک سالم بود که ازدواج کردم. آن موقع اصلاً به مراسم عشای ربانی نمی رفتم. چون عقیده ای به آیین کاتولیک نداشتم تصمیم گرفتم دنبال دینی واقعی بگردم. مطالعاتم مرا به سوی عقیده ای که ادعا می کردند مسیحی پروتستان هستند کشاند. آنها معتقد بودند که دین به تنهایی برای رستگاری کافی است. از آن دلزده شدم چون خیلی عجیب و غریب بود.
دو سال در جزیره ی ماندانائو کار کردم به خصوص در شهر کوتاباتو بود که در اواخر سال 1980، برای اولین بار با مسلمانان برخورد کردم. آن موقع فرصت تحقیق درمورد اسلام برایم پیش نیامد، بعدها به سمت اسلام کشیده شدم. مسیحیان مسلمانان را مزاحم و دردسر ساز و تروریست می پنداشتند. مسلمان شدن آخرین راه حل برای رهایی از بند سردرگمی بود. فکر می کردم که میان بنده و خدا نباید واسطه ای وجود داشته باشد.
روی هم رفته، دو دهه و یا بیست و سه سال طول کشید، تا اینکه خواندن قرآن را آغاز نمودم و در اینترنت جستجوی بسیاری برای قانع کردن کنجکاوی هایم انجام دادم. سؤالات عمیقی که در ذهنم باقی مانده بودند یکی پس از دیگری با آموختن از سایت IslamReligion.com))، پاسخ داده شدند.
کسی که در اینترنت به جستجو می پردازد باید خیلی مراقب باشد زیرا بعضی از سایت ها شایعات دروغینی درباره ی اسلام و پیامبر صلی الله علیه وسلم می نویسند. فهمیدم که اسلام دین آرامش است و اصول اساسی دین اسلام را فرا گرفتم. اعتقاد راسخی داشتم به اینکه شهادتین را اعلام کنم و به دین اسلام وارد شوم.
به لطف خداوند چشمانم به روی حقیقت باز شد. درس مهمی را فراگرفتم، فهمیدم که اسلام دین آرامش است و شرارت از ذهن و فکر مسلمان واقعی به دور است. ارکان شش گانه ی ایمان و اصول اسلام را آموخته و شروع به عمل کردن به آنها نمودم. همچنین شهادتین را اعلام کرده و وارد حصار پرقدرت اسلام شدم.
ترجمه: مسعود
مهتدین
Mohtadeen.Com
|