فرقههای شيعه
كتب و مقالاتی كه در رابطه با فرقهها نوشته شده اند مملو از بحث شيعه و طوايف مختلف آنها است، اما نکته جالب و قابل توجه كثرت و فراوانی اين فرقهها است، بطوری که می توان گفت نشانه بارز و منحصر به فرد شيعه اين است، يا اينكه كمترين كسانی دامن گير اين بلا شدهاند، چون بعد از وفات هر کدام از ائمه فرقه جديدی از شيعه نمایان می شد، و هر گروهی جهت تعيين امام، تابع مذهب و دیدگاه خاص خود بود، و با بعضی از عقايد و باورها، خود را از طوائف ديگر متمايز كرده و ادعا می كنند كه تنها گروه بر حق؛ آنان می باشند.
شیعه خود از اين اختلاف و تفرق گلایه و شكوا سردادهاند، چنان چه در (رجال الکشی) آمده يكی از شيعيان به امامش گفت: فدايت شوم اين همه اختلاف چيست كه بين شيعيان شما هست؟
- امام گفت: کدام اختلاف؟
- گفت: بنده در حلقههای درس آنان در كوفه شركت كردهام كه تقريبا به خاطر اختلاف ايشان در حديث مشکوک شدهام...
ابوعبد الله گفت: بله چنین است! واقعاً مردم مشتاق دروغ پرردازی به نام ما هستند، و من وقتی كه با يكی از آنان (شیعیان) سخن می گفتم همين كه از نزد من بيرون می رفت آن را بر خلاف معنای واقعيش تأویل می نمود، چون هدفشان از گفتگو و دوستی با ما رضای الله نبود، بلكه به خاطر مسائل دنيوی بود، و هر يك از ايشان می خواست كه به طور مستقل شهرت پيدا كند.
چنين نصی دلالت می كند بر اینکه رياست طلبی و متاع ناچيز دنيوی هدف بسیاری از تشيع گرايان بوده و چون به نام اهل بيت دروغ گفته اند؛ اختلاف و تفرق بيشتر شده است.
مسعودی كه خود شيعه است؛ می گويد: (فرقههای شيعه بالغ بر هفتاد و سه فرقه است که هر یک از آنان؛ فرقه ی ديگری را تكفير می نمايد، لذا به گمان مير باقر داماد() هفتاد و سه فرقه ی مذكور در حديث افتراق امت فرقههای شيعه می باشند، و فرقه ی ناجیه (نجات یافته) از میان آنان فرقه اماميه است.
اما اهل سنّت و معتزله و ديگران از ساير فرقه ها آنان را امت دعوت قرار دادهاند، يعنی آنها را امت اجابت نمی دانند، پس به اعتقاد او آنان داخل اسلام نشده اند. در حقيقت شیعه قبلاً نیز اين را گفته اند، و شهرستانی()و رازی به آن اشاره كرده اند.
و در دائرة المعارف آمده است: فرقه هایی که از فروع فرقه ی شیعه به وجود آمده است بیشتر از هفتاد و دو فرقه مشهور است. علاوه بر این مقريزی يادآوری می كند كه فرقه های شيعه به سيصد گروه و جماعت رسيدهاند.
غالباً دليل اساسی چنين اختلافاتی وجود اختلاف آنان پيرامون ائمه و پيشوايان اهل بيت بود، در رابطه با شخص امام، تعداد ائمه؛ توقف بر يكی از آنها یا انتظار او، یا رفتن به سوی يكی ديگر و قبول كردن امامت وی؛ دیدگاههای گوناگونی داشتند، صرف نظر از تنش و تضاد در فرع گذاری و نزاع و کشمکشی که تأویل داشتند، لذا علامه ابن خلدون پس از نقل اختلاف آنان در مورد تعيين ائمه می گويد: (اين اختلاف سهمگین و بزرگ دليل بر عدم وجود نص (در مورد امامت) است). يعنی دلالت می كند بر اينكه آنان در اين ادعا كه رسول الله صلی الله علیه و سلم علی و ائمه ديگر را برای خلافت تعيين و مشخص كرده هیچ دليل قانع كنندهای ندارند، ... زيرا اگر تعیین ائمه از جانب پروردگار بود؛ اين گونه اختلاف و تضاد روی نمی داد، بنابراین آن اختلاف شدید بزرگترين دليل بر عدم وجود نص صحيح می باشد، همان گونه كه الله تعالی می فرمايد: (آيا در قرآن نمی انديشند؟ که اگر از سوی غير الله بود، قطعاً اختلاف بسيار در آن می يافتند).
از آنجا که مسئله ی امامت نزد آنان يكی از اصول دين است؛ اختلاف در مورد آن قابل قبول نيست، همان گونه كه در فروع دین پذيرفتنی است. احمد بن يحيي مرتضی (متوفای سال 840ﻫ) از بزرگان (زيديه) زمان خود اختلاف شيعیان بعد از مرگ هر امام در مورد امام بعدی را واضح ترين و روشن ترين دليل بر باطل بودن ادعای منصوص بودن امامت به حساب آورده است.
وقتی كه به كتابهایی مراجعه می کنیم که فرقه ها و طوایف شیعی را ذکر کرده اند، اختلافاتی در اصول به چشم می خورد كه اصناف فرقههای متعدّد و مختلف شيعه از آنها سرچشمه گرفته است، لذا (جاحظ) معتقد است كه شيعه دو گروه هستند، زيديه و رافضه، و ميگويد: «رحمت خدا بر تو باد بدان که شيعه دو گروه هستند: زيدی و رافضی، و بقيه بی نظم و پراكنده هستند)(). شیخ مفيد شيعه هم این تقسیم را برگرفته و گفته شيعه دو دو گروه اند: اماميه و زيديه. اما امام اشعری: اصول فرقههای شيعه را سه دسته می داند:
غاليه (افراطيیها)، رافضه (اماميه) و (زيديه) و مجموع فرقههای شيعه نزد ايشان به چهل و پنج فرقه می رسد، پانزده فرقه غاليه، رافضيه چهارده، و زيديه را به شش فرقه تقسیم کرده و اثناعشری را بخشی از فرقه رافضه (اماميه) به حساب آورده و آنان را (قطعيه) نامیده که به جمهور شيعه توصيف می شوند.
در حقيقت گروهی از نويسندگانی که درباره فرقهها نوشته اند در تقسيم شيعيان اصلی به سه گروه؛ روش او را پيرو كردهاند، مانند رازی و اسفراينی كه سه گروه را زيديه، اماميه و كيسانيه نيز ناميده اند، و همچنين ابن مرتضی می گويد: شيعه سه فرقه هستند: زيديه، اماميه و باطنيه. و شيخ الاسلام ابن تيميه رحمه الله كسی است كه شيعه را به سه درجه تقسيم كرده كه بدترينشان غاليه هستند كه برای علی رضی الله عنه نوعی الوهيت قرار داده؛ و يا او را به نبوّت توصيف می نمايند. و درجه ی دوّم كه رافضيه و سوم مفضله ی زيديه و غیره كه علی را بر ابوبكر و عمر برتر می دانند، ولی به خلافت و عدالتشان معتقد بوده و ولایتشان را قبول داشته اند. و غير از آنان علما و فرقه شناسان دیگری هم این دیدگاه را داشته اند(.
اما عبدالقاهر بغدادی فرقههای شيعه را به چهار دسته تقسيم می كند: زيديه، اماميه، كيسانيه و غُلات و همه را رافضه می نامند، و از ديدگاه او فرقه های شيعه به استثنای غاليه()؛ بالغ بر بيست گروه هستند، و اثناعشری را از اماميه به شمار آورده و آنان را (قطعیه) و (اثناعشریه) نامیده، اگرچه (قطعیه) و (اثنا عشریه) در حالی که قبلا آن را بعنوان دو اسم مختلف برای دو فرقه مختلف از اماميه به كار می برده نه برای یک فرقه و فراموش كرده كه بغدادی تصريح كرده كه قطعيه و اثنا عشریه يك گروه واحد هستند.
و به اعتقاد شهرستانی فرقههای شيعه بسيار متعدد هستند چون می گوید: (آنان پيرامون تعداد ائمه اقوال و اختلافات زيادی دارند، و در موقع هر اختلاف بر سر ادامه امامت یا توقف آن مقوله و مذهب و قدمی برداشته اند) و مجوعاً به پنج فرقه كيسانيه، زيديه، اماميه، غلات و اسماعيليه برمی گرداند.
امّا صاحب (الحور العين) شيعه را به شش فرقه برمی گرداند و ابن قُتیبه تعدادشان را به هشت فرقه می رساند.
و ابوالحسن الملطي معتقد است كه شيعه هيجده فرقه هستند و همه را به رافضه ملقب می کند و سكسكی نيز در كتاب (برهان في معرفة عقائد اهل الاديان) با ديدگاه وی موافق است.
و ابن جوزی گروههای شيعه را دوازده فرقه می داند، و آنان را رافضه می نامید و اما قرطبی با اين تقسيم وی موافق است.
نکته ی قابل ملاحظه در اطلاق نام رافضه بر همه گروههای شيعه اين است كه زيديه از اين قاعده استثناء هستند، و يا به عبارت دقيق تر زيديه به استثنای فرقه ی جاروديه از رافضه استثناء هستند، چون جارودیه هم بر راه و مسلک رافضه هستند، از این روی شيخ مفيد جز فرقهی جاروديه زیدیه را شيعه به شمار نیاورده است، چرا كه جاروديه در اساس مذهب رفض با آنان مشترك هستند.
و اما كتب فرقه شناسی شيعيان اثناعشری در رابطه با ذکر فرقههایشان رويه ديگری را پیروی کردهاند. و گروههای شيعه را بر حسب ائمه ذكر کردهاند، چون شيعه بعد از وفات هر امامی به فرقهها و گروههای متعددی پراكنده شده و تعداد آنان در كتاب (الفرق و المقالات قمی و فرق الشيعه نوبختی) به حدود شصت فرقه می رسد، و ملاحظه می شود كه اثناعشریه نزد (قمی) و (نوبختی) یکی از چهارده فرقه يا پانزده فرقه ای است كه بعد از وفات حسن عسكری در سال(260ﻫ) متفرق شدند.
و اما كتب روايات آنان، كلينی در الكافی روايتی را یادآور شده كه شیعه را سيزده فرقه به شمار آورده كه همه را اهل دوزخ دانسته جز يك گروه.
با وجود اين بررسی، موضوع پيدايش فرقههای شيعه و دگرگونی آنان نياز به بحث ديگری دارد، كه به بحث تاريخی نزديكتر است و وارد تفاصيل آن نمی شويم، لكن آنچه قابل ملاحظه است و بايد مورد توجه واقع گردد این است که فرقه اثناعشریه بخش اعظم آراء و عقايد فرقههای ديگر شيعه را در خود جای داده است؛ و در واقع مانند رودخانه ایست كه تمام جويبارها و رودهای مختلف شيعه بداخل آن می ریزد و بسوی آن جاری می شود.
برگرفته از کتاب: نقد و بررسى اصول و پايههای مذهب شيعه دوازده امامى، تاليف: دكتر ناصر بن عبدالله بن علی القفاری. ص:123ـ 131.
[4]ـدر رابطه با حديث افتراق امت به هفتاد و سه فرقه، شيخ الاسلام ابن تيميه مي فرماید: حديث صحيح است و در سنن و مسانيد مشهور روایت شده است.الفتاوي. مقبلی مي گويد: حديث افتراق را راویان بسيار روایت کردهاند كه همديگر را تقويت مي كنند بطوری كه در حصول معنای آن شک باقی نمی ماند. العلم الشامخ: ص 414. چنانچه ملاحظه می شود در برخی از روایتها به فرقهی هلاك شده تصریح نشده، كه بيشتر محدثين از جمله اصحاب سنن به استثنای نسائي و غيره اين نص را روایت کردهاند، و در برخی از آنها آمده: يكي از آن فرقهها نجات يافته وديگران هلاك می شوند، كه اصحاب سنن به استثنای ابو داود در كتاب السنة/ ش 4573 و دارمي: 2/241، و احمد: 4/102، حاكم: 1/128، و آجري در الشريعة 18 آن را تخريج نكردهاند. و برخی از آن احاديث حكم به نجات تمام فرقهها می نمايند جز يك فرقه كه آن هم ملحدان می باشند، كه علمای حديث به جعلی و موضوع بودن اين حديث حكم دادهاند. نگاه: ه كنيد به: كشف الخفا: 1/369، و اسرار المرفوع: ص 161.
همان طور كه اهل سنّت حديث افتراق امت را تخريج كردهاند شيعه نيز آن را روایت کرده اند؛ با لفظ: (..امت من به هفتاد و دو فرقه متفرق خواهند شد هفتاد و يك فرقه از آنان به هلاكت رسيده و يكي از آنها نجات مي يابد، عرض شد: اي رسول الله آن فرقه كدام است؟ فرمود: جماعت جماعت جماعت) و با الفاظ ديگر: (همانا بعد از من امتم هفتاد و سه فرقه خواهد شد، يك فرقه نجات مي یابد و هفتاد دو فرقه در آتش است) ابن بابويه قمي/ الخصال: 2/584 - 585..
|