بسم الله الرحمن الرحيم
جیسون رابرتسون
آمارهای زیادی هستند که پدیده ی نرخ پذیرش دین اسلام توسط اشخاص را نشان می دهند. گرچه، اعتبار همه ی این منابع در نوشتن این مقاله ارزیابی و تایید نشده است، برخی از آن ها شامل موارد زیر هستند:
- بر اساس "کتاب سالنامه ی حقایق"، جمعیت طی یک دهه 137% افزایش یافته است، مسیحیت 46% رشد داشته و اسلام 235%.
- هر ساله 100،000 نفر تنها در آمریکا به اسلام روی می آورند. در برابر هر یک مرد چهار زن به دین اسلام مشرف می شوند.
- بر اساس یک گزارش: هر ساله 4،000 آلمانی مسلمان می شوند.
- ارتباطات موفق سالانه باعث گرایش 25،000 نفر به دین اسلام تنها در بریتانیا می شود.
- نمونه های خیلی بیش تری نیز وجود دارد.
سرشت ایمان مذهبی اسرارآمیز است. مردم به عنوان باور مذهبی خود، به خدایان گوناگونی ایمان دارند. مردمانی هستند که به یک نیروی برتر و بی مانند باور دارند و دیگرانی هم هستند که به برخی انسان ها، یا حیوانات (مثلاً میمون و...)، آتش، بت های سنگی و... به عنوان خداوند باور دارند.
بسیاری از این موراد به "ایمان" مذهبی برمی گردد. بخشی از آن به باورهای پیشینیان مربوط می شود. هویت افراد به آن ها بسته شده است. در موراد بسیار این باورها و احساسات مرتبط با آن ها به درستی با عقل و منطق یا هر استدلال فکری قابل تبیین نمی باشند. بحث درست یا غلط بودن نیست، بلکه این طبیعت ایمان و باور دینی است.
تقریباً همه فکر می کنند که دین و ایمان آن ها درست و برحق است. بودن در میان افراد و مردم و گروه های هم کیش ایمان افراد را نیرومندتر می کند، و آن ها آن را درست می پندارند، حتی اگر استدلال منطقی و مجادله توانایی توضیح آن را به هیچ نحو نداشته باشد. این یک موضوع ساده ی روانشناختی بشری است.
استدلال دین اسلام بر پایه ی دلیل و برهان منطقی است
با این وجود، مسلمانان باور دارند که دین اسلام در این زمینه با بقیه ی ادیان فرق دارد. شاید کسی دلیل بیاورد که در اسلام نیز مانند دیگر ادیان جنبه هایی هست که از نظر منطقی کاملاً قابل توجیه نیستند، اما از طرف دیگر نص قرآن کریم، که کلام الهی در خطاب با کل بشریت می باشد، از استدلال منطقی، تفکر انتقادی و فرایند اندیشه نه فقط به عنوان وسیله ای برای تقویت ایمان مؤمنان، بلکه برای فراخواندن غیرمؤمنان به تامل و نعمق درباره ی صحت و درستی دین اسلام به عنوان راه و مسیری برای زندگانی کل بشر، بهره می گیرد.
اگرچه هیچ باور و اعتقاد دینی نمی تواند کاملاً بر پایه ی استدلال و منطق باشد، اسلام و قرآن کریم بیش از آنچه تصور شود نمونه ها و فرصت های بررسی حقیقت و درستی پیام خویش از دید مدارک تجربی و دانش را در پیش می نهد.
هیچ کس (مسلان یا غیرمسلمان) نمی تواند منکر این حقیقت شود که تفکر انتقادی و اندیشیدن می تواند عمده ترین عامل در تغییر زندگی افراد باشد. تفکر انتقادی بوسیله ی خیلی افراد برای بهبود وضع زندگی آنان استفاده شده، چرا که کسی که منتقدانه می اندیشد سؤالات عیب جویانه درباره ی وضع موجود می پرسد، تا جاییکه می تواند اطلاعات را گردمی آورد، در مورد ایده های گردآوری شده و تولید شده در فضای اطلاعات موجود به تفکر می نشیند، فکر خود را باز نگاه می دارد و از تعصب و جانبداری دوری می کند و با دقت فرضیات را موشکافی می کند و به دنبال راه های جایگزین می گردد.
این عقل و منطق است، بنابراین، یک تازه مسلمان می تواند زمانیکه به بیان چگونگی مسلمان شدن خود می پردازد از استدلال منطقی، اندیشه و تفکر انتقادی خویش بگوید. چنین افرادی از هجوم عصبی رسانه ها در به تصویر کشاندن دین اسلام از یک دید انتقادی گذشته اند و در نتیجه پی روی از حقیقت به طور طبیعی برای آنان بخشی از این فرایند اسلام آوردن بوده است.
در غیر اینصورت چگونه می توان افزایش گرایش به دین اسلام را با وجود افزایش حملات علیه دین اسلام توجیه نمود؟
اگرچه به عنوان مسلمان، باورمان بر این است که هدایت تنها از طرف خدا است، استفاده از هوش منطقی خدادادی می تواند نقش بسیار نیرومندی در اتخاذ تصمیم سرنوشت ساز توسط تازه مسلمانان در روی آوردن به دین اسلام داشته باشد. به محض پذیرش اسلام، بسیار به ندرت پیش می آید که به دین سابق خود بازگردند، تنها به خاطر آنکه دینی که پایه های آن بر مبنای منطق و دلیل باشد کم تر امکان دارد نسبت به دیگر ادیانی که تنها بر پایه ی مجموعه ای از تشریفات و قربانی ها بنا شده اند بلرزه دربیاید.
استدلال های تازه مسلمانان
برخی از دلایلی که به علت گرایش مردم به دین اسلام مربوط می شود بلاغت و شیوایی زبان قرآن کریم است، شواهد و قراین علمی بی شمار آن، استدلال های برخاسته از هوش و اندیشه ی منطقی و حکمت الهی موجود در پس انواع مسائل اجتماعی می باشند.
یکتایی و زیبایی بی نظیر نص قرآن کریم از همان دوره ی نزول تا به امروز، بزرگ ترین عالمان و زبانشناسان عرب مسلمان و غیرمسلمان را شگفت زده کرده است.
هر چه افراد در فن بیان و زبان عالم تر باشند، بیش از پیش بلاغت نص قرآن کریم را می ستایند. قرآن کریم، که بیش از 1400 سال پیش نازل شده است، همچنین حقایق بی شمار علمی دربردارد که تنها در همین اواخر بوسیله ی علم پرده از آن ها برداشته شده است.
به علاوه، این تنها متن دینی است که انسان ها را به تفکر و اندیشیدن و تعمق در آفرینش کل هستی، مسائل اجتماعی، وجود خدا و دیگر مسائل ترغیب می کند. قرآن کریم، در موارد بسیار مردم را به فکر کردن درباره ی خودشان فرامی خواند، به جای توجه به صحبت و گفتگوی بی پروای دیگرانی که نقد و عیبجویی آن ها بر پایه ی مسائل بی اساس می باشد.
نهایتاً، قرآن کریم راه حلی را برای شمار زیادی از مسائل اجتماعی بیان می دارد که انحراف از آن ها باعث ایجاد بحران و هرج و مرج اجتماعی در تمام سطوح شده است.
قرآن کریم کلامی است که یقیناً از جانب هستی بالاتر است؛ تنها کتاب دینی شناخته شده ای که با اطمینان و یقین می توان گفت کلام الهی است که در تمام موارد مسائل از آفرینش جهان تا جزئی ترین موارد جامعه را پوشش می دهد.
گذشته از این ها، در نص الهی، زبان و نثر قرآن کریم، بسیار متفاوت است با زبان گفتار پیامبر اسلام و احادیث آنحضرت صلی الله علیه و سلم می باشد که نشان می دهد قرآن ساخته ی تصور خلاق یا الهامات نفسی حضرت محمد صلی الله علیه و سلم نیست، برخلاف آن چه بسیاری از شبهه افکنان در گذشته می گفتند و حتی تا به امروز نیز ادامه دارد.
می توانیم ببینم که بیش تر این دلایل تنها در نوع تفکر انتقادی و اندیشه و تعمق امکان پذیر می باشد. به هر حال، دلایل و استدلال به تنهایی کافی نیست. قلب انسان باید درگیر این جستجو شود: جستجویی که هدف آن رسیدن به جوهره ی حقیقت است. در اینصورت تعجبی ندارد که انسان های مخلص که قرآن را برای اولین بار می شنوند، آن را فهمیده و می گویند:
{و چون قرآن خوانده می شود بر ایشان گویند ایمان آوردیم به آن هر آئینه وی راست است از جانب پروردگار ما هر آئینه ما پیش از نزول قرآن منقاد بودیم.} (قرآن کریم، 28:53)
قرآن کریم انسان ها را به صورت عموم به تفکر، تعمق و اندیشه درباره ی امورات خویش با هوشیاری بسیار فرامی خواند. این بخشی از چیزی است که در قرآن کریم بیان شده است:
{همچنین بیان می کنیم نشانه ها را برای گروهی که تأمل کنند.} (قرآن کریم، 10:24)
{آیا تأمل نکردند در ضمیر خود که نیافریده است خدا آسمان ها و زمین را و آنچه در میان آن هر دو است مگر به تدبیر درست و به تعین میعادی مقرر و هر آئینه بسیاری از مردمان به ملاقات پروردگار خویش نا معتقد هستند.} (قرآن کریم، 30:8)
{اوست آنکه ساخت برای شما شب را تا آرام گیرید در آن و ساخت روز را روشن هر آئینه در این نشانه هاست گروهی را که می شنوند.} (قرآن کریم، 10:67)
{آیا می پندارد آدمی که مهمل گذاشته شود.} (قرآن کریم، 75:36)
{آیا پنداشتید که آفریدیم شما را بیهوده و آنکه شما به سوی ما گردانیده نشوید.} (قرآن کریم، 23:115)
{آیا می پنداری که بیش ترین ایشان می شنوند یا می فهمند نیستند ایشان الّا مانند چهارپایان بلکه ایشان اشتباه رونده ترند راه را.} (قرآن کریم، 25:44)
{آیا تأمل نکردند که نیست این همنشین ایشان را هیچ دیوانگی، نیست او مگر بیم دهنده ی آشکارا.} (قرآن کریم، 7:184)
{اگر فرود می آوردیم این قرآن را بر کوهی هر آئینه می دیدی آن را نیایش کرده پاره پاره شده از خوف خدا و این داستان ها را بیان می کنیم برای مردمان تا ایشان تأمل کنند.} (قرآن کریم، 59:21)
با بررسی موارد بسیاری از تازه مسلمانان، مشاهده می کنیم که ورود به تفکر انتقادی و هوش استدلالی و منطقی افراد را به تغییر ادیان پیشین غیراسلامی خویش وداشته است. ادیانی که پیش تر چون کوه استوار می نمودند اما در برابر استدلال و منطقی که در ریشه های اسلام به راحتی دیده می شود، یارای مقاومت نداشتند.
صرف اندیشه و تفکر بسیاری مسائل را آشکار می کند که در غیرآنصورت در پس مغالطه ها و نیروهای مخالف اسلام مخفی می ماند. آنانی که بنا دارند که تنها جنبه های منفی را ببینند از دیدن نور حقیقت بازمی مانند. در عوض، آنان درگیر تجزیه و تحلیل قشری و پایان ناپذیری می گردند تا مذبوحانه تلاش بی ثمری برای اثبات فلسفه ی گمراه خویش نمایند.
مسلمانان چگونه اند؟
اگر نداهای عقل و منطق که در آموزه های اسلام جای دارند غیرمسلمانان را دسته دسته به پذیرش دین اسلام می کشاند، چگونه است که بسیاری از مسلمان زاده هایی که در محیط دین اسلام بزرگ می شوند معمولاً قادر به پیروی کامل از آن نشده و در نتیجه از بهره های تعالیم دین اسلام محروم می مانند؟
حقیقت این است که علت آن شاید فقط کمبود تفکر انتقادی و تأمل از طرف برخی از مسلمانان باشد که باعث می گردد جهان اسلام در کل یک شیوه ی استاندارد زندگی داشته باشد.
اسلام و تعالیم آن وعده ی یک زندگی کامل و آرام را برای همه می دهد. با این حال، مسلمانان همچنان اصول را نادیده می گیرند و در گل مسائل اجتماعی و اخلاقی بماند و درد و رنج بی هدفی را برای خویش و خانواده هایشان به ارمغان بیاورند.
حقیقت این است که تنها زمانی که آن ها به تفکر و اندیشه درباره ی آموزه های دین خویش بپردازند می توانند از بسیاری از مشکلات و چالش هایی که با آن روبرو هستند بگریزند.
پیام این نوشته
به غیرمسلمانانی که تنها قشر و یطح اسلام را خراشیده اند و بسیاری که بواسطه ی مشعل داران مسیرهای دین باطل خود هستند و بواسطه ی صداهای تعصب آمیز رسانه ها گرفتار آمده اند، پیام ساده ای است: سعی کنید که آموزه های اسلام را با یک دید انتقادی ببینید. آنگاه شاید بتوانید دلایل بیش تری از آنچه پیش تر فکر می کردید وجود ندارند را ببینید.
برای مسلمانان، پیام این است که بعضی وقت ها ما تنها به خاطر آنکه هرگز درباره ی آن نمی اندیشیم و بیش تر از محدوده ی تعدادی اعمال مذهبی در میان کارهای روزمره رشد نمی کنیم، آموزه های دین خود را قدر نمی دانیم. تلاشی هدف دار و متمرکز برای آموختن، فکر کردن و تعمق بیش تر کمک خواهد کرد که به آموزه های دینی خویش نزدیک تر شده و به طور ملموسی زندگی خود را بهبود بخشیم.
پایان