25 تير 1404 20/01/1447 2025 Jul 16

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3337688
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

698 تعداد مشاهده : 755 تاریخ اضافه : 2010-04-03

 

نقد تحليلي نظریه ی باطل اتحاد و تجسد

اتحاد و تجسد:

مسيحيان در توضيح اين بخش از عقيده ای خود ميگويند که: «كلمة الله» که به خالقيت نيز متصف هست، در جسد بشري به صورت مسيح از مريم تولد شد. و يا به تعبير ديگر، لاهوت الهي با ناسوت بشري از مريم ‘ تولد گرديد که او همانا عيسي پسر مريم فرزند حقيقي الله مي باشد.

 

ادلۀ مسيحيان:

براي اثبات عقيده ای وحدت و حلول که قضيه به دارآويخته شدن و خود را فداي گناهان بشريت ساختن، برآن بنا نهاده شده است، به عباراتي از کتاب عهد جديد – انجيل- استدلال ميگيرند که قرار ذيل است:

1-    در انجيل يوحنا، فصل اول، فقرهء 1-14 چنين نگاشته شده است: «در ازل کلمه بود، کلمه با خدا بود، و کلمه خود خدا بود، از ازل کلمه با خدا بود، و همه چيز بوسيلۀ او هستي يافت، و بدون او چيزي آفريده نشد... پس کلمه جسم گشته به شکل انسان در ميان ما ساکن گرديد».

2-    در رساله ای بولس (شاؤول) به تيموتاوس، فصل سوم، فقرهء 16 چنين نگاشته شده است: «او به صورت انسان ظاهر شد، روح القدس حقانيتش را ثابت نمود».

3-    همچنين در رساله ای بولس به عبرانيان در فصل اول، فقره 3 چنين ذکر شده است: «آن پسر فروغ جلال خدا و مظهر کامل وجود اوست و کائنات را باکلام پر قدرت خود نگه ميدارد، و پس از آن که آدميان را از گناهانشان پاک گردانيد، در عالم بالا در کنار راست حضرت اعلي نشست».

اين بود خلاصۀ آنچه که مسيحيان در مورد اتحاد لاهوت با ناسوت به آن استدلال کرده اند.

 

نقد و ابطال اين ادله:

قبلا در مبحث نقد اناجيل، هويت انجيل يوحنا بيان گرديد و از قول مسيحيان پژوهشگر توضيح به عمل آمد که انجيل يوحنا يک کتاب مزور، جعل شده و قلابي مي باشد، و اين مطلب نيز بيان شد که انجيل مذکور به هدف اثبات الوهيت مسيح علیه السلام تأليف شده است. بناءً استدلال به نصوص اين انجيل ضعيف تر از تمسک به تار عنکبوت مي باشد. و اما استدلال به کلام بولس در رساله ای تيموتاوس و عبرانيان ضعيف تر از استدلال به عبارت انجيل يوحنا مي باشد. چون همين بولس بود که عقيدۀ ابن الله بودن عيسي علیه السلام و الوهيت وي، و اتحاد و تجسد و بالآخره  به دار آويخته شدن عيسي را بر دار (تا کفارۀ گناهان بشريت شود)، در عقيدۀ مسيحيان داخل نمود.

 

نقد تحليلي  نظريه ای باطل اتحاد و تجسد:

أ‌-      «مسيحيان مي‌گويند: کلمه ای خدا که متصف به صفت خالقيت است، به جسم تبديل شد و به شکل انسان هر دوي آن (کلمه و ناسوت) باهم ولادت شدند که از آن به اتحاد لاهوت با ناسوت تعبير ميکنند. اين استدلال عقلا ممتنع است و هر امري که عقلا ممتنع باشد پيامبران از اخبار به آن منزه و پاک هستند.

ب‌-   در مورد اتحاد لاهوت با ناسوت مي پرسيم:

اول: آيا متحد با مسيح همان ذاتي است که به صفت کلام متصف است، و يا اينکه تنها کلمه با وي متحد است؟ اگر متحد با مسيح، صفت کلام همراه با ذات باشد دراين صورت، مسيح هم «پدر» است و هم «پسر» و هم «روح القدس». اقانيم سه گانه نيز عبارت از مسيح مي باشد. اين رأي از ديد عقل و نقل باطل است.

و اگر متحد تنها «کلمۀ الله» -يعني تنها کلام بدون ذات- باشد، در آن صورت کلمه «صفت» است، و صفات را در غير موصوف، وجود خارجي نمي باشد، چون صفت نه إله است، و نه خالق. در حالي که مسيح در عقيده ای مسيحيان هم إله است و هم خالق. پس در هر دو صورت قول مسيحيان باطل ميگردد.

اما اگر بگويند: متحد با مسيح ذات موصوف با صفت است. و موصوف «پدر» است، و مسيح نزد مسيحيان «پدر» نيست بلکه «پسر» است.

و اگر بگويند: متحد تنها صفت است، درآن صورت مفارقت صفت از موصوف مي آيد، در حاليکه صفت بدون موصوف وجود نمي داشته باشد، بناءً صفت نه خالق است و نه رازق و نه إله است، و نه ازين موصوف مي باشد. و مسيح به عقيده مسيحيان به همه ای اين صفات متصف بوده و از طرف راست «پدر» نشسته است.

دوم: اگر ناسوت مسيح و ذاتي که با ناسوت او يکجا و متحد شد، بعد از اتحاد هم دو ذات باشند که دو جوهر هستند، پس آنرا نمي توان اتحاد ناميد.

و اگر بعد از اتحاد به يک جوهر واحد تبديل شده باشند، دراين صورت هم انقلاب در ذات و هم انقلاب در صفت لازم مي‌آيد، و تحول فقط در صورتي روي ميدهد که چيزي معدوم شود، و چيزديگري موجود شود، و قاعدۀ مسلمه است که هر امر قديم واجب الوجود، هم مستحيل العدم و هم ممتنع العدم است، چون قديم تنها در صورتي قديم شده مي تواند که واجب الوجود بوده باشد، يا لازم واجب الوجود باشد، زيرا آنچه لازم واجب الوجود نباشد، آنرا قديم گفته نمي توانيم. و چنانکه عدم واجب الوجود ممتنع است، همچنان عدم آنچه که لازم براي واجب الوجود است، آن نيز ممتنع است، چون انتفاي لازم مستلزم انتفاي ملزوم است. پس ثابت شد که کلام صفت خداوند است و هيچ نوع تحول و تبدل را نمي پذيرد.

سوم: اگر مسيح نفس کلمه ای الله باشد، کلمه ای الله، نه إله است و نه خالق آسمانها و زمين است، و نه آمرزنده گناهان است و نه جزا دهنده مردمان، برابر است که مراد از کلمه، صفت الله باشد، و يا مخلوق او، چون آفريدگار عالم نه علم خداوند است، و نه قدرت و حيات او. بناءً هيچ کس «يا علم الله اغفرلي ويا کلام الله ارحمني» نمي گويد، بلکه الله را که متصف به صفات کمال است، مي خواند.

اينجا ثابت مي شود که مسيح، نفس کلمه نيست، بلکه جوهر قائم بنفسه است، چون کلام صفت قائم به متکلم است، منفصل از وي نيست، و اگر مسيح کلمه باشد، پس بايد او «پدر» باشد، در حاليکه به عقيدۀ مسيحيان او «پدر» نيست، بلکه «پسر» است. اينجا است که گمراهي مسيحيان از چند جهت بروز ميکند:

اول: اينکه اقانيم را در سه منحصر نمودند، در حاليکه صفات خداوند در سه منحصر نيست.

دوم: اينکه مسيح را نفس کلمه قرار دادند، و حال اينکه مسيح نفس کلمه نيست، بلکه توسط کلمه آفريده شده است که همان لفظ «کن فکان» است، و مسيح را به طور خصوص بخاطري ذکر نمود که ولادت و پيدايش او به وجه معتاد نبود، چون ساير بشر از نطفه آفريده ميشوند، اما مسيح از نفخ روح در مريم ‘ آفريده شد([1]).

و سؤال ديگري که متوجه مسيحيان مي شود اينست که:

1-    آنان معتقد اند که «کلمه ای الله»  در مريم حلول نمود، و مسيح علیه السلام  از روح القدس متجسد شد، و اين کلام مقتضي انتقال معاني (صفات) از محل اصلي اش به محل ديگري ميشود، و بايد گفت که انتقال معاني محال است، چون اگر ما به انتقال معاني قايل شويم اين امر مستلزم ميشود که معاني به اجسام تبديل شود، و صفات به موصوفات منقلب شوند، و در نزد همۀ عقلاء قلب حقائق از مستحيلات مي باشد.

2-    مسيحيان به اين عقيده اند که مريم از روح القدس حامله شده و از روح متجسد شد. اين کلام مستلزم اينست که مسيح بايد پسر روح القدس باشد نه پسر خدا، در حاليکه مسيحيان او را پسر خدا ميگويند([2]).

ملاحظه ای ديگري که ما از انجيل يوحنا نقل نموديم همانا اختلاف ميان نسخۀ فارسي ونسخۀ عربي آنست. زيرا در انجيل يوحنا به زبان عربي چنين آمده است: «في البدء کان الکلمة، والکلمة کان عند الله، وکان الکلمة الله» که ترجمه اش ازين قرار است: «در ابتداء کلمه بود، و کلمه نزد خدا بود، و کلمه خود خدا بود».

و چون در نص مذکور اعتراضات زيادي متوجه مسيحيان مي شود، از آن جمله:

1-    مراد از «بدء» چيست؟، «بدء» الله و يا «بدء» کلمۀ عيسي است؟ و در هردو صورت، سخن مذکور باطل مي شود، چون در عقيدۀ نصاري، الله وکلمه هر دو ازلي هستند.

2-    تناقض ميان اول عبارت «والکلمة کان عند الله» و ميان نهايت آن: «وکان الکلمة الله»، چون کلمۀ «عند» در ابتداي عبارت مقتضي اينست که کلمه غير از الله باشد، و نهايت عبارت تصريح ميکند که مراد از «کلمه» همان الله است.

بناءً مسيحيان به هنگام ترجمه انجيل به زبان فارسي اعتراضات مذکور را پيش نظر گرفته عبارت اصلي انجيل را تحريف نموده کلمۀ «بدء» را به «ازل» ترجمه کردند تا از اعتراضات مذکور در امان مانند. اما ترجمه اي «بدء» به ازل غلط است. چون «بدء» دلالت بر متناهي بودن و بر عدم قدم ميکند، و اما کلملۀ «ازل» بر قدم دلالت ميکند.

اين خود دليل روشن ديگري است بر اينکه انجيل ها تاهنوز از تحريف و تبديل سالم نيستند، و هر روز به خاطر رفع يک اعتراض، تغييري را در آن ايجاد ميکنند. و هر کسي که داراي انديشه و فکر دست نخورده باشد، طرح ريزي يک آئين را براساس چنين بنياد بي اساس يک طرح ريزي احمقانه تلقي ميکند، زيرا چنين کار، درست مانند کسي است که از تار عنکبوت ريسمان ببافد.

حالا که برخي از مسيحيان به تناقض مسئلۀ اتحاد و تجسد، با عقل سليم پي برده اند، به حرکت هاي عوام فريبانۀ دست زده ميگويند: «قضيۀ تثليث و قضيه اتحاد از جملۀ اسرار و رموز است که درک آن با عقل ممکن نيست». ديني که درآن عقل را هيچ ارزشي نيست، چگونه سبب فلاح و نجات جوامع بشري شده مي تواند. از خلال نظر در کتب مسيحيان که در موضوعات ديني شان نوشته اند چنين بر مي آيد که گويا ايشان دروازه هاي قلبهاي خود را به روي عقل و تفکر بسته اند، و عقل را يگانه دشمن خود تصور مي کنند، در حالي که نقل صحيح با عقل صريح هيچ گاه در تعارض نمي باشد.

 


سایت مهتدین

Mohtadeen.Com

--------------------------------------

[1] - مراجعه شود به : الجواب الصحيح : 2/160 – 165.

[2] - الأجوبة الفاخرة  ص: 116.

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

عياض بن حمار (رض) از رسول اكرم (ص) روايت مى كند كه فرمودند: ((أهل الجنة ثلاثة: ذو سلطان مقسط متصدق موفق، ورجل رحيم رقيق القلب لكل ذى قربي ومسلم، وعفيف متعفف ذو عيال)). [مسلم].

سه نفر اهل بهشتند: فرمانرواي عادل و صدقه دهنده موفق و كامروا، مرد مهربان و نرم دل بر هر قوم و خويش و مسلمان، و پرهيزكار پاك دامن كه داراي فرزندان بسيار است.

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010