وارد شدن به بحث:
به سه علّت این بحث را با کلمه استفهام شروع نمودیم:
اول: به خاطر اظهار بیزاری و برائت صريح بعضی از بزرگان تشیع مانند شریف مرتضی، و ابن بابویه قمی و غیره از اين مقوله.
دوّم: اجماع مسلمانان بر این است که قرآن از جانب خداوند عزوجل حفظ و نگهداری ميگردد:
« لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ » (فصلت: ٤٢)
هيچ گونه باطلي، از هيچ جهتي و نظري، متوجّه قرآن نميگردد. (نه غلط و تناقضي در الفاظ و مفاهيم آن است، و نه علوم راستين و اكتشافات درست پيشينيان و پسينيان مخالف با آن، و نه دست تحريف به دامان بلندش ميرسد. چرا كه) قرآن فرو فرستاده يزدان است كه با حكمت و ستوده است.
هرکس بگوید در قرآن نقص و تحریف وجود دارد از اهل قبله محسوب نمیگردد؛ و سهمی در اسلام ندارد، لذا مقتضای عدالت در این است که در تحقیق و پژوهش این مسأله نهایت احتیاط را در نظر داشته باشیم، و در گفتارمان عادل باشیم و جز بعد از تحقیق و بررسی هیچ فرقهای را با این مقاله متهم نکنیم.
سوّم: بعضی از متفکریـن عموم شیعه را به چنین عقائدی كفري متهم میکنند، اما به نظر ما متهم کردن تمام فرقههاي تشیع؛ مثلاً متقدمین آنان صحیح نیست([1]). مثلا هرگز جماعت زیدیه بر این عقائد نبودهاند، پس نسبت دادن اين مقوله به عموم شیعه در این قضیه جایز نیست.
واقعا محقق مسلمان از خواندن این کلمات سیاه و شوم و از شنیدن کلام چنین افراد حقیر رنج ميبرد که نسبت به کلام خداوند عزوجل تجاوز میکنند، و و ضمنا لازم است خواننده بداند که ما در اینجا در صدد رد و یا دفاع از آنها نیستیم. ادعای انسآنها ی خیرهسر و کینهتوز و حقیر به مقام باشکوه و عظیمالشأن قرآن نمیرسد و نمیتوانند! مگر کف دست انسان می تواند مانع نور و تابش خورشید و ماه باشد؟ سپس ادعاهای کاذب براي افراد كينهتوز و ستیزهجو عادی به نظر میرسد؛ و بر ما هم لازم نیست هر سخنی را دنبال نماییم تا برای رد و باطل کردن آن تلاش كنيم:
(لو أن کلّ کلب عوی ألقمته حجراً لکان کل مثقال بدینار)
اگر هر سگی عوعو کرد تو سنگی در دهانش بيندازی قیمت هر ذره سنگ به دیناری گیر نمیآید
علاوه بر آن اهمال و نادیده گرفتن اقوال دروغ و باطل برای فنا و نابود کردنش بیشتر مؤثر است، ماىامي كه آن مقوله در میان مردم منتشر و مورد استقبال مردم قرار نگیرد و در میان کتابها نوشته نشود، در این صورت واجب است باطل بودنش را کشف و برملا کنیم.
همچنین میگویم: بررسی و تحقیق این مسأله به منظور رد و نقض آن نیست، بلکه جهت بیان این نکته است که آیا شیعه معتقد به نقص و تحریف قرآن هستند یا خیر؟ و در صورتی که ثابت شود آنها اهل چنین مقولهای هستند بزرگترین افتضاح و رسوايي براي صاحبان این افکار را اثبات مینماید، و پایههای شیعه را از اساس درمیآورد، و کیان وجود شیعه به تزلزل درمیآید، و هیچ گفتهای برای گفتن و شنیدن ندارند...کیست که قرآن را مورد اتهام قرار دهد ولی مسلمان از گفتار و قضاوت او راضی باشد!.([2])
ما اين تحقيق را به منظور تحقیق و بررسی صحت نسبت این مقوله به شیعه مینویسیم، زیرا کسی که نسبت به قرآن طعن و انتقاد داشته باشد، یا بخواهد قداست آن را زیر سؤال ببرد؛ از اسلام دور شده هر چند خود را بدان منتسب بدارد، و در عین حال بر مسلمانان واجب است ماهیّت چنین فردی کشف و روشن گردد تا امّت اسلام دشمنی او را بدانند، زیرا چنین کسی با اصل و اساس اسلام سر ستیز و دشمنی دارد.
علامه ابو بکر باقلانی در این مورد میگوید: لازم نیست علیه کسانی نوشت که چنین افکاری دارند جواب رد نوشت؛ زیرا قرآن در برخورداری از وسایل حفظ و اسباب ضبط و نگهداری بحدی غنی است که محال است نقص و تغییر و تحریف بدان راه یابد؛ و این مصداق این آیه است که خداوند میفرماید:
« إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (حجر:9)
ما خود قرآن را فرستادهايم و خود ما پاسدار آن ميباشيم (و تا روز رستاخيز آن را از دستبرد دشمنان و از هرگونه تغيير و تبديل زمان محفوظ و مصون ميداريم).([3])
مسألهی ادعای تحریف و نقص قرآن که در محیط شیعه سربرآورد (و بعداً به بررسی موافقت یا مخالفت شیعه با این مقوله میپردازیم) و اين اندیشه درون خود حاوی اسباب و عوامل فنا و نابودی؛ و برهان دروغ و باطل بودن آن ادعا است، و پردازندهی این اندیشه برای اثبات و استوار ساختن آن راه به جایی نبرد، بنابراین کارش به صورت مفتضح و به طریقهی مکشوف نمایان گشت، و خود به خود نقض و باطل گشت، و اساس آن فقط بر این ادعا استوار است که قرآن ناقص و تغییر یافته است...و قرآن اصلی پیش امیرالمؤمنین علی بن ابي طالب رضی الله عنه بوده و بعد از ایشان یازده امام دیگر شیعه آن را به ارث بردهاند و هم اکنون نزد مهدی منتظر نگهداری میشود.
آنان این دعوی را به امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه نسبت دادهاند، ولی توجه ندارند که علی هم در زمان خلافت خود و هم قبل از آن؛ در همه کارهای عبادی و سیاسی با این قرآن موجود میان مسلمانان حكم میكرد، و اگر اگر ادعاي آنها صحیح بود با توجه به شجاعت و حقمداری علی رضی الله عنه حتما در دوران خلافتش آن قرآن کامل را آشکار میکرد و در برابر این قرآن تحريف شده-به ادعای شیعه- قرار میداد، و در دوران خلافت خود مسأله را جبران میکرد، زیرا كسي كه انسان خائن را بر انجام خیانتش تأیید کنند در خیانت شریک است. در حالی كه با معاویه برسر قضیهای درگیر شد که نسبت به آن بسيار كماهميتتر بود، اگر آنان راست میگویند؛ پس چگونه علی رضی الله عنه در این راستا هیچ کاری نکرد.
جای تأمّل است كه اصحاب این بهتان و افترا هیچکدامشان جز نعمت الله جزائری که عنوان محدث و محقق و بزرگ متأخرین علماء شیعه را یدک میکشد به این سؤال بزرگ پاسخ ندادهاند که بنیان و پایه های تشیع را به لرزه در آورده است!. همه شیعه در برابر سؤال فوق الذکر این جواب (غلط) این جواب جزایری را تکرار میکنند و چنین عذر میآورند: «. ..آنها علی رضی الله عنه را متهم میکنند که به حساب هدایت امّت اسلام مجامله وتقیه کرده است، و لذا آن قرآن را که نزد خود نگهداشته بود بیرون نیاورد... سبحانك هذا بهتان عظيم!.
همچنین شیعه وجود مصحف را به امام غائبشان مرتبط میسازند که اصلاً نه به دنیا آمده و وجود دارد-همآنگونه كه بعداً بیان خواهد شد- و امام غایب و قرآن غائب هر دو توهم و خیالي بيش نيستند.
کلمات افترايي و جعل شده که ادعا ميکنند (آیات افتاده) از مصحف است دورغ و بهتان ایشان را کشف و نمایان میکند، و بیشتر به مفتريات و دروغهای مسیلمه کذاب مشابهت دارد.... از نظر بلاغت و دستور زبان عربی کمترین تناسب و رابطهای با عربي ندارند، سپس آنها خودشان به عقب برگشتند و گفتند: این کلمات بعنوان کلماتی قرآنی اعتبار ندارند، و جایز نیست قرائت گردند، چون از طریق روایت آحاد و غیر متواتر نقل شدهاند، و نیز ائمهﻹ آن قرآن(موجود در دست مسلمانان) را خواندهاند و آن را مورد استفاده قرار دادهاند، پس آنچه مورد اجماع و اتفاق رأی آنها بوده را به خاطر این روایات آحادی ترك نميكنيم..... سپس فرقهای عاقل از آنها جدا شدند و از این کفر صریح اظهار برائت و بیزاری کردند، چون تناقض و باطل بودن آن واضح و آشکار است، سپس علیه کسانی که معتقد به نقص و تحریف قرآن بودند حملهور شدند و دروغشان را فاش کردند، برآمدند ووجود چنین آیاتی درقرآن راتکذیب کرده اند(وَكَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ): خداوند (در اين ميدان) مؤمنان را از جنگ بينياز ساخت.
این مبارزه و کشمکش كه در بین دو فرقه دایر بود در کتاب (فصل الخطاب) بیشتر روشن میشود؛ که تفصیل آن خواهد آمد. این مقاله حامل اسباب و عوامل نابودی خود بود، و با کلمات و گفتار صاحبان آن دروغ بودنش آشکار گشت، و این برای اهل ایمان معجزه و برهان قاطع حقانیّت قرآن است، و یکی از اسرار اعجاز آن است، اسراری که عقل و خردها آن را احاطه نمیکند، و یکی از شواهد تحقق وعدهی خداوند به حفظ کتاب عزیز خود(قرآن)میباشد.
اینک بررسی و تحقیق این قضیه را نزد شیعه آغاز میکنیم، از کجا آغاز شد، چه زمانی سربرافراشت، در کجا توسعه یافت، چه کسی گناه ابداع و جعل آن را برعهده گرفت، و آیا همه فرقههای شیعه بدان نعتقدند یا برخی از آن اظهار بیزاری میکنند، ابتدا به منابع اهل سنت، و سپس به منابع خود اثنیعشریه مراجعه خواهیم کرد:
ابتدای این افتراء- بر اساس رأی اهل سنّت:
امام ابوبکر محمد بن القاسم انباری([4])میگوید، اهل فضل و عقل همواره بر شرافت و علو منزلت قرآن متفق بودند، تا اینکه در زمان ما يك منحرف از دین خارج شده به هدف ابطال شریعت اسلام اين اندیشه(تحریف قرآن) را بوجود آوردو عليه اين دین حملهور شد، و مدعی شدند قرآنی که در زمان عثمان بن عفان رضی الله عنه به اتفاق اصحاب رسول صلی الله علیه وسلم جمع آوری شده و هم اکنون در دست ما مسلمانان قرار دارد شامل تمام قرآن نمیشود(كه اؤ جانب خداوند نازل شده)، زیرا پانصد حرف از آن افتاده... (سپس ابن الانباری درادامه ميگوید:) زندیقی که این افترها را در زمان ما ساخته شروع كرده به خواندن چند آیه به صورت تحریف شده و از روی الحاد و کفر و زندقه، بعنوان مثال: « وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ» (آل عمران: ١٢٣)
را چنین تلاوت ميكرد(وَ لَقَد نَصَرَکُم اللهُ ببدرٍ، بسیف علی)([5])
ابن الانباری تصریح كرده که این افترها در زمان او (در آخر قرن سوم و ابتدای قرن چهارم هـجري) آغاز شده است. نص مذکور همچنین دلالت میکند بر اینکه منبع این مقوله فرقهی شیعه بود؛ به دلیل وجود افزوده شدههای افترایی:«سیف علی»، و نیز دلالت میکنند بر اینکه در گذشته چنین ادعایی در میان امّت اسلام معروف نبوده است؛ تا اینکه آن شخص منحرف و از دین برگشته آن دروغ و افترائات را اظهار کرد، و این اشاره به شخص معیّنی دارد؛ هر چند از او نام نبرده است،. ..امّا هویّت مذهبی در خلال افتراهایش هویداست.
مطلی (ت 377هـ) اشاره میکند که این شخص هشام بن حکم بود.([6])
هشام معتقد بوده این قرآن معروف میان مردم در دوران عثمان بن عفان رضی الله عنه وضع شده، اما قرآن واقعی بعلت ارتداد اصحاب به آسمان صعود کرده(پناه بر خدا از کفر)([7])
پس با توجه به اینکه هشام در سال (190) درگذشت این جریان قبل از تاریخی بوده که ابن الانباری به آن اشاره نموده، و اگر نیک ملاحظه داشته باشیم این جریان بيش از هر چیز مربوط به بحث امامت است، و چون بزرگان شیعه برای اثبات پندارها خود؛ بویژه مسئله امامت، استدلالی را از قرآن نيافتند، به این دروغ و افتراء روي آوردند...بنابراین و بعید به نظر نمیرسد که بنیانگذار این تفکر شوم وننگین هشام بن حکم باشد، و ابن الندیم ([8]) هم گفته: نخستين کسی که بحث امامت را در میان مسلمانان پیش کشید هشام بن حکم است بود.
ابن المطهر حلی هم گفته هشام از جمله کسانی است که مقولهی امامت را مطرح کرد و با استدلال این مذهب را تهذیب نموده.([9])
کشی به نکتهي دیگری اشاره میکند که دست داشتن هشام در این بهتان را بیشتر تقویت میکند، وی میگوید: هشام از غلامان ابو شاکر؛ و ابوشاکر نيز هم زنديق بوده است.([10]) و قاضي عبدالجبّار (معتزلی) گفته: هشام اهل قبله نیست. و او معروف با دشمنی با انبیاء بوده است.
قاضی عبدالجبار(معتزلی) گوید هشام ازأهل قبله نیست زیرامشهور است که با أنبیاء الهی عداوت داشته و معلومات خود را از ابوشاکر دیصانی فرا گرفته است.([11])
هشام ادعاء نموده که منتسب به تشیع است؛ و با ابوشاکر مصاحبت طولانی داشته است، وقتی که مهدی عباسی تصمیم به تعقیب جماعت زنادقه و صاحبان افکار کفرآمیز نمود؛ هشام تا فوت مهدی لب به سخن نگشود.([12])
قرائن نشان میدهند که هشام و فرقهاش حد اقل کاری که انجام دادهاند ابداع افتاری ناقص و منحرف بودن قرآن است، و یکی دیگر از قرائن فرموده ابن حزم است كه از جاحظ روایت نموده که گفت: ابو اسحاق ابراهیم نظام و بشر بن خالد به من خبردادهاند که هر دوی آنان به محمد بن جعفر رافضی معروف به (شیطانطاق) گفتهاند: آیا از خدا حیا نمیکنید که درکتابت دم از امامت زدهای؟! آیا خداوند در قرآن نفرمود:
« إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا » (توبة: ٤٠)
(: اگر پيغمبر را ياري نكنيد (خدا او را ياري ميكند، همان گونه كه قبلاً) خدا او را ياري كرد، بدان گاه كه كافران او را (از مكّه) بيرون كردند، در حالي كه (دو نفر بيشتر نبودند و) او دومين نفر بود (و تنها يك نفر به همراه داشت كه رفيق دلسوزش ابوبكر بود). هنگامي كه آن دو در غار (ثور جاي گزيدند و در آن سه روز ماندگار) شدند (ابوبكر نگران شد كه از سوي قريشيان به جان پيغمبر گزندي رسد،) در اين هنگام پيغمبر خطاب به رفيقش گفت: غم مخور كه خدا با ما است).
این دو نفر میگویند: به خدا سوگند (شیطانطاق) درجواب ما مدت زیادی خنديد مثل اینکه ما مرتكب گناه شده باشيم.([13])
ابن حزم این حکایت را از جاحظ نقل کرده، و در رابطه با جاحظ گفته: علیرغم گمراهیهایش ما در کتابهایش چیزی ندیدهایم که ثابت کند معتقد به چنین دروغی بوده است، اگر چه در کتابش دروغ و افترائات دیگران را نقل کرده است.
لازم بذکر است شیطانطاق محمد بن علی ابن النعمان، یا جعفرالاحول است او در سال(160 هـ) چشم ازجهان فروبسته.([14]) معروف است که شیطانطاق معاصر هشام بن حکم بوده، ابن حجر گوید وقتیکه به هشام بن حکم شیخ رافضه خبر رسید که آن مرد را شیطانطاق لقب دادهاند؛ هشام او را مؤمنطاق لقب داد. پس قطعاً او در این جُرم با هشام بن حكم شريك بوده، و نیز در نوشتن در مورد امامت با او مشاركت داشته که این افترا و دروغپردازی هم از مقولهی امامت نشأت گرفت.
شیوع این مقوله نزد آنان به روایت منابع أهل سنت:
اين در میان اثـنـیعشريه که نزد اشعری و غيره ملقب به رافضه هستند شايع گردید- همآنگونه که گذشت- تا جایی که اشعری (متوفای 330هـ) مقالهی فرقهای از رافضه را يادآوری کرده که مدعی بودند که قرآن مورد دستبرد قرار گرفته و مقدار زیادی از آن ناقص شده که امام به همه آن احاطه علمی دارد، امّا در مورد افزودن و تغییر دادن معتقدند که چنین چیزی جایز و ممکن نیست. ([15])
در عین حال فرقهی دیگری که به توصيف اشعري اندیشهی معتزله و امامیه را با هم جمع كرده بودند اين مقوله را انکار كردند و گفتند: نه نقص در قرآن صورت گرفته و به آن افزوده شده، بلکه به همان کیفیت كه خداوند بر پیامبر صلی الله علیه وسلم نازل فرمود باقی مانده است.([16])
فرقهي سومي اينجا هست که ظاهراً از قلم افتاده([17])
بغدادی متوفاي (429هـ) اشاره کرده به اینکه برخی از رافضه مدعی هستند که اصحاب کرامy در قرآن تغییر و تحریف ایجاد نمودهاند، او این تفکر را مجوز حکم کفر کردن بر آنها و خروج ايشان از دین اسلام میداند.([18])
ظاهرا انتشار این منكر در میان این جماعت بصورت فراگیر افزایش یافته است، و حتی ابن حزم متوفای سال(456هـ) این مقوله (تحريف قرآن) را به إمامیه نسبت میدهد و معتقد است جز سه نفر از بزرگان شیعه کسی از سقوط در این منجلاب گمراهی نجات نیافتهاند.([19])
قاضی ابو یعلی متوفای سال 458هـ ضمن نسبت دادن اين مقوله به فرقهي رافضه([20]) كه از القاب اثنيعشريه است –همآنگونه که گذشت- اما شیخ الاسلام ابن تیمیه: متوفای سال (728هـ) ظاهراً این مقوله را به باطنیه و قرامطه نسبت میدهد و معتقد است هر کس قرآن را طوری تأویل باطنی کند که واجبات شرعی را ساقط کند؛ یا مدعی باشد که آیاتی از قرآن ناقص یا کتمان شده کافر است.([21])
اما آیا شیخ الاسلام اثنيعشريه را باطنیه به شمار آورده، یا اینکه او اطلاع نداشته که آنها معتقد به چنین مقولهای بودهاند، یا این که شیخ الاسلام بیشتر روی تأویلات باطنی تأکید داشته که فرقهی قرامطی باطنیه بر آن متکی بودهاند.
به هر حال بنده در کتابهای شیخ الاسلام که مطالعه کردهام مشاهده نکردهام این افترای دروغین را به فرقهی اثنیعشریه نسبت داده باشد، نه در کتاب (منهاج السنّه) که در آن به رد شیخ شیعه ابن مطهر پرداخته، و نه در کتابهای دیگرش که از آنها اطلاع داشتهام.
میرزا مخدوم شیرازی (قرن دهم هـجري) که مدتي در میان تشیع زیسته و بسیاری از كتابها منابع آنان را مطالعه كرده– آنگونه که خود میگوید- ([22]) ميگوید: آنها در کتابهای حدیث و کلامشان مدعی هستند که حضرت عثمان رضی الله عنه قرآن را ناقص كرده و به نمونههایی اشاره کرده؛ مانند سوره انشراح که به افترای او بعد از « وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ »(وعلیاً صهرک)(: علي را داماد تو قرار دادیم) وجود داشته که عثمان بن عفان در زمان خلافتش آنرا از قرآن حذف نموده.([23]) مطهر بن عبدالرحمن بن علی بن إسماعیل در کتاب خود «تکفیرالشیعه» که آن را در سال (990 هـ) تألیف نموده، آتش زدن و اهانت شيعه به قرآن کریم و اختراع مصحف جدید– به تعبير او- را ذکر كرده است. ([24])
شیخ محمد بن عبدالوهاب (ت 1209هـ) ضمن اشاره به اينكه کتابهای شیعه ناقص بودن قرآن را مطرح کردهاند، شیعههای زمان خود را یادآور ميشود که معتقدند عثمان بن عفان رضی الله عنه دو سوره به نامهای سوره (نورین) و (الولاء) را مخفی نموده است، و هر سوره به اندازهي یک جزء بودند كه به آخر قرآن ملحق شده بودند.([25])
صورت این قضیه بیشتر نزد صاحب تحفه اثــنیعشریه (شاه عبد العزیز دهلوی) متوفای سال(1239هـ) روشن میشود، او میگوید: اثنیعشریه ميگویندکه صحابه رضی الله عنهم آیات مربوط به فضایل علی رضی الله عنه و دوازده امام را که دشمنشان هستند کم کرده و آن را تغییر دادهاند، و هرچه دربارهي ائمه و مخالفانشان در قرآن وجود داشته حذف نمودهاند، و بعضی از شواهد را برای اثبات مدعای خود ذکر میکنند، اما در واقع شيعه با این کار با همه علوم منقول و معقول، و ضروريات بدیهی دین اسلام؛ و وقايع متواتر و ملموس تاریخ شاهد به مخالفت برخاسته اند. همچین او بيان كرده که اهل بیت و برخی از بزرگان شیعه از این عقیده اظهار برائت كردهاند.([26])
همچنین ابوالثناء آلوسی(متوفی 1270هـ) در تفسیر خود به بيان این افتراء پرداخته و برخي شواهد کتابهاي ایشان را يادآور شده، و فساد و باطل بودنشان را بيان كرده، زیرا برای قرآن آنقدر عوامل و اسباب حفظ و نگهداری فراهم است که هرگز به ذهن انسان مؤمن خطور نمیکند كه یک حرف از آن سقوط، و چنین احتمالي را ممکن نمیداند. اگر چنین ضمانتی برای حفظ قرآن نباشد بخش عمده ای از بدیهیّات دین اسلام در معرض شک و شبهه قرار میگیرد.
سپس میگوید: وقتی برخی از علمای شیعه متوجه شدند که این مقوله بسیار باطل و بیپایه است (از مسئولیّت آن شانه خالی کردند و) گفتند: این گفتهی برخی از علماست، و سخن طبرسی در مجمع البیان را شاهد ادعایش قرار داده گفته است شیعه اساساً مقوله را انکار میکنند و آن سخن را به برخی از اصحاب خود نسبت میدهند، و آن را نادرست میدانند. سپس آلوسی میگوید: علّت تغییر دیدگاه آنها این بود که به حمد الهی حتّی برای بچّهها هم روشن شد که چنین ادعایی باطل و غلط است و حق روشن و هویدا گشت، و خداوند (در اين ميدان) مؤمنان را از جنگ بينياز ساخت.([27])
شاید آلوسی (ابوالثناء) اولین کسی است که با چنین وسعت و فراگیری(نسبی) در مورد این قضیه به زبان عربی و با استناد به کتابهای خودشان و با عرضه و بيان احادیث آنها در اصول کافی و غیره؛ و نيز با ذکر جناح دیگر شیعه كه این افتراء را انکار كردهاند، همراه با استناد به کلام آن دسته و مناقشه و رد آن در این باره موضوع را بررسی نموده است.
و در همین راستا نوه ابوالثناء علامهي عراق ابو المعالی آلوسی (ت1342هـ) در رسالههايي كه در راطه با موضوع شيعه نوشته به بيان وقوع شیعه در این پرداخته است.
همچنین شیخ محمد رشید رضا متوفای (1354هـ) ضمن برانگیختن این موضوع در مجلهی (المنار)[28]، سپس در کتاب(الشیعة و السنة) شيعه را رسوا و مفتضح نموده، و این زمانی بود که تعصّب و ستیزهجویی برخی از بزرگان شیعه -آنگونه که خود میگوید- او را مجبور به چنین اقدامی میشود و میگوید: شیعهی رافضی گمان میبرند که مابین دفتین(جلد قرآن) کلام الله نیست، بلکه أصحاب رضی الله عنهم برخي آیات و سوره «ولایت» را حذف نموده اند.([29])
و پس از آنان شیخ موسی جار الله (ت1369هـ) آمده که سالهای متمادی در میان شیعیان زندگی کرده درمساجد ومدارس وغیره در حلقهي درس ايشان شرکت نموده، و بسیاری از کتابهای مرجع معتبرشان را خوانده است، و براين باور است كه ادعای تحریف قرآن با حذف کلمات و آیاتی که در بارهی علی و فرزندانش بوده و تغییر ترتیب کلمات توسط اصحاب بزرگوار رضی الله عنهم مورد اجماع کُتُب معتمده شیعه است.([30])و از برخی شیوخ و آخوند شیعه نقل میکند که مدعی بودهاند روایات مربوط به تحریف و تغییر قرآن متواتر هستند، و رد کردن آنها مستلزم رد و حذف باطل کردن سایر اخبار و روایات مربوط به امامت و رجعت و غیره است.([31])
شیخ موسی جار الله در مدت همزیستی خود با شيعه؛ متوجه اين نكته شده كه جوامع شيعه كاملاً تحت تأثیر اعتقاد به افترای تحریف قرآن قرار گرفته، بطوری که نه کسی از طلاب و نه از علما و بزرگان شیعه ندیده که قرآن را حفظ كرده باشد، یا حد اقل با وجوه قرائت آشنا باشد، بلکه اصلاً روخوانی و تلفظ درست را هم نمیدانستند، و قرآن را کاملاٌ مهجور قرار داده بودند.([32])و ميگوید آیا این به علت انتظار تحقق وعدههای مراجع شیعه به ظهور مهدی موعود همراه با قرآن کامل نیست؟([33])
استاد محبالدین خطیب (ت1389هـ) به مناسبت تأسیس (دارالتقریب بين المذاهب الاسلامی) که شیعه به منظور تقویت و نشر رافضيگری در سرزمین (كنانه) تأسیس کردند، در مجله (الفتح) و رساله (الخطوط العریضه) به دیدگاه تحریف قرآن نزد شیعه پرداخته، و به مطالب کتاب (فصل الخطاب فی اثبات تحريف کتاب رب الارباب) استناد كرده كه (میرزا حسین بن محمد تقی نوری طبرسی) از بزرگان حوزه علمیه نجف أن را نوشته، و از نظر شیعه آنقدر بلند پایه است که وقتی در سال (1320هـ) از دنیا رفت؛ جنازهاش را در شریفتری مکان به خاک سپردند. استاد خطیب خاطر نشان ساخته که این کتاب صدها متن و عبارت از علمای شیعه در خود جای داده که از منابع معتبرشان نقل کردهاند، و همه قاطعانه به تحریف قرآن اعتراف میکنند و بدان اعتقاد دارند. همچین به كتاب (الکافی) استشهاد مینماید، كه از دیدگاه شیعه مانند صحیح بخاری در نگاه اهل سنّت است. او همچنین تصویر سورهی «ولایت» (به ادعای شیعه) را منتشر کرده و میگوید در یکی از مصحفهای چاپ ایران نقل کردهام، سپس میگوید اين نكته باقي مانده که بگوییم اينجا دو نوع قرآن موجود است: اول قرآن عام و معلوم، دوم قرآن خاص و مكتوم که حاوي سوره (ولایت) است، سپس به برخی فتواهای شیعه استشهاد کرده که به قرائت مصحف عثمانی توصیه کرده اند، امّا میگوید خواص شيعه خلاف این را به یکدیگر میگویند و مدعی هستند که قرآنی دیگر وجود دارد که نزد ائمه اهل بیت است.([34])
همچنین شیخ محمود ملاح(ت1389هـ) در ضمن مناظره با یکی از بزرگان شیعه عراق به نام خالصی آنان را بسبب نشر شیعهگری تحت عنوان وحدت اسلامی رسوا و مفتضح كرده.([35])
بعد از این جماعت از علماي اهل سنت، شخصیتي همچون (احسان الهی ظهیر) در خصوص این قضیه در کتاب (الشیعة و السنة) بر اين باور است كه كل شیعه به اين كفر اعتراف ميكنند، و شواهد و روایات زیادی از کتابهای شيعه بر اثبات اسطورهی تحریف نقل میکند، و معتقد است کسانی که در میان شيعه منکر اين كفر شدهاند تقیه كردهاند. او معتقد است كه تحقيق او آکادمیک و بسیار مستند و روشن و مفصل بوده و سابقه ندارد کسی مانند او به بررسی اين مسأله پرداخته باشد.([36])
سپس او در این زمینه تلاش كرده با وسعت بیشتر مسأله را بررسی کند و کتاب مستقلی را تحت عنوان (الشیعه و القرآن) به اين موضوع اختصاص داده است، و در نهایت به نتیجهی کتاب سابق میرسد، و قسمت عمدهی این کتاب نقل حرف به حرف از کتابها و منابع شیعه بدون اینکه کمترین توضیحی بدهند، و جامعترين كتاب مربوط به نصوص افترای تحریف قرآن که (فی اثبات کتاب رب الارباب) است مانند کتاب (احسان الهي) جامع اين موضوع نيست. نکتهي قابل توجه كه در اين كتاب هم به نتيجهاي دست يافته كه صاحب کتاب (فصل الخطاب) بدان دست یافته، با اینکه صاحب (فصل الخطاب) کتابش را به منظور اقناع گروهی از قوم شیعه نوشته که منکر اين كفر بودند و برایشان قابل هضم نبود، و آن دسته برای اثبات مدعای خود به سخن برخی از بزرگان پیشین شیعه استناد میکردند. امّا صاحب (فصل الخطاب) استدلالشان را رد کرده منبی بر این که یا به منظور تقیه گفتهاند قرآن تحریف نشده، یا منابعی در دسترس نداشتهاند- همآنگونه که خواهد آمد- بنابر این دیدگاه (احسان الهی) نیز همین است که صاحب(فصل الخطاب) اثبات کرده است.([37])
همچنین نعمت الله جزایری بر این است که آن دسته از شیعه که ادعای تحریف و نقص را انکار كردهاند «تقیه» نمودهاند.
استاد محمد مال الله هم کتابی را تحت عنوان(الشیعة وتحریف القرآن) تألیف نموده، و در نهایت به این نتیجه رسیده که شیعه بر این دروغ قول به تحریف قرآن اتفاق نظر دارند، و برای اثبات سخن خود به کلام دوازده نفر از اساتيد بزرگ شیعه استناد میکند، ولي به وجود اختلاف شیعه در این موضوع اشاره نکرده است، با وجود اينكه گروهی از شیوخ و بزرگان آن را انکار نمودهاند. افزون بر آن او دویست روایت شيعه را به عنوان نمونهي تحريفات شيعه براي قرآن را از کتابهای آنان ذکر نموده است. همچنین در تعقیقات کتاب (الخطوط العریضه) جدولی از تحریفات قرآن توسط شیعه را از کتابهای تفسیر و حدیث شیعه تهیه کرده که برخی را به صراحت و برخی را با تأویل باطنی گفتهاند. و نیر برخی روایات را ذکر که شیعه روش قرائت برخی آیات را از سلف نقل کردهاند. او در این کار به خاطر عدم تأمّل در کتاب (فصل الخطاب) به اشتباه افتاده- همآنگونه که (احسان الهی) قبل از او به اشتباه افتاد. در این زمینه کتابهای دیگری هم وجوددارند که با استناد به اقوال علما و آخوندهای شیعه وجود چنین معتقداتی را در میان تشیع به اثبات میرساند.([38])
ولی در میان کسانی که به این قضیه اهتمام ورزیدهاند (دکتر علی احمد سالوس) با استاد محبالدین خطیب در نسبت دادن این جُرم زشت به عموم اماميه موافق نیست، و به نظر او این ایده فقط به جماعت اخباریین اختصاص دارد، امّا اصولیین شیعه از چنین اعتقاداتی مبرا و دور میباشند، ولی این دیدگاه و تقسیم بندی نزد دکتر سالوس زیاد طول نکشید، زیرا در مناظرهای که با یکی از مراجع شیعه (اخباری) داشت از او در مورد تحریف قرآن سؤال كرد، شیعهي اخباری در جواب گفت: تحریف قرآن فقط از لحاظ معنی واقع شده است. دکتر علی احمد سالوس در ادامه گفت: او کتابی را به من داد كه تعليقه بود بر مقالهای که شيعه را مورد هجوم قرار داده بود. در این کتاب آمده بود:... مذهب ما و مذهب هر مسلماني این است که در قرآن متداول موجود در میان مسلمانان هیچ نقصان و تحریفی واقع نشده، و آنچه در بعضی و روایات در مورد نقص و تحریف قرآن وارد شده مخالف عقیده ما در بارهي قرآن حكيم است، آن قرآن که «لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ»(:هيچ گونه باطلي، از هيچ جهتي و نظري، متوجّه قرآن نميگردد).
در پایان دکتر سالوس میگوید: شاید طرفداران این دروغ (تحريف قرآن) جمعی از اخباریه باشند نه عموم آنها ، یا اينكه مطالب نوشته شده در آن مقاله بر اساس تقیه بوده باشد. و بر این قسمت از دیدگاهش به مطالب همین مقاله استدلال کرده که نوشته: «شیعه و ائمهی ما چیزی نگفتهاند که که ارزش مقام و کرامت خلفا را پایین بیاورد...خیر و وخیرات بر دست آن شایستهها- سلام و درود خدا بر همه آنها - نصیب مسلمین شده، و میگوید واضح و روشن است که این رأی شیعه نیست.([39])
علماي هند و پاکستان نيز تلاش زیادی را در زمینهي كشف افتراي شیعه و اعلان آن به مسلمانان به غیر زبان عربی مبذول داشتهاند.([40])
در اینجا بطور خلاصه در مورد این افتراي زشت بسنده ميكنيم؛ و تفاصیل و ارزیابی و ملاحظات روی بعضی تحقیقات و بررسيها را رها میکنیم تا از خط مستقيم و اساس موضوع خارج نشويم، چون تلاش خواهم کرد با روشی دیگر روی این موضوع تحقیق کنم، آن هم با بررسی ریشههای اساسی و پیگیری سیر تاریخی، و گنجانیدن فضای وسیعتر برای آرای مخالف این اسطوره، تا نظرشان را بشنوم و تحلیل کنم، زیرا کسی را ندیدهام روی آن جنبه فعالیّت کرده باشد، علاوه بر بحث و بررسی مسائل جدید دیگری که متعل[ق به اين قضيه است.
قبل از اين كه قلم را از روي اين بحث بردارم اشاره ميكنم كه طايفهاي از بزرگان شیعه با انکار و عدم اعتراف به مقابله با تحليل و پژوهش ما برخاستهاند و فریاد مظلومیت و بيگناهی خود نسبت به اتهام وارده در رابطه با این قضیه را سر دادهاند. امّا حقیقت امر چیست؟ ما کسانی همچون از منتسبین به اهل سنّت([41]) دیدم که وقتی این تحقیقات و پژوهش دیده اثر هيجانزده شده و مطالب کتابهای احسان الهی ظهیر و محبالدین خطیب در خصوص اين دروغ (ادعای تحریف) را با منابع اصلي شيعه كه ما از آنها نقل کردهایم برابر كرده و بر یکی از بزرگان شیعه([42]) عرضه نمود. جواب آن شیعه نیز چنین بود: سلامت قرآن از تحریف مورد اتفاق و اجماع علمای شیعهی امامیه است، و کسانی که در این زمینه از قاعده خارج شده باشند و شاذ باشند؛ نظرشان قابل توجه و اهتمام نیست، همآنگونه که رأی شاذ علمای اهل سنّت هم قابل توجه نیست.([43])
سپس برای انکار افترای مقولهی تحریف قرآن به برخی گفتههای بزرگان شیعه استناد کرد، همآنگونه که یادآور شد که در کتب حدیث ما صحیح و غیر صحیح وجود دارد، و روایاتی که در آن رساله ذکر شده اجمالاً غیر صحیح هستند، و گفت: « اجماع و اتفاق فرقهی شیعه بر رفض و انکار تحریف کتاب الله برای ما شناخته شده است، پس آن دسته از روایات که تحریف را اثبات میکنند هر چند زیاد هستند؛ به نظر ما مردود و غیر قابل قبول هستند، ولی نپرس که چرا چنین روایاتی در مجموعههای حدیثی ثبت شده اند، زیرا این کتابهای جامع برای نقد و اجتهاد متواضع هستند، و برای اخذ و عمل کردن صحیح نیستند».([44])
بعلت نکار تعداد زیادی از شیوخ شیعه در خصوص تحریف قرآن؛ چه به حقیقت، یا از روی تقیه، دکتر رشدی علیان ميگوید: به نظرم مادامی که بزرگان و علماي شيعه بر اين باورنى كه هیچگونه تبدیل و تحریف و نقص و زیادهای در قرآن واقع نشده؛ ما هم به آن اکتفاء کنیم و لازم نیست به ذکر برخی روایات بیهوده و آراء شاذ و ساختگی پرداخت».([45])
شیخ رحمت الله هــندی در کتاب خود (اظهار الحق) پس از نقل سخنان بعضی از علمای شیعه که منکر چنین امری شده اند، میگوید: «پس روشن شد كه مذهب محقق و ثابت نزد علماي فرقهي امامیه اثــنیعشریه این است: قرآنی که خداوند بر پیغمبرش صلی الله علیه وسلم نازل کرد؛ همان قرآن است که امروزه در میان مسلمانان موجود است و هیچ کم وکاستی و زیاده در آن بوجوى نيامده است.....».([46])
بعد از این که با محتوای کتاب منتسبين به اهل سنت آشنا شدیم، و نيز متوجه شدیم که برخي از متقدمین اهل سنّت چون اشعری، شیعه را در خصوص این قضیه به دو گروه تقسیم كردهاند، قسمتی قائل به چنین کفری هستند و قسمت دیگر منکر آن شدهاند، و کسانی مانند بغدادی و ابی یعلی این تفکر را به عموم شیعه منسوب میدانند، و در برخی نوشته های متأخرین هم مانند ابی ثناء آلوسی و دکتر سالوس میخوانیم که شيعه در خصوص این عقیده دو دسته هستند، و دکتر سالوس و غیره آنها را با اسم از هم جدا کرده؛ و به نظر او اصولیین شیعه به حکم منهج و روش نقد نصوص؛ اخبار و روايات مربوط به آن اسطوره را مردود میدانند، ولی اخباریه اخباریه هر روایت و سخنی را که منسوب به ائمه باشد قبول دارند.
همآنگونه که میبینی سخن شیخ رحمت الله هندی به اختلاف شیعه در رابطه با این موضوع اشاره دارد، امّا دکتر رشدی علیان معتقد است که نباید جز این را در مورد رأی شیعه ذکر کرد، زیرا جز اين قسمت بقيه آراء؛ شاذ به حساب میآیند، در حالیکه میبینیم دستهای دیگر از معاصرین مانند احسان الهی ظهیر و محبالدین خطیب معتقدند تمام شیعیان دارای چنین معتقداتی هستند، و هر كس که منکر آن شدهاند از راه تقیه وارد شده است و حقیقت ندارد.
بعد از این به مراجعی از شیعه مراجعه میکنیم که از دیدگاه ما معتبر هستند؛ تا شاید به روشنی در مورد این اعتقاد به نتجهی نهایی برسیم، آیا آنچه در مورد شیعه گفته میشود ثابت و قطعی است یا نه؟ زیرا در رابطه با بسیاری از طوایف و علما تهمتهای ظالمانه گفته شده که در آنها نبوده، و ما آنچه را که در مورد کتُب فرقهها و مقالات وارد شده در رابطه با مخالفین میگوییم، ولی گاهی آن مطالب با مقتضیات آن مذهب فاصلهی زیادی دارد، یا اصلاً در حق آنها ثابت نیست، یا ازدیدگاه آنها تأویل دیگری دارد، لذا گفته شده: «نقل مخالف اعتبار ندارد».([47])
عدل و انصاف لازم و واجب است: « وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ » (نساء: ٥٨)
هنگامي كه در ميان مردم به داوري نشستيد اين كه دادگرانه داوري كنيد.
« وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآَنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» (مائده: ٨ )
دشمنانگي قومي شما را بر آن ندارد كه (با ايشان) دادگري نكنيد. دادگري كنيد كه دادگري (به ويژه با دشمنان) به پرهيزگاري نزديكتر.
سایت مهتدین
Mohtadeen.Com
-----------------------------------------------------------------
[1] -إحسان الهی ظهیر: در تعلیقی بر نوشته های صاحب فصل الخطاب گفته از متقدمین شیعه جز این چهار نفر یعنی (ابن بابویه قمی، شریف مرتضی، و طبرسی و طوسی) كسي از اندیشهی تحریف قرآن مبراء نبودهاند او(احسان الهي) ميگوید: حاصل سخن این که متقدمین و متاخرین شیعه از اینکه قرآن تحريف و تغیر و تبدیل در آن صورت گرفته متفق القول هستند(الشیعة والسنة. ص 122، نشر دارالانصار) ولی حقیقت این است که پدیده قول به تحریف قرآن نزد شیعه در این اواخر پدید آمده و شیعه های اولی هرگز چنین عقائد گمراهانه نداشتهاند و افزون بر آن بایستی پذیرفت که آنان هم گروههای مختلف الافکار دارند و گروههايی دارند که به هیچ وجه بر این اباطیل نیستند.
([2])ـ و لذا امام ابن حزم: وقتیکه با نصرانيها مجادله کرده و پاسخ به ادعای ایشان مبنی بر اینکه شیعه میگویند قرآن تحریف شده... گفت: آنان(شيعه) آنها مسلمان نیستند، بلکه فرقهای هستند که علیه اسلام بوجود آمده اند و ابتدای پیدایش آنها به(25) سال از وفاتe برميگردد. نگاه: ه، الفصل 2/80.
([3])ـ إعجاز القران. ص24.
([4])ـ محمد بن قاسم محمد..ابوبکر بن انباری متولد(271هـ) و متوفای سال (328هـ) خطیب بغدادی دربارهي وی می گوید: او محمد بن قاسم بن محمد.. ابوبکر بن انباری از بزرگان اهل سنت، شخصیت راستگو؛ فاضل، و مؤلف کتابهای متعدد در خصوص علوم قرآن و رد بر کسانی که مخالف این قرآن موجود بین مسلمانان مطالب نوشته. وی حافظ ترین کس دوران خود درتفسیرولغت بوده تاریخ بعداد 3/181-186.
([5])ـ تفسیر القرطبی 1/28.
([6])ـ وی در اصل اهل کوفه ولی سکونتش در شهربغداد بوده وزیردست جماعتی از زنادقه تربیت یافته واز نظر گرایشات فکری به جهمیه نزدیک ولی نهایتا به جمع تجسیمیها پیوسته، و چندین مقاله و نوشته گمراه کننده داشته است. و همچنان که در رجال کشی آمده، او بنیانگذار فرقه هشامیه بود، و در سال (179هـ) در گذشت. و در جای دیگر گفته شده سال 190هـ. نگاه: ه. رجال الکشی، ص.255-280، رجال النجاشی، ص338، لسان المیزان6/194 مقالات الاسلامین 1/106، البغدادی الفرق بین الفرق، ص65، الملل والنحل 1/184.
[7] - کتاب التنبیه والرد. ص 25
[8] - الفهرست. ص175
([9])ـ رجال الحلی، ص 178.
([10])ـ رجال الکشی، ص278.
([11])ـ دیصانیه یکی ازفرقهای ثنوی است که قائل به اصالت نور و تاریکی هستند و ریشه آن به مانوی بر میگردد الفهرست، ص 338.
([12])ـ رجال الکشی، ص266.
([13])ـ الفصل5/39.
([14])ـ نگاه: ه: گفته میشود وی معتقد بوده که خدا تا چیزی روی ندهد آن را نمیداند، و چندین گمراهی دیگر داشته، فرقه شیطانیه یا نعمانیه که جزو شیعيان افراطی بودند منسوب به او هستند. رجال الکشی:ص 185، رجال النجاشی، ص249، لسان المیزان5/300-301، فرق الشیعه نوبختی: ص 78، سفینة البحار1/333، مقالات الاسلامین1/111، الملل والنحل 1/186، الأنتصار ابن الخیاط، ص14-48.
[15] - مقالات الإسلاميين: 1/119-120
([16])ـ مقالات الاسلامین 1/119ـ120.
[17] - همانگونه که خلال نسخه چاپ شده مقالات الاسلامین تحقيق محمد محي الدین عبدالحمید (ج1ص120) نمایان است. و در نسخه چاپ شدهی دیگری از مقالات با تحقیق هلموت ریتر ذکر شده: در برخی نسخههای خطی در پاورقی توضیحی آمده مبنی بر اینکه فرقهای در ترتیب و شماره فرقهها در کتاب از قلم افتاده که افزوده شدن به قرآن را ممکن میدانند ولی نقص را جایز نمیدانند(حاشیه مقالات الاسلامین، ص47 تحقیق هلموت ریتر) ولی شاید این استنتاج از ناسخ باشد، زیرا همچنانکه طوسی در التبیان(1/15) و طبرسی در مجمع البیان (1/30)ذکر نمودهاند اجماع بر باطل بودن ادعای زیاد شدن در قرآن وجود دارد.
([18])ـ الفرق بین الفرق، ص 327.
([19])ـ الفصل: 5/40.
([20])ـ قاضي ابويعلي كه از القاب اثنيعشريه بوده به جهل و مکابره آن رافضيها در خصوص مسلمات اسلام اشاره میکند، و میگوید قرآن با حضور اصحاب کرامy جمعآوری شده، كه علی بن ابی طالبt از جمله آنان است و كسي کمترین انکار و اعتراضي در این امر نداشته، و افزون بر آن علیt در زمان خلافت خود به همان قرآن حکم کرده است.المعتمد فی أصول الدین: ص258.
[21] - الصارم المسلول: ص 586
[22] - و یاد آور شده که باچار بوده برای ماندن در بین آنها کتابهایشان را مطالعه کند، از این روی بر بسیاری از انحرافات و اباطیل ايشان آگاهی کامل یافته(النواقض: الورقة 110، 115، 165 نسخه خطی)، و حتي گفته کسی مانند من بر عادات و اعتقادت و کارهایشان اطلاع ندارد. ... منبع سابق ورقه: 87-أ).
([23])ـ (النواقض: ورقه 106الی116، نسخه خطی) شیخ محی الدین خطیب گفته: آنها از ابراز این ادعا خجالت نمیکشند؛ با وجود اینکه میدانند اين سوره در مکه نازل شده و در آن زمان تـنها داماد رسول خداe عاص بن ربیع أموی بوده است(الخطوط العریضه: ص 15.)
([24])ـ (تكفير الشيعه ص58 خطی) او این مطلب را را در فصلی بعنوان (احوال طهماسب زنیم وزندقته و بیان کفره الحاده) ذکر کرده است، منظور از طهماسب، همان طهماسب پسر شاه اسماعیل بن حیدرصفوی متولد سال (919 هـ) و یکی از سلاطین دولت صفوی است که بعد از پدرش در سال(930هـ) به سلطنت رسيد و از جمله شیعه های متعصب اثــنیعشريه بود (دائرة المعارف (الشیعه)، ج 6، ص321).
([25])ـ رسالة فی الرد علی الرافضه: ص14.
([26])ـ مختصر التحفه الأثــنی عشریه: صص 82، 30، 50، 52.
[27] -روح المعانی:1/23به بعد.
[28] -شماره9 ص436.
([29])ـ مجله المنار: ج29، ص436، السنه والشیعه: ص43.
([30])ـ الوشیعه: ص25 و104و138.
[31] - منبع سابق ص 138.
([32])ـ یکی از شیعیان که متوجه این پدیدهی خطرناک شده بود سؤالی را در رابطه با (تحریف و تغییر قرآن) در یک ورق كوچک نوشت به علماي شیعه فرستاد، ولی هیچ جوابی نگرفت(الوشيعة ص: 27-28) سپس در نامهاي دیگر آنان را همراه قسمتی دیگر از عقائد باطل شيعه نوشت و نامه را براي استاد مجتهدین کاظمین در بغداد ارسال کرد، بعد و(رابطهی علمیه) از آن کپی برداری کرد و آن را در حوزههای علمی شیعه نجف و غیره توزیع نمود، ولی بعد از یک سال و اندی انتظار شیوخ شیعه پاسخی به این سؤال ندادند جز استاد مجتهدین شیعه در بصره كه در ضمن رسالهاي (90) صفحهای و با كلمات نيش و طعنه به عصر اول اسلام و با کلمات شدیدتر از دیگر کتابهای شيعه جواب داد(و تحریف و تغییر قرآن را بیان کرد!).([32])
وی در آخر خاطرنشان می شودکه شاید بسبب درانتظار ماندن قرآن کاملی باشند که بزرگانشان بهنگاه: م ظهور مهدی موهوم به آنان وعده داده اند. الوشيعة: ص 98، 117-118
[33] - ص 30، 31، 112.
[34] - الخطوط العريضة: ص 10-19
[35] - الوحدة الاسلامیه بین الاخذ والرد
([36])ـ الشیعةو السنة: ص14.
[37] -در(فصل الخطاب) بیان شده که شیعه در مورد تحریف قرآن دو جناح هستند، و انکار آن جناح مخالف مقولهی تحریف را حمل بر تقیه کرده، در نتیجه مدعی است که شیعه بر این کفر اجماع دارند، و صاحب (فصل الخطاب) جناحی است که به تحریف اعتراف میکنند. اما نویسنده(الشیعه و القرآن) دلایل جناح مخالف را ذکر نکرده، زیرا انکار و مخالفتشان را حمل بر تقیه کرده، و ذکر هر دو دیدگاه را لازم ندانسته است، ولی امانتداری مقتضی است دیدگاه هر دو جناح را بیان کنیم، همانگونه که با این کار امور زیادی مانند نابسامانی مذهب شیعه بیشتر روشن میگردد.
[38] - مانند کتاب«و جاء دور المجوس»(ص114) که نویسنده بر این باور است انکار تحریف قرآن توسط شیعه بر مبنای تقیه است، زیرا آنها معتقد به خیانت و نفاق سه خلیفهی اول هستند، قرآن هم از طریق صحابه به ما دست ما رسیده، همانگونه که برای آن دسته از بزرگان شیعه دعای خیر میکنند که معتقد به افترای تحریف قرآن بودند و با تعظیم از آنها یاد میکنند.!
[39] - فقه الشيعة: ص148
[40] - مثلا (افسانه تحریف قرآن) و (معني افسانه حكايت است يا روايت) نوشته عبد الشکور فاروقی الکهنوی.
[41] - سالم بهنساوی، درکتابش (السنة المفتری علیها).
[42] - او محمد مهدی آصفی بود که او را به ىوست براىر و امام وصف نموىه است، که اکنون مقیم کویت است.
[43] - ملاحظه کن که چگونه بر علمای اهل سنّت بهتان و افتراء میبندد، ولی این اشاره است به تناقضی که در جاي مناسب بدان اشاره خواهد شد.
[44] - آصفى/ البيان التوضيحي حول دعوى تحريف القرآن، ضمن كتاب: "السنة المفترى عليها": ص 68-75
[45] - العقل عند الشيعة الإمامية: ص 49.
([46])ـ إظهار الحق: ص77.
[47] - القاسمی/تاریخ الجهمیة و المعتزلة: ص22.
|