13 آذر 1403 01/06/1446 2024 Dec 03

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 606
بازدید کـل سایت : 3126675
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

3080 تعداد مشاهده : 2490 تاریخ اضافه : 2016-10-30

 

خطر شیعه

بسم الله الرحمن الرحیم

خطر شیعه

بسیاری از مسلمانان بر این نظرند که تعیین کردن موضع گیری معینی در برابر شیعه امری دشوار است. که این سختی و دشواری باعث و بانی چیزهای زیادی شده است..

 

از جمله ای چیزها، مثلا: فقدان معلومات است. شیعه به نسبت بسیاری از مردم نهاد و کیانی مبهم و تاریک است؛ بسیاری نمی دانند شیعه چیست؟ و چگونه نشأت گرفته است؟ و نگاهی هم به گذشته ی آن نمی اندازند و آینده ای هم برایش انتظار ندارند. بنابراین تعداد زیادی از مسلمانان گمان می کنند که شیعه چیزی جز یکی از مذاهب اسلامی مانند: شافعی؛ مالکی یا دیگر مذاهب، نیست و نمی دانند که اختلاف سنی از شیعه فقط در فروع دین نیست بلکه در بسیاری از اصول و اساسیات دین است.

 

از جمله اموری که موضع گیری را سخت کرده این است که بسیاری از مسلمانان، واقع بین و فعال نیستند؛ آنان فقط رؤیاهای خوش بینانه ی شان را همین طوری بدون هیچ پژوهش و بررسی ای ارائه می دهند. برای همین است که او را می بینی ندا می دهد – گویا که سخنانش با زبان عقل است – و می گوید: نزاع و درگیری برای چیست؟

 

بیا باهم بنشینیم و اختلافاتمان را فراموش کنیم و سنی دست در دست شیعه بگذارد و در یک راه قدم بردارند، حال که همه ی ما به یک الله و رسولش و روز آخرت ایمان داریم. او این را فراموش کرده که قضیه بسیار پیچیده تر از این است؛ به عنوان مثال: کسی که به الله و رسولش و روز آخرت ایمان دارد اما شراب و زنا را حلال بداند کافر شده است. یعنی حرام بودن آن در قرآن یا سنت را انکار کند. اگر ما از این دیدگاه بنگریم امور بسیار خطرناکی را در داستان شیعه خواهیم دید که نیاز به موضع گیری های مهمی از سوی علمای دین دارد که باید حکم دین را در مورد بدعت های هنگفت شیعه بیان کنند.

 

همچنین از دیگر اموری که این امر را دشوار کرده است، کثرت زخم ها و طعن ها در کشورهای اسلامی و زیاد بودن دشمنان از جمله: یهود، کمونیست ها و هندوها و .. هستند. برخی از متفکران بر این نظر اند که نباید جبهه جدیدی از جنگ و ستیز را بگشاییم. چنین نظری شاید زمانی می توانست درست باشد که اگر در این جبهه بسته می بود و ما می خواستیم آن را باز کنیم؛ اما زمانی که دروازه هایش باز است و صبحگاه و شامگاه، آزار و اذیت از آن خارج می شود، پس سکوت کردن در اینجا پستی و رذیلت به شمار می آید. نیازی به این سؤال متکرر بر زبان ها نیست که: آیا خطر آن ها بیشتر است یا یهود؟ با چنین سؤالی می خواهند زبان هوشیارانی را که برای همت و اراده ی این امت در تلاش اند را ببندند، و همچنین کسانی را که برای حمایت و حفظ امت اسلامی در تلاش اند را در تنگنا قرار دهند. من به چنین کسانی می گویم: چه اشکالی دارد مسلمانان، در یک زمان، با دو خطر به وجود آمده مقابله کنند؟ و آیا این مسلمانان سنی هستند که به دنبال بهانه ای برای هجوم بر شیعه هستند یا اینکه امر واقع و حقیقت با بیش از یک دلیل ثابت می کند که اذیت و آزار از جانب شیعیان می آید؟

 

اگر در تاریخ شیعه نگری بیندازیم تهاجم ها و تجاوزگری های علنی شیعه بر امت اسلامی را خواهیم دید؛ گمان نمی کنم که حال حاضر ما با گذشته ی مان اختلاف زیادی داشته باشد، بلکه من گواهی می دهم که تاریخ بار دیگر درحال تکرار شدن است، و فرزندان کینه و دشمنی آبا و اجدادشان را به ارث برده اند. نمی توانیم توقع خوبی از کسی داشته باشیم که ادعا به فساد عصر صحابه بجز عده ای از آنان می کند. درحالی که این تکذیب و انکار کردن سخن رسول الله صلی الله علیه وسلم است که فرمود: "بهترین انسان ها؛ انسان های عصر من هستند"[1]. این حدیثی است که در صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتاب های صحیح و سنن و مسانید آمده است.

 

واقعیت شیعه در زمان ما– نه فقط در گذشته – تلخِ تلخ است...

اجازه دهید به امور مهمی مراجعه کنیم تا دیدگاهمان واضح تر شود، تا به ما در فهم و درک موضع گیری بهتر که باید در برابر شیعه داشته باشیم کمک کند، و بدانیم که آیا باید سخن بگویم یا سکوت کنیم!

اولا: همه ی ما موضع گیری شیعه در برابر صحابه ی رسول الله صلی الله علیه وسلم ابتدا از ابوبکر صدیق، عمر فاروق و عثمان بن عفان ذی النورین رضی الله عنهم و امهات المؤمنین به ویژه ام المؤمنین عائشه رضی الله عنها و عموم این قشر عظیم را می دانیم. کتاب ها، مصادر و مراجع آنان بلکه عقیده و اصول شان ادعا به فاسد بودن یا مرتد شدن این طبقه دارد و حکم به گمراهی اغلبیت شان می کنند. آنان را متهم به پنهان کردن دین و تغییر و تحریف می کنند.

 

حال آیا باید در اینجا بنگریم و سکوت کنیم تا همان طور که می گویند: فتنه ای به وجود نیاید؟!

چه فتنه ای بزرگ تر از اتهام کردن این قشر منحصر به فرد به فساد و دورغگویی است؟!!

با من این جمله ی عمیق که صحابی عالیقدر جابر بن عبدالله رضی الله عنهما گفته است را بازنگری کنید: "زمانی که آخر این امت، اولش را لعنت کند، پس اگر نزد کسی علمی هست آن را آشکار کند، اما اگر آن را کتمان کند مانند این است که آنچه بر محمد صلی الله علیه وسلم نازل شده را کتمان کرده است"[2].

آیا حد و اندازه ی عمق این جمله را درک کردید؟!!

طعنه زدن به طبقه ی صحابه فقط مجرد طعنه زدن در قومی نیست که آنچه را ارائه کردند گذشت...

همچنین اینگونه نیست که بعضی ها می گویند: این طعنه زدن به آنان ضرری نمی رساند، زیرا به کوری چشم شیعه و امثالشان، آنان در بهشت اند.

اما این امر بسیار خطرناک است چون طعنه زدن به صحابه در حقیقت طعنه زدن مستقیم به دین است؛ دین به ما از طریق همین صحابه رضی الله عنهم رسیده است، بنابراین اگر شک و شبهه و بدگمانی بر اخلاق، نیت و اعمال آنان سایه افکند آن گاه از چه دینی تبعیت خواهیم کرد؟ اگر چنین چیزی را بپذیریم در واقع، دین از بین می رود، و احادیث و دستورات رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز پایمال می شود؛

 بلکه ما به شیعه می گوییم: چه قرآنی را می خوانید؟! مگر نه این است که این قرآن از طریق همان عموم صحابه ای که به ایشان طعنه می زنید نقل شده است؟ مگر نه این است که ابوبکر صدیق رضی الله عنه ای همان کسی است که این قرآن را جمع آوری کرده است و شما ادعا می کنید که برای گرفتن خلافت حیله گری کرده است ؟ پس همان طور که ادعا می کنید سنت تحریف شده چرا قرآن تحریف نشده است[3]؟! (البته بسیاری از شیعه یان به تحریف قرآن اعتقاد دارند).

رسول الله صلی الله علیه در حدیثی می فرمایند: "بر شماست اطاعت از سنت من و سنت خلفای راشدین مهدیین پس از من"[4]. پس سنت خلفای چهارگانه جزئی جدا ناپذیر از دین اسلامی است. آنچه را که ابوبکر و عمر و عثمان و علی رضی الله عنهم در مواقف و احکام انجام داده اند حجتی است بر تمام مسلمان در هر زمان و مکانی تا روز قیامت، پس چگونه می توان طعنه زدن به آنان را پذیرفت؟!

برای همین است که علما و دانشمندان برجسته ی ما اگر می دیدند کسی بر صحابه رضی الله عنهم با یک کلمه تطاول و درازدستی می کرد از او بیزاری می جستند. احمد بن حنبل رحمه الله می فرمود: "اگر دیدی کسی، صحابه ی رسول الله صلی الله علیه وسلم را به بدی یاد می کند پس در اسلام او شک کن"[5].

قاضی ابو یعلی رحمه الله می گوید: "حکم فقها بر کسی که صحابه را دشنام دهد این است که اگر این امر را حلال بداند پس کافر شده است و اگر آن را حلال نداند پس با این کار فاسق شده است"[6].

ابو زرعة الرازی رحمه الله می گوید: "اگر دیدی کسی از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه وسلم عیب جویی می کند پس بدان که همانا او زندیق است"[7].

اما ابن تیمیه رحمه الله می فرماید: "هرکس ادعا کند که صحابه به جز عده ی اندکی از آنان که حتی تعدادشان به ده نفر و اندی هم نمی رسند، پس از رسول الله صلی الله مرتد شدند یا اینکه عموم صحابه را فاسق بداند،  شک و تردیدی در کفر آن شخص نیست"[8].

تمام این سختگیری ها و تندی ها نسبت به کسانی است که از صحابه عیب جویی می کنند؛ زیرا صحابه کسانی هستند که دین را به ما رسانده اند، لذا اگر کسی از آنان عیب جویی کند در واقع به دین خودش شک و تردید کرده است.

همانطور که مدح و ستایش این قشر بزرگ و برجسته در آیات قرآن کریم و احادیث نبی الامین صلی الله علیه وسلم که قابل شمارش نیست آمده است؛ بیان می دارد طعنه زدن به آنان در حقیقت تکذیب کردن الله و رسولش است.

شاید در این جا شخصی به ما بگوید: "من نشنیده ام که فلان  شیعه به صحابه طعنه بزند". از چنین افرادی می خواهم که به سه نکته توجه داشته باشند:

اول اینکه: شیعه ی اثنی عشری – دوازده امامی – اساساً به این معناست که صحابه بر علی بن ابی طالب، آل بیت و ائمه ای که شیعه به آنان اعتقاد دارند توطئه کردند؛ بنا براین هیچ شیعه ی دوازده امامی (ایران، عراق و لبنان) نیست، مگر اینکه معتقد به فاسد بودن صحابه هستند، و اگر آنان را صالح و نیکوکار بدانند در این صورت مبدأ و بنیان شیعه از اساس و ریشه اش سقوط می کند. به همین دلیل قطعا تمام شیعه ها از جمله رهبران و پیروان آنان حرمت صحابه را نگه نمی دارند و به آنان احترام نمی گذارند و به هیچ وجه، دین را از آنان نمی گیرند.

نکته ی دوم این است که: رهبران شیعه دائماً از موقعیت ها و مواقفی که باعث آشکار شدن بغض و کینه ی شدیدی که نسبت به صحابه دارند، فرار می کنند با اینکه در بعضی از سخنان و مواقف آنان این آشکار است، همان طور که الله عزوجل می فرماید: {و مسلماً تو آنان را در طرز سخن گفتنشان می شناسی}[9] همه ی ما شاهد مناظره بین دکتر یوسف قرضاوی و رفسنجانی در شبکه ی الجزیره بودیم و دیدیم که رفسنجانی چگونه از تمام کوششهایی که دکتر قرضاوی می کرد تا رفسنجانی در حق صحابه و امهات المؤمنین خیر و نیکی ای را ذکر کند، فرار می کرد. همچنین زمانی که از خامنه ای – رهبر کنونی ایران – در مورد حکم ناسزا گفتن به صحابه سؤال شد، نگفت که این اشتباه یا حرام است! بلکه جواب سردرگمی داد که گفت: "همانا هر سخنی که باعث تفرقه بین مسلمانا شود قطعا از لحاظ شرعی حرام است". پس حرام بودن ناسزا گفتن به صحابه تنها زمانی است که، باعث تفرق بین مسلمانان شود نه اینکه در ذات و اصلش حرام باشد. این مطلب در روزنامه ی "الأهرام المصریة" روز 23 نوامبر سال 2006 میلادی به چاب رسید.

اما نکته ی سوم این است که: توجه داشتن به عقیده ی "تقیه" که نه دهم دین شیعه را همانطور که خودشان می گویند تشکیل می دهد و این به این معناست که برای آن ها تا زمانی که در توانایی و قدرت نباشند گفتن قولی که مخالف با عقیده ی شان باشد امری عادی به شمار می رود اما زمانی که در قدرت باشند آن را به طور واضح، آشکار بیان می سازند.

تاریخ شیعه بر ما گذشته است و دیدیم که آنان هنگام تسلط بر دولت های سنی مانند: خلافت عباسی در عراق، مصر، مغرب و غیره، فوراً به طور آشکار به ناسزا گفتن به صحابه می پرداختند و آن را اصلی از اصول دین در نزدشان قرار می دادند.

بنابراین در خلال این مسأله، ضرورت و لزوم سخن گفتن برای روشن شدن حقیقت در مورد صحابة الکرام، برایمان آشکار می شود وگرنه سکوت از این حق، بهره ی شیطان گنگ است و عاقبت و نتیجه ی سکوت در اینجا از بین رفتن خود دین است.

دوما: خطرات تشیع گری در عالم اسلامی.. شکی نیست که تشیع گری در بسیاری از کشورهای اسلامی با گام های بی وقفه ای درحال رواج یافتن است و دیگر فقط در اماکن متداول و دیرینه اش که انتشار در آن عادی است مانند: ایران و عراق و لبنان نیست بلکه الآن با قوت و قدرت هرچه بیشتر در بحرین، امارات، سوریه، اردن، عربستان سعودی، مصر، افغانستان، پاکستان و دیگر کشورهای مسلمان درحال پیشرفت و گسترش است. هولناک تر از این، پذیرفته شدن بسیاری از افکار و مبادی شیعه به وسیله ی بسیاری از مردم است بدون اینکه خودشان را شیعه بدانند.!


 پس از این مقاله ها، پیام های هنگفتی به ما رسیده که صاحبان آن ها خود را سنی می دانند اما پیام های شان سرشار از افکار و منهج شیعه است. همچنین کمپین های وحشیانه و کورکورانه ای را که در صفحات روزنامه ها و رسانه ها در کشورهای سنی، علیه صحابه به پا کرده اند، بر ما پوشیده نیست. شاید از مشهورترین این حملات، هجوم یکی از روزنامه های مصری بر علیه عائشه رضی الله عنها، و روزنامه ی دیگری که بر علیه بخاری رحمه الله به راه انداخته است باشد. همچنین برنامه ی تلویزیونی که توسط یکی از رسانه های معروف ارائه داده می شود، که در هر قسمت آن نسبت به صحابه، بد زبانی می کند.

یکی دیگر از دشواری ها  و عدم امکانیت سکوت بر آن: توافق و انسجام بین منهج شیعه و منهج صوفی در مسأله ی ادعای حب آل بیت است. همان طور که می دانیم مذاهب صوفی در بسیاری از کشورهای عالم اسلامی منتشر شده و این مذهب شامل تعداد بسیار زیادی از بدعت ها و منکرات است که با شیعه در بعضی از امور مانند: تقدیس قبور آل بیت هماهنگ اند. بنابراین انتظار انتشار شیعه زیر سایه ی اشاعه ی فرقه های صوفی در کشورهای مسلمانان، می رود.


سوما: وضعیت در عراق بسیار بحرانی است و قتل مسلمانان سنی به دلیل هویت دینی شان تبدیل به امری متکرر و عادی شده است. حارث الضاری – دبیرکل جبهه ی علمای مسلمانان سنی در عراق – می گوید: در طی سال های 2003 تا 2006 میلادی بیش از صدهزار سنی فقط به دست شیعه ها کشته شده اند، به علاوه ی عملیات جابجایی مستمر آنان در برخی از مناطق توسط حکومت شیعه؛ و بالاتر از آن اینکه اکثریت تبعید شدگان به خارج عراق، سنی هستند. این تغییر خطرناک در ساختار جمعیتی، منجر به عواقب وخیمی خواهد شد. سؤال این است که: آیا فتنه ی مطرح کردن پرونده ی شیعه خطرناک تر از فتنه ی قتل این مقدار هنگفت سنی است؟ و تا چه زمان باید در این امر سکوت کنیم؟ و آیا از حمایت ایران از کشتار جمعی هویت سنی ها آگاهیم؟!


چهارما: طمع و جاه طلبی های ایران در عراق، نه تنها واضح بلکه علنی و صریح است. قبل از این، جنگ طولانی بین این دو کشور به مدت هشت سال کامل ادامه داشت. الآن راه باز است به خصوص اینکه عراق، برترین نماینده ی مذهبی برای شیعه به شمار می رود از این جهت که دارای زیارتگاه های مقدس بوده و در آن قبور شش نفر از امامان شیعه از جمله: قبر علی بن ابی طالب در نجف، قبر حسین در کربلاء، قبر موسی کاظم و محمد جواد در کاظمیه ی بغداد، قبر محمد هادی و حسن عسکری رد سامراء، و علاوه بر این ها بسیاری از قبرهای وهمی و خیالی برای تعدادی از پیامبران مانند: آدم، نوح، هود و صالح علیهم السلام در نجف وجود دارد،  و همان طور که واضح است این قبرها هیچ حقیقتی نداشته و ساختگی می باشد.


همچنین به خطورت طمع کاری های شیعه در عراق این امر اضافه می شود که آمریکا کنار این حرص و طمع ایستاده و از آن حمایت می کند. همه ی مان می بینیم حکومت شیعه ایی را که آمریکا به آن کمک کرده و حمایتش می کند.


 در اینجا نقش هایی را که آنان برای تبادل اتهامات بین ایران و آمریکا بازی می کنند نفعی ندارد. همان طور که واضح است آمریکا هرگز در فکر ضربه زدن به ایران نیست اما چیزی که بیشتر نگران کننده است فقط حرص و طمع در نفت عراق یا منابع آن و گسترش مناطق تحت سیطره ی شیعه نیست، بلکه بدتر از آن این است که آنان این جرم و جنایت های وحشی گرانه ی شان را جزئی از دین شان می دانند.! شیعه، صحابه و پیروان آنان از سنی ها را از جمله کسانی قرار می دهند که متدین به بغض و کینه ی اهل بیت هستند. به همین دلیل آنان را ناصبه یا نواصب می نامند. درحالی که ما بیشتر از آنان اهل بیت را تکریم کرده و احترام می گذاریم.


 آنها حکم های خطرناکی را بر اساس این تهمت صادر می کنند؛ مثلا خمینی می گوید: "صحیح تر این است که ناصب را با اهل حرب در حلال بودن آنچه که به عنوان غنیمت از او گرفته می شود شامل بدانیم، و همچنین گرفتن خُمس از او، و جایز بودن گرفتن مالش در هرجا که یافت شود و به هر نحوی که باشد و وجوب اخراج خمس از آن"[10].


همچنین زمانی که از محمد صادق روحانی در مورد حکم کسی که امامت دوازده امام را انکار می کند پرسیده شد، سخن عجیبی گفت! او گفت: همانا امامت بالاتر از مقام نبوت است و همانا اکمال دین یعنی منصوب کردن امام امیر المؤمنین به امامت بود، الله تعالی می فرماید: {امروز دین تان را برایتان کامل کردم}[11] و هرکس به امامت دوازده امام، اعتقاد نداشته باشد کافر می میرد".


خمینی در کتابش "الحکومة الإسلامیة" ذکر کرده است که امامان به درجه ای می رسند که هیچ فرشته ی مقرب و نبی مرسل نمی تواند به آن برسد. پس به رسمیت نشناختن آنان بدتر از به رسمیت نشناختن رسول الله صلی الله علیه وسلم است.

چنین کلامی حرکت تکفیر در نزدشان را به خوبی تفسیر می کند که به دنبال آن ریختن خون سنی ها در عراق و دیگر اماکن را حلال می کند، و پس از آن الحاق و انضمام حتمی و اجتناب ناپذیر عراق به دولت شان را به دنبال دارد؛ به این دلیل که مقدسات شیعه موجود در عراق به دست کسانی است که آنان را کافر می شمارند.


پنجما: این تهدید مستقیم، فقط در حد و مرز عراق متوقف نمی شود بلکه طمع خواهی بیش از حد آنان دولت های منطقه را نیز تهدید می کند؛ آن ها بحرین را جزئی از ایران می دانند. این تصریح را علی اکبر ناطق نوری - رئیس کل بازرسی – در دفتر رهبری، خلال سییمین سالگرد انقلاب ایران گفت: "در اصل، بحرین، چهاردهمین استان ایران به شمار می رفت که نماینده ی آن معاون مجلس شورای ملی ایران بود"[12].


همچنین بر ما پوشیده نیست که ایران، سه جزیره ی اماراتی مهم در خلیج عربی را اشغال کرده است و جمعیت آن ها در امارات درحال افزایش است به طوری که 15% از سکان آن را تشکیل می دهد و بر مراکز تجاری آن به خصوص در دبی تسلط یافته اند.


همچنین وضعیت در عربستان سعودی نیز مستقر نیست. از زمان انقلاب ایران در سال 1979 میلادی آشوب و اضطراب به طور مکرر در عربستان اتفاق می افتد بلکه چنین اضطراباتی مستقیما پس از انقلاب ایران آغاز شد. از این رو که تظاهرات شیعه در قطیف و سیهات به پا گشت که دردناک ترین آن در تاریخ 19 نوامبر سال 1979 میلادی بود. و تنش و نا آرامی ها چنان شدت گرفت که کار به تظاهرات و تخریب بیت الله حرام کشیده شد؛ همان طور که در موسم حج سال 1987 و 1989 میلادی اتفاق افتاد. بلکه پس از سقوط دولت صدام حسین، 450 شخصیت شیعه در عربستان، عریضه ای را به ولی عهد آن زمان امیر عبدالله دادند که در آن به مطالبه ی مقام های ارشد در مجلس وزرا و هیئت دیپلماتیک، خدمات نظامی و امنیتی و بالا بردن نسبت آنان در مجلس شوری پرداخته بودند.


علی شمخانی – مشارو ارشد نظامی رهبری انقلاب ایران – تصریح کرد، در صورتی که آمریکا، تأسیسات هسته ای ایران را هدف قرار دهد، ایران، فقط مصالح آمریکا در خلیج را مورد هدف قرار نمی دهد بلکه با استخدام موشک های بالستیک، اهداف استراتژیک در خلیج و پمپ های بنزین و ایستگاه های برق در دولت های خلیج عربی را مورد هدف قرار خواهد داد. این بیانیه را مجله ی تایمز بریتانی در روز یکشنبه تاریخ 10 ژوئن سال 2007 میلادی چاپ کرد.

آیا فقط این همه چیز بود؟!

هرگز... چیزهای بسیار زیاد دیگری هست که هنوز آن ها را ذکر نکرده ایم.

در این مقاله فقط پنج مورد از خطرات قضیه ی شیعه و اهمیت آن را ذکر کردیم و موارد دیگری هست که در این مقاله جای گنجاندنش نیست.


موضوع شیعیه، یک مسئله حاشیه ای در داستان امت اسلامی نیست که برخی خواستار ترک یا به تأخیر انداختن آن باشند.. بلکه موضوعی است که در اولویت های امت اسلامی قرار دارد.

همه ی ما شاهد بودیم که آزادی فلسطین از دست صلیبییین به وسلیه ی صلاح الدین انجام نشد مگر پس از نجات دادن مصر از حکومت شیعی فاطمی.! صلاح الدین در آن زمان نگفت که به خاطر اولویت جنگ صلیبیین، قضیه ی حکومت شیعه بر مصر را باید به تأخیر انداخت؛ زیرا مسلمانان پیروز نمی شوند مگر با عقیده ی صاف و صحیح و سربازانی مخلص. صلاح الدین، مردم مصر را با خود برای مقابله با قضیه ی سرنوشت ساز همراه نکرد مگر به این دلیل که این حکومت شیعی فاطمی را از دوش آنان بردارد. این چیزهایی را که در حق مصر در دوران صلاح الدین ذکر کردیم الآن آن را در حق عراق و تمام دولت هایی که در معرض خطر شیعه قرار دارند ذکر می کنیم و ما باید از تاریخ، عبرت بگیریم.

از الله متعال می خواهیم که اسلام و مسلمانان را عزت بخشد.

 

برگرفته از مقاله ی "خطر الشیعة" تألیف دکتر راغب السرجانی

http://islamstory.com

مترجم: ام احمد

 

 

 



[1] "خَيْرُ النَّاسِ قَرْنِي" روایت بخاری، مسلم، ترمذی، احمد ابن حبان.

[2] "إذا لَعَنَ آخرُ هذه الأمَّة أوَّلها، فَمَنْ كان عنده علمٌ فليظْهره، فإنَّ كاتم ذلك ككاتم ما أُنزل على محمدٍ" روایت ابن بطة در "الإبانة الکبری" و طبرانی در "المعجم الأوسط". آن به صورت مرفوع روایت شده اما ضعیف است و در روایتی از قول خود صحابی جابر بن عبدالله می باشد.

[3] البته گروهی از شیعیان ادعا می کنند که قرآن نیز تحریف شده است. (مترجم)

[4] "عَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ المهديينمِنْ بَعْدِي". روایت ترمذی، ابن ماجه و احمد، حاکم. آلبانی آن را در "صحیح الجامع" صحیح دانسته است.

[5] "الصارم المسلول علی شاتم الرسول" تألیف ابن تیمیه:3/1058

[6] مصدر سابق

[7] "الکفایة فی علم الرواية" تألیف خطیب بغدادی: ص/45

[8] "الصارم المسلول علی شاتم الرسول" تألیف ابن تیمیة:3/1110

[9] {وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ} محمد:30

[10] "تحریر الوسیلة" تألیف خمینی:1/352

[11] {الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ} مائده:3

[12] http://www.aljazeera.net

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

عمرو بن عاص رضی الله عنه  می‌گوید: از رسول خدا صلی الله علیه و سلم  پرسیدم: چه کسی را بیشتر از همه دوست داری؟ فرمود: «عایشه را». گفتم: از میان مردان، چه کسی را؟ فرمود: «پدر عائشه را». گفتم: سپس چه کسی را؟ فرمود: «عمربن خطاب را» و آن‌گاه مردان دیگری را نیز نام برد.
الاحسان فی صحیح ابن حبان (15/309)

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010