10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3327307
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

2873 تعداد مشاهده : 706 تاریخ اضافه : 2012-12-29

 

شمار مسلمانان اکوادور بعد از حوادث 11 سپتامبر دو برابر شده است

بسم الله الرحمن الرحيم

 

تولای جکچیمان – خبرگزاری دنیا بولتانی، ترکیه

 

تولای جوکچیمان مصاحبه ای را با دکتر یحیی خوان سوکیلی، رئیس مرکز اسلامی اکوادور، واقع در آمریکای لاتین، انجام داد. دکتر یحیی یکی از فرماندهان جنگ میان اکوادور و پرو، بود درحالیکه 21 سال سن داشت. او درباره ی حرکت خویش در مسیر دین اسلام و تلاش هایش در زمینه ی دعوت سخن گفت.

 

جوکچیمان: با دکتر یحیی خوان سوکیلی، رئیس مرکز اسلامی واقع در اکوادور مصاحبه ای در زمان حضور وی در ترکیه به عنوان مهمان جمعیت بشردوستان ترکیه (IHH) و جمعیت دولتی (جهانگردی) دانشجویان صورت دادم.

دکتر سوکیلی زمانی که در شرف مرگ بوده و بر مذهب مسیحی کاتولیک بود و در بیست و یک سالگی فرماندهی یک لشگر را در جنگ بین اکوادور و پرو به عهده داشت، با اسلام آشنا شد.

وی جزو یکی از 500 نفر از مؤثرترین مسلمانان جهان شناخته می شود. او در مورد چگونگی آشنایی خود با دین اسلام و تلاش های خود در کار دعوت در آمریکای جنوبی با ما حرف زد.

 

جوکیچمان: استاد یحیی، لطف می کنید خودتان را برای ما معرفی فرمایید؟

دکتر یحیی خوان سوکیلی: من در کیتو، پایتخت اکوادور، به دنیا آمده و پدر پنج پسر می باشم. اکنون ریاست مرکز اسلامی اکوادور را به عهده دارم. من پنج برادر دارم و همگی در یک خانواده ی کاتولیک معمولی بزرگ شدیم.

خانواده ی من قوانین و مقررات سخت و سفتی نداشتند و در واقع خانواده ی به معنای واقعی متدینی نبودیم. در بین خوویشاوندانم، یک عموی کشیش و یک خاله ی راهبه داشتم. من در یک دانشکده ی نظامی تحصیل نمودم.

 

جوکچمان: آیا در خانواده ی شما کسی مسلمان هست؟

دکتر یحیی خوان سوکیلی: پدر و مادرم بعد از آنکه برای آنان در مورد اسلام توضیح دادم اسلام آوردند. اما برادرانم با وجود آنکه با دین اسلام آشنا شده و آن را بی نهایت منطقی یافته اند هنوز مسلمان نشده اند. این موضوع به خاطر فشارهای اجتماعی محیط می باشد و عدم اعلام مسلما شدن توسط آن ها بیانگر نبود تمایل آنان به دین اسلام نمی باشد. تنها نشانگر وجود فشارهای اجتماعی است و این فشارها در حد وسیعی نیستند، نها از جانب آشنایان آنان می باشد. مانند: مشکلاتی که از طرف خانواده ها و همسرانشان به آنان وارد می شود.

 

جوکچیمان: زندگی شما قبل از پذیرش اسلام چگونه بود؟

 

دکتر یحیی خوان سوکیلی: از همان کودکی با مفهوم خدا مشکل داشتم. به هیچ وجه نمی توانستم عقیده ی تثلیث را بفهمم و آن را به عنوان یک باور در درونم بپذیرم. مشکلات زیادی در این زمینه داشتم.

از آن جا که عمو و خاله ام روحانی بودند از این رو همیشه از آن ها سؤال می کردم. اما هرگز به پاسخ قانع کننده ای دست نمی یافتم. آن ها همیشه برای من مثال می آوردند. مانند: در دست تو پنج انگشت هست که همه با هم فرق دارند. اما آن ها همگی در عین حال به یک دست تعلق دارند، یا آنکه رودخانه ای هست که شاخه های زیادی دارد، اما همه ی آن ها به یک دریا می ریزند. اما این نوع توضیحات و مثال ها من را قانع نمی کرد و راضی نمی شدم.

ژنرال بیست و یک ساله:

دکتر یحیی خوان سوکیلی: در سال 1981 جنگ بین پرو و اکوادر بر سر منطقه ای نفت خیز درگرفت. من دومین فرد در لشگر شرکت کننده در جنگ  بودم. دلیل آن که در این سن کم فرماندهی را در دست داشتم فارغ التحصیل شدن من از رشته ی مهندسی جنگی بود.

به طوریکه بلافاصله بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشکده ی افسری به عنوان فرمانده ی هنگ انتخاب شدم.

مأموریت من پشتیبانی از میدان مین بود. ما در بخشی از زمین ها مین گزاری می کردیم تا از ورود تانک های لشگر پرو به  خاک اکوادور جلوگیری شود. با شروع جنگ انفجارها شروع شد و شمار زیادی از سربازهای من در این انفجارها کشته شدند.

 

در جریان یکی از انفجارهای بسیار شدید به شدت زخمی شدم. وقتی چشمانم را گشودم دیدم که دستم آرنج قطع شده بود. در آن لحظه فهمیدم که دیگر زندگی من به پایان رسیده و مرگ نزدیک است. این اولین دقایق را هرگز از یاد نمی برم. این لحظات مسیر زندگی من را به کلی دگرگون نمود.

 

پایان

ترجمه: مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است:

(أريت في المنام أني أنزع بدلو بكرة على قليب، فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبين نزعاً ضعيفاً والله يغفر له ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقريا يفري فريه حتى روى الناس وضربوا بعطن)
«در خواب دیدم که از چاهی آب می‌کشم؛ آن‌گاه ابوبکر آمد و یک دلو آب از چاه کشید و او، در کشیدن آب ضعیف بود و خداوند، او را می‌بخشد. سپس عمر آمد و دلو را به دست گرفت؛ هیچ پهلوانی سراغ ندارم که همانند او کاری را بدین قوت انجام دهد. عمر چنان آب کشید که همه‌ی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحت پرداختند»
 مسلم ش 2393 .

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010