20 تير 1404 15/01/1447 2025 Jul 11

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3335024
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

728 تعداد مشاهده : 860 تاریخ اضافه : 2010-04-05

 

آیا شیعه به نقص يا تغیير قرآن معتقدند؟

وارد شدن به بحث:

به سه علّت این بحث را با کلمه استفهام شروع نمودیم:

اول: به خاطر اظهار بیزاری و برائت صريح بعضی از بزرگان تشیع مانند شریف مرتضی،  و ابن بابویه قمی و غیره از اين مقوله.

دوّم:  اجماع مسلمانان بر این است که قرآن از جانب خداوند عزوجل  حفظ و نگهداری مي‏گردد:

« لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ » (فصلت: ٤٢)

هيچ گونه باطلي،  از هيچ جهتي و نظري،  متوجّه قرآن نمي‌گردد. (نه غلط و تناقضي در الفاظ و مفاهيم آن است،  و نه علوم راستين و اكتشافات درست پيشينيان و پسينيان مخالف با آن،  و نه دست تحريف به دامان بلندش مي‌رسد. چرا كه) قرآن فرو فرستاده يزدان است كه با حكمت و ستوده است.

هرکس بگوید در قرآن نقص و تحریف وجود دارد از اهل قبله محسوب نمی‏گردد؛ و سهمی در اسلام ندارد،  لذا مقتضای عدالت در این است که در تحقیق و پژوهش این مسأله نهایت احتیاط را در نظر داشته باشیم،  و در گفتارمان عادل باشیم و جز بعد از تحقیق و بررسی هیچ فرقه‏ای را با این مقاله متهم نکنیم.

سوّم: بعضی از متفکریـن عموم شیعه را به چنین عقائدی كفري متهم می‏کنند،  اما به نظر ما متهم کردن تمام فرقه‏هاي تشیع؛ مثلاً متقدمین آنان صحیح نیست([1]). مثلا هرگز جماعت زیدیه بر این عقائد نبوده‏اند،  پس نسبت دادن اين مقوله به عموم شیعه در این قضیه جایز نیست.

واقعا محقق مسلمان از خواندن این کلمات سیاه و شوم و از شنیدن کلام چنین افراد حقیر رنج مي‏برد که نسبت به کلام خداوند عزوجل  تجاوز می‏کنند،  و و ضمنا لازم است خواننده بداند که ما در اینجا در صدد رد و یا دفاع از آن‏ها نیستیم. ادعای انسآن‏ها    ی خیره‏سر و کینه‏توز و حقیر به مقام باشکوه و عظیم‏الشأن‏ قرآن نمی‏رسد و نمی‏توانند! مگر کف دست انسان می تواند مانع نور و تابش خورشید و ماه باشد؟ سپس ادعاهای کاذب براي افراد كينه‏توز و ستیزه‏‏جو عادی به نظر می‏رسد؛ و بر ما هم لازم نیست هر سخنی را دنبال نماییم تا برای رد و باطل کردن آن تلاش كنيم: 

(لو أن کلّ کلب عوی ألقمته حجراً لکان کل مثقال بدینار)

اگر هر سگی عوعو کرد تو سنگی در دهانش بيندازی قیمت هر ذره سنگ به دیناری گیر نمی‌آید

علاوه بر آن اهمال و نادیده گرفتن اقوال دروغ و باطل برای فنا و نابود کردنش بیشتر مؤثر است،  ماىامي كه آن مقوله در میان مردم منتشر و مورد استقبال مردم قرار نگیرد و در میان کتاب‏ها نوشته نشود،  در این صورت واجب است باطل بودنش را کشف و برملا کنیم.

همچنین می‏گویم: بررسی و تحقیق این مسأله به منظور رد و نقض آن نیست،  بلکه جهت بیان این نکته است که آیا شیعه معتقد به نقص و تحریف قرآن هستند یا خیر؟ و در صورتی که ثابت شود آن‏ها اهل چنین مقوله‏ای هستند بزرگترین افتضاح و رسوايي براي صاحبان این افکار را اثبات می‏نماید،  و پایه‏های شیعه را از اساس درمی‏آورد،  و کیان وجود شیعه به تزلزل در‏می‏آید،  و هیچ گفته‏ای برای گفتن و شنیدن ندارند...کیست که قرآن را مورد اتهام قرار دهد ولی مسلمان از گفتار و قضاوت او راضی باشد!.([2])

ما اين تحقيق را به منظور تحقیق و بررسی صحت نسبت این مقوله به شیعه می‏نویسیم،  زیرا کسی که نسبت به قرآن طعن و انتقاد داشته باشد،  یا بخواهد قداست آن را زیر سؤال ببرد؛ از اسلام دور شده هر چند خود را بدان منتسب بدارد،  و در عین حال بر مسلمانان واجب است ماهیّت چنین فردی کشف و روشن گردد تا امّت اسلام دشمنی او را بدانند،  زیرا چنین کسی با اصل و اساس اسلام سر ستیز و دشمنی دارد.

علامه ابو بکر باقلانی در این مورد می‏گوید: لازم نیست علیه کسانی نوشت که چنین افکاری دارند جواب رد نوشت؛ زیرا قرآن در برخورداری از وسایل حفظ و اسباب ضبط و نگهداری بحدی غنی است که محال است نقص و تغییر و تحریف بدان راه یابد؛ و این مصداق این آیه است که خداوند می‏فرماید:

« إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (حجر:9)

 ما خود قرآن را فرستاده‌ايم و خود ما پاسدار آن مي‌باشيم (و تا روز رستاخيز آن را از دستبرد دشمنان و از هرگونه تغيير و تبديل زمان محفوظ و مصون مي‌داريم).([3])

مسأله‏ی ادعای تحریف و نقص قرآن که در محیط شیعه سربرآورد (و بعداً به بررسی موافقت یا مخالفت شیعه با این مقوله می‏پردازیم) و اين اندیشه درون خود حاوی اسباب و عوامل فنا و نابودی؛ و برهان دروغ و باطل بودن آن ادعا است،  و پردازنده‏ی این اندیشه‏ برای اثبات و استوار ساختن آن راه به جایی نبرد،  بنابراین کارش به صورت مفتضح و به طریقه‏ی مکشوف نمایان گشت،  و خود به خود نقض و باطل گشت،  و اساس آن فقط بر این ادعا استوار است که قرآن ناقص و تغییر یافته است...و قرآن اصلی پیش امیرالمؤمنین علی بن ابي طالب رضی الله عنه  بوده و بعد از ایشان یازده امام دیگر شیعه آن را به ارث برده‏اند و هم اکنون نزد مهدی منتظر نگهداری می‏شود.

آنان این دعوی را به امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه  نسبت داده‏اند،  ولی توجه ندارند که علی هم در زمان خلافت خود و هم قبل از آن؛ در همه کارهای عبادی و سیاسی با این قرآن موجود میان مسلمانان حكم می‏كرد،  و اگر اگر ادعاي آن‏ها صحیح بود با توجه به شجاعت و حق‏مداری علی رضی الله عنه  حتما در دوران خلافتش آن قرآن کامل را آشکار می‏کرد و در برابر این قرآن تحريف شده-به ادعای شیعه- قرار می‏داد،  و در دوران خلافت خود مسأله‏ را جبران می‏کرد،  زیرا كسي كه انسان خائن را بر انجام خیانتش تأیید کنند در خیانت شریک است. در حالی  كه با معاویه برسر قضیه‏ای درگیر شد که نسبت به آن بسيار كم‏اهميت‏تر بود،  اگر آنان راست می‏گویند؛ پس چگونه علی رضی الله عنه  در این راستا هیچ کاری نکرد.

   جای تأمّل است كه اصحاب این بهتان و افترا هیچ‏کدامشان جز نعمت الله جزائری که عنوان محدث و محقق و بزرگ متأخرین علماء شیعه را یدک می‏کشد به این سؤال بزرگ پاسخ نداده‏اند که بنیان و پایه‏ های تشیع را به لرزه در آورده است!. همه شیعه در برابر سؤال فوق الذکر این جواب (غلط) این جواب جزایری را تکرار می‏کنند و چنین عذر می‏آورند: «. ..آن‏ها علی رضی الله عنه  را متهم می‏کنند که به حساب هدایت امّت اسلام مجامله وتقیه کرده ‏است،  و لذا آن قرآن را که نزد خود نگه‏داشته بود بیرون نیاورد... سبحانك هذا بهتان عظيم!.

هم‏چنین شیعه وجود مصحف را به امام غائبشان مرتبط می‏سازند که اصلاً نه به دنیا آمده و وجود دارد-همآن‏گونه كه بعداً بیان خواهد شد- و امام غایب و قرآن غائب هر دو توهم و خیالي بيش نيستند.

کلمات افترايي و جعل شده که ادعا مي‏کنند (آیات افتاده) از مصحف است دورغ و بهتان ایشان را کشف و نمایان می‏کند،  و بیشتر به مفتريات و دروغ‏های مسیلمه کذاب مشابهت دارد.... از نظر بلاغت و دستور زبان عربی کم‏ترین تناسب و رابطه‏ای با عربي ندارند،  سپس آن‏ها خودشان به عقب برگشتند و گفتند: این کلمات بعنوان کلماتی قرآنی اعتبار ندارند،  و جایز نیست قرائت گردند،  چون از طریق روایت آحاد و غیر متواتر نقل شده‏اند،  و نیز ائمهﻹ آن قرآن(موجود در دست مسلمانان) را خوانده‏اند و آن را مورد استفاده قرار داده‏اند‏،  پس آن‏چه مورد اجماع و اتفاق رأی آن‏ها بوده را به خاطر این روایات آحادی  ترك نمي‏كنيم..... سپس فرقه‏ای عاقل از آن‏ها جدا شدند و از این کفر صریح اظهار برائت و بیزاری کردند،  چون تناقض و باطل بودن آن واضح و آشکار است،  سپس علیه کسانی که معتقد به نقص و تحریف قرآن بودند حمله‏ور شدند و دروغشان را فاش کردند،  برآمدند ووجود چنین آیاتی درقرآن راتکذیب کرده اند(وَكَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ): خداوند (در اين ميدان) مؤمنان را از جنگ بي‌نياز ساخت.

این مبارزه و کشمکش كه در بین دو فرقه دایر بود در کتاب (فصل الخطاب) بیش‏تر روشن می‏شود؛ که تفصیل آن خواهد آمد. این مقاله حامل اسباب و عوامل نابودی خود بود،  و با کلمات و گفتار صاحبان آن دروغ بودنش آشکار گشت،  و این برای اهل ایمان معجزه و برهان قاطع حقانیّت قرآن است،  و یکی از اسرار اعجاز آن است،  اسراری که عقل و خردها آن را احاطه نمی‏کند،  و یکی از شواهد تحقق وعده‏ی خداوند به حفظ کتاب عزیز خود(قرآن)می‏باشد.

اینک بررسی و تحقیق این قضیه را نزد شیعه آغاز می‏کنیم،  از کجا آغاز شد،  چه زمانی سربرافراشت،  در کجا توسعه یافت،  چه کسی گناه ابداع و جعل آن را برعهده گرفت،  و آیا همه فرقه‏های شیعه بدان نعتقدند یا برخی از آن اظهار بیزاری می‏کنند،  ابتدا به منابع اهل سنت،  و سپس به منابع خود اثنی‏عشریه مراجعه خواهیم کرد:

 

ابتدای این افتراء- بر اساس رأی اهل سنّت:

امام ابوبکر محمد بن القاسم انباری([4])می‏گوید،  اهل فضل و عقل همواره بر شرافت و علو منزلت قرآن متفق بودند، تا این‏که در زمان ما يك منحرف از دین خارج شده به هدف ابطال شریعت اسلام اين اندیشه(تحریف قرآن) را بوجود آوردو عليه اين دین حمله‏ور شد،  و مدعی شدند قرآنی که در زمان عثمان بن عفان رضی الله عنه  به اتفاق اصحاب رسول صلی الله علیه وسلم  جمع آوری شده و هم اکنون در دست ما مسلمانان قرار دارد شامل تمام قرآن نمی‏شود(كه اؤ جانب خداوند نازل شده)،  زیرا پانصد حرف از آن افتاده... (سپس ابن الانباری درادامه مي‏گوید:) زندیقی که این افترها را در زمان ما ساخته شروع كرده به خواندن چند آیه به صورت تحریف شده و از روی الحاد و کفر و زندقه،  بعنوان مثال: « وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ» (آل عمران: ١٢٣)

را چنین تلاوت مي‏كرد(وَ لَقَد نَصَرَکُم اللهُ ببدرٍ،  بسیف علی)([5])

   ابن الانباری تصریح كرده که این افترها در زمان او (در آخر قرن سوم و ابتدای قرن چهارم هـجري) آغاز شده است. نص مذکور هم‏چنین دلالت می‏کند بر این‏که منبع این مقوله فرقه‏ی شیعه بود؛ به دلیل وجود افزوده شده‏های افترایی:«سیف علی»،  و نیز دلالت می‏کنند بر این‏که در گذشته چنین ادعایی در میان امّت اسلام معروف نبوده است؛ تا این‏که آن شخص منحرف و از دین برگشته آن دروغ و افترائات را اظهار کرد،  و این اشاره به شخص معیّنی دارد؛ هر چند از او نام نبرده است،. ..امّا هویّت مذهبی در خلال افتراهایش هویداست.

مطلی (ت 377هـ) اشاره می‏کند که این شخص هشام بن حکم بود.([6])

   هشام معتقد بوده این قرآن معروف میان مردم در دوران عثمان بن عفان رضی الله عنه  وضع شده،  اما قرآن واقعی بعلت ارتداد اصحاب به آسمان صعود کرده(پناه بر خدا از کفر)([7]) 

پس با توجه به این‏که هشام در سال (190) درگذشت این جریان قبل از تاریخی بوده که ابن الانباری به آن اشاره نموده،  و اگر نیک ملاحظه داشته باشیم این جریان بيش از هر چیز مربوط به بحث امامت است،  و چون بزرگان شیعه برای اثبات پندارها خود؛ بویژه مسئله امامت،  استدلالی را از قرآن نيافتند،  به این دروغ و افتراء روي آوردند...بنابراین و بعید به نظر نمی‏رسد که بنیان‏گذار این تفکر شوم وننگین هشام بن حکم باشد،  و ابن الندیم ([8]) هم گفته: نخستين کسی‏ که بحث امامت را در میان مسلمانان پیش کشید هشام  بن حکم است بود.

ابن المطهر حلی هم گفته هشام از جمله کسانی است که مقوله‏ی امامت را مطرح کرد و با استدلال این مذهب را تهذیب نموده.([9])

کشی به نکته‏ي دیگری اشاره می‏کند که دست داشتن هشام در این بهتان را بیشتر تقویت می‏کند،  وی می‏گوید: هشام از غلامان ابو شاکر؛ و ابوشاکر نيز هم زنديق بوده است.([10]) و قاضي عبدالجبّار (معتزلی) گفته: هشام اهل قبله نیست. و او معروف با دشمنی با انبیاء بوده است.

قاضی عبدالجبار(معتزلی) گوید هشام ازأهل قبله نیست زیرامشهور است که با أنبیاء الهی عداوت داشته و معلومات خود را از ابوشاکر دیصانی فرا گرفته است.([11])

هشام ادعاء نموده که منتسب به تشیع است؛ و با ابوشاکر مصاحبت طولانی داشته است،  وقتی که مهدی عباسی تصمیم به تعقیب جماعت زنادقه و صاحبان افکار کفرآمیز نمود؛ هشام تا فوت مهدی لب به سخن نگشود.([12])

قرائن نشان می‏دهند که هشام و فرقه‏اش حد اقل کاری که انجام داده‏اند ابداع افتاری ناقص و منحرف بودن قرآن است،  و یکی دیگر از قرائن فرموده ابن حزم است كه از جاحظ روایت نموده که گفت: ابو اسحاق ابراهیم نظام و بشر بن خالد به من خبرداده‏اند که هر دوی آنان به محمد بن جعفر رافضی معروف به (شیطان‏طاق) گفته‏اند: آیا از خدا حیا نمی‏کنید که درکتابت دم از امامت زده‏ای؟! آیا خداوند در قرآن نفرمود:

« إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا » (توبة: ٤٠)

(: اگر پيغمبر را ياري نكنيد (خدا او را ياري مي‌كند،  همان گونه كه قبلاً) خدا او را ياري كرد،  بدان گاه كه كافران او را (از مكّه) بيرون كردند،  در حالي كه (دو نفر بيشتر نبودند و) او دومين نفر بود (و تنها يك نفر به همراه داشت كه رفيق دلسوزش ابوبكر بود). هنگامي كه آن دو در غار (ثور جاي گزيدند و در آن سه روز ماندگار)  شدند (ابوبكر نگران شد كه از سوي قريشيان به جان پيغمبر گزندي رسد،)  در اين هنگام پيغمبر خطاب به رفيقش گفت:  غم مخور كه خدا با ما است).

این دو نفر می‏گویند: به خدا سوگند (شیطان‏طاق) درجواب ما مدت زیادی خنديد مثل این‏که ما مرتكب گناه شده باشيم.([13])

ابن حزم این حکایت را از جاحظ نقل کرده،  و در رابطه با جاحظ گفته: علی‏رغم گمراهی‏هایش ما در کتاب‏هایش چیزی ندیده‏ایم که ثابت کند معتقد به چنین دروغی بوده است،  اگر چه در کتابش دروغ و افترائات دیگران را نقل کرده‏ است.

لازم بذکر است شیطان‏طاق محمد بن علی ابن النعمان،  یا جعفرالاحول است او در سال(160 هـ) چشم ازجهان فروبسته.([14]) معروف است ‏که شیطان‏طاق معاصر هشام بن حکم بوده،  ابن حجر گوید وقتی‏که به هشام‏‏ بن حکم شیخ رافضه خبر رسید که آن مرد را شیطان‏طاق لقب داده‏اند؛ هشام او را مؤمن‏طاق لقب داد. پس قطعاً او در این جُرم با هشام بن حكم شريك بوده،  و نیز در نوشتن در مورد امامت با او مشاركت داشته که این افترا و دروغپردازی هم از مقوله‏ی امامت نشأت گرفت.

 

 

شیوع این مقوله نزد آنان به روایت منابع أهل سنت:

   اين در میان اثـنـی‏عشريه که نزد اشعری و غيره ملقب به رافضه هستند شايع گردید- همآن‏گونه که گذشت- تا جایی که اشعری (متوفای 330هـ) مقاله‏ی فرقه‏ای از رافضه را يادآوری کرده که مدعی بودند که قرآن مورد دست‏برد قرار گرفته و مقدار زیادی از آن ناقص شده که امام به همه آن احاطه علمی دارد،  امّا در مورد افزودن و تغییر دادن معتقدند که چنین چیزی جایز و ممکن نیست. ([15])

در عین حال فرقه‏ی دیگری که به توصيف اشعري اندیشه‏ی معتزله و امامیه را با هم جمع كرده بودند اين مقوله را انکار كردند و گفتند: نه نقص در قرآن صورت گرفته و به آن افزوده شده،  بلکه به همان کیفیت كه خداوند بر پیامبر صلی الله علیه وسلم  نازل فرمود باقی مانده است.([16])

فرقه‏ي سومي اينجا هست که ظاهراً از قلم افتاده([17])

بغدادی متوفاي (429هـ) اشاره کرده به این‏که برخی از رافضه مدعی هستند که اصحاب کرامy در قرآن تغییر و تحریف ایجاد نموده‏اند،  او این تفکر را مجوز حکم کفر کردن بر آن‏ها و خروج ايشان از دین اسلام می‏داند.([18])

ظاهرا انتشار این منكر در میان این جماعت بصورت فراگیر افزایش یافته است،  و حتی ابن حزم متوفای سال(456هـ) این مقوله‏ (تحريف قرآن) را به إمامیه نسبت می‏دهد و معتقد است جز سه نفر از بزرگان شیعه کسی از سقوط در این منجلاب گمراهی نجات نیافته‏اند.([19])

قاضی ابو یعلی متوفای سال 458هـ ضمن نسبت دادن اين مقوله به فرقه‏ي رافضه([20]) كه از القاب اثني‏عشريه است –همآن‏گونه که گذشت- اما شیخ الاسلام ابن تیمیه: متوفای سال (728هـ) ظاهراً این مقوله را به باطنیه و قرامطه نسبت می‏دهد و معتقد است هر کس قرآن را طوری تأویل باطنی کند که واجبات شرعی را ساقط کند؛ یا مدعی باشد که آیاتی از قرآن ناقص یا کتمان شده کافر است.([21])

اما آیا شیخ الاسلام اثني‏عشريه را باطنیه به شمار آورده،  یا این‏که او اطلاع نداشته که آن‏ها معتقد به چنین مقوله‏ای بوده‏اند،  یا این‏ که شیخ الاسلام بیشتر روی تأویلات باطنی تأکید داشته که فرقه‏ی قرامطی باطنیه بر آن متکی بوده‏اند.

به هر حال بنده در کتاب‏های شیخ الاسلام که مطالعه کرده‏ام مشاهده نکرده‏ام این افترای دروغین را به فرقه‏ی اثنی‏عشریه نسبت داده‏ باشد،  نه در کتاب (منهاج السنّه) که در آن به رد شیخ شیعه ابن مطهر پرداخته،  و نه در کتاب‏های دیگرش که از آن‏ها اطلاع داشته‏ام.

میرزا مخدوم شیرازی (قرن دهم هـجري) که مدتي در میان تشیع زیسته و بسیاری از كتاب‏ها منابع آنان را مطالعه كرده– آن‏گونه که خود می‏گوید- ([22]) مي‏گوید: آن‏ها در کتاب‏های حدیث و کلامشان مدعی هستند که حضرت عثمان رضی الله عنه   قرآن را ناقص كرده و به نمونه‏‏هایی اشاره کرده؛ مانند سوره انشراح که به افترای او بعد از « وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ »(وعلیاً صهرک)(: علي را داماد تو قرار دادیم) وجود داشته که عثمان بن عفان در زمان خلافتش آنرا از قرآن حذف نموده.([23]) مطهر بن عبدالرحمن بن علی بن إسماعیل در کتاب خود «تکفیرالشیعه» که آن را در سال (990 هـ) تألیف نموده،  آتش زدن و اهانت شيعه به قرآن کریم و اختراع مصحف جدید– به تعبير او- را ذکر كرده است.‏ ([24])

شیخ محمد بن عبدالوهاب (ت 1209هـ) ضمن اشاره به اين‏كه کتاب‏های شیعه ناقص بودن قرآن را مطرح کرده‏اند،  شیعه‏های زمان خود را یادآور مي‏شود که معتقدند عثمان بن عفان رضی الله عنه  دو سوره به نام‏های سوره (نورین) و (الولاء) را مخفی نموده است،  و هر سوره به اندازه‏ي یک جزء بودند كه به آخر قرآن ملحق شده بودند.([25])

صورت این قضیه بیشتر نزد صاحب تحفه اثــنی‏عشریه (شاه عبد العزیز دهلوی) متوفای سال(1239هـ)  روشن می‏شود،  او می‏گوید: اثنی‏عشریه مي‏گویندکه صحابه رضی الله عنهم آیات مربوط به فضایل علی رضی الله عنه  و دوازده امام را که دشمنشان هستند کم کرده و آن را تغییر داده‏اند،  و هرچه درباره‏ي ائمه و مخالفانشان در قرآن وجود داشته حذف نموده‏اند،  و بعضی از شواهد را برای اثبات مدعای خود ذکر می‏کنند،  اما در واقع شيعه با این کار با همه علوم منقول و معقول،  و ضروريات بدیهی دین اسلام؛ و وقايع متواتر و ملموس تاریخ شاهد به مخالفت برخاسته اند. همچین او بيان كرده که  اهل بیت و برخی از بزرگان شیعه از این عقیده اظهار برائت كرده‏اند.([26])

همچنین ابوالثناء آلوسی(متوفی 1270هـ) در تفسیر خود به بيان این افتراء پرداخته و برخي شواهد کتاب‏هاي ایشان را يادآور شده،  و فساد و باطل بودنشان را بيان كرده،  زیرا برای قرآن آن‏قدر عوامل و اسباب حفظ و نگهداری فراهم است که هرگز به ذهن انسان مؤمن خطور نمی‏کند كه یک حرف از آن سقوط،  و چنین احتمالي را ممکن نمی‏داند. اگر چنین ضمانتی برای حفظ قرآن نباشد بخش عمده ‏ای از بدیهیّات دین اسلام در معرض شک و شبهه قرار می‏گیرد.

سپس می‏گوید: وقتی برخی از علمای شیعه متوجه شدند که این مقوله بسیار باطل و بی‏پایه است (از مسئولیّت آن شانه خالی کردند و) گفتند: این گفته‏ی برخی از علماست،  و سخن طبرسی در مجمع البیان را شاهد ادعایش قرار داده گفته است شیعه اساساً مقوله را انکار می‏کنند و آن سخن را به برخی از اصحاب خود نسبت می‏دهند،  و آن را نادرست می‏دانند. سپس آلوسی می‏گوید: علّت تغییر دیدگاه آن‏ها این بود که به حمد الهی حتّی برای بچّه‏ها هم روشن شد که چنین ادعایی باطل و غلط است و حق روشن و هویدا گشت،  و خداوند (در اين ميدان) مؤمنان را از جنگ بي‌نياز ساخت.([27])

 شاید آلوسی (ابوالثناء) اولین کسی است که با چنین وسعت و فراگیری(نسبی) در مورد این قضیه به زبان عربی و با استناد به کتاب‏های خودشان و با عرضه‏ و بيان احادیث آن‏ها در اصول کافی و غیره؛ و نيز با ذکر جناح دیگر شیعه كه این افتراء را انکار كرده‏اند،  همراه با استناد به کلام آن دسته و مناقشه و رد آن در این باره موضوع را بررسی نموده است.

   و در همین راستا نوه ابوالثناء علامه‏ي عراق ابو المعالی آلوسی (ت1342هـ) در رساله‏هايي كه در راطه با موضوع شيعه نوشته به بيان وقوع شیعه در این پرداخته است.

همچنین شیخ محمد رشید رضا متوفای (1354هـ) ضمن برانگیختن این موضوع در مجله‏ی (المنار)[28]،  سپس در کتاب(الشیعة و السنة) شيعه را رسوا و مفتضح نموده،  و این زمانی بود که تعصّب و ستیزه‏جویی برخی از بزرگان شیعه -آن‏گونه که خود می‏گوید- او را مجبور به چنین اقدامی می‏شود و می‏گوید: شیعه‏ی رافضی گمان می‏برند که مابین دفتین(جلد قرآن) کلام الله نیست،  بلکه أصحاب رضی الله عنهم برخي آیات و سوره «ولایت» را حذف نموده اند.([29])

و پس از آنان شیخ موسی جار الله (ت1369هـ) آمده که سال‏های متمادی در میان شیعیان زندگی کرده درمساجد ومدارس وغیره در حلقه‏ي درس ايشان شرکت نموده،  و بسیاری از کتاب‏های مرجع معتبرشان را خوانده است،  و براين باور است كه ادعای تحریف قرآن با حذف کلمات و آیاتی که در باره‏ی علی و فرزندانش بوده و تغییر ترتیب کلمات توسط اصحاب بزرگوار رضی الله عنهم مورد اجماع کُتُب معتمده شیعه است.([30])و از برخی شیوخ و آخوند شیعه نقل می‏کند که مدعی بوده‏اند روایات مربوط به تحریف و تغییر قرآن متواتر هستند،  و رد کردن آن‏ها مستلزم رد و حذف باطل کردن سایر اخبار و روایات مربوط به امامت و رجعت و غیره است.([31])

 شیخ موسی جار الله در مدت همزیستی خود با شيعه؛ متوجه اين نكته شده كه جوامع شيعه كاملاً تحت تأثیر اعتقاد به افترای تحریف قرآن قرار گرفته،  بطوری که نه کسی از طلاب و نه از علما و بزرگان شیعه ندیده که قرآن را حفظ كرده باشد،  یا حد اقل با وجوه قرائت آشنا باشد،  بلکه اصلاً روخوانی و تلفظ درست را هم نمی‏دانستند،  و قرآن را کاملاٌ مهجور قرار داده‏ بودند.([32])و مي‏گوید آیا این به علت انتظار تحقق وعده‏‏های مراجع شیعه به ظهور مهدی موعود همراه با قرآن کامل نیست؟([33])

 استاد محب‏الدین خطیب (ت1389هـ) به مناسبت تأسیس (دارالتقریب بين المذاهب الاسلامی) که شیعه به منظور تقویت و نشر رافضي‏گری در سرزمین (كنانه) تأسیس کردند،  در مجله (الفتح) و رساله (الخطوط العریضه) به دیدگاه تحریف قرآن نزد شیعه پرداخته،  و به مطالب کتاب (فصل الخطاب فی اثبات تحريف کتاب رب الارباب) استناد كرده كه (میرزا حسین بن محمد تقی نوری طبرسی) از بزرگان حوزه علمیه نجف أن را نوشته،  و از نظر شیعه آن‏قدر بلند پایه است که وقتی در سال (1320هـ) از دنیا رفت؛ جنازه‏اش را در شریف‏تری مکان به خاک سپردند. استاد خطیب خاطر نشان ساخته که این کتاب صدها متن و عبارت از علمای شیعه در خود جای داده که از منابع معتبرشان نقل کرده‏اند،  و همه قاطعانه به تحریف قرآن اعتراف می‏کنند و بدان اعتقاد دارند. همچین به كتاب (الکافی) استشهاد می‏نماید،  كه از دیدگاه شیعه مانند صحیح بخاری در نگاه اهل سنّت است. او همچنین تصویر سوره‏ی «ولایت» (به ادعای شیعه) را منتشر کرده و می‏گوید در یکی از مصحف‏های چاپ ایران نقل کرده‏ام،  سپس می‏گوید اين نكته باقي مانده که بگوییم اين‏جا دو نوع قرآن موجود است: اول قرآن عام و معلوم،  دوم قرآن خاص و مكتوم که حاوي سوره (ولایت) است،  سپس به برخی فتواهای شیعه استشهاد کرده که به قرائت مصحف عثمانی توصیه کرده اند،  امّا می‏گوید خواص شيعه خلاف این را به یکدیگر می‏گویند و مدعی هستند که قرآنی دیگر وجود دارد که نزد ائمه اهل بیت است.([34])

همچنین شیخ محمود ملاح(ت1389هـ) در ضمن مناظره با یکی از بزرگان شیعه عراق به نام خالصی آنان را بسبب نشر شیعه‏گری تحت عنوان وحدت اسلامی رسوا و مفتضح كرده.([35])

بعد از این جماعت از علماي اهل سنت،  شخصیتي همچون (احسان الهی ظهیر) در خصوص این قضیه در کتاب (الشیعة و السنة) بر اين باور است كه كل شیعه به اين كفر اعتراف مي‏كنند،  و شواهد و روایات زیادی از کتاب‏های شيعه بر اثبات اسطوره‏ی تحریف نقل می‏کند،  و معتقد است کسانی که در میان شيعه منکر اين كفر شده‏اند تقیه كرده‏اند. او معتقد است كه تحقيق او آکادمیک و بسیار مستند و روشن و مفصل بوده و ‏سابقه ندارد کسی مانند او به بررسی اين مسأله پرداخته باشد.([36])

سپس او در این زمینه تلاش كرده با وسعت بیشتر مسأله را بررسی کند و کتاب مستقلی را تحت عنوان (الشیعه و القرآن) به اين موضوع اختصاص داده است،  و در نهایت به نتیجه‏ی کتاب سابق می‏رسد،  و قسمت عمده‏ی این کتاب نقل حرف به حرف از کتاب‏ها و منابع شیعه بدون این‏که کم‏ترین توضیحی بدهند،  و جامع‏ترين كتاب مربوط به نصوص افترای تحریف قرآن که (فی اثبات کتاب رب الارباب) است  مانند کتاب (احسان الهي) جامع اين موضوع نيست. نکته‏ي قابل توجه كه در اين كتاب هم به نتيجه‏اي دست يافته كه صاحب کتاب (فصل الخطاب) بدان دست یافته،  با این‏که صاحب (فصل الخطاب) کتابش را به منظور اقناع گروهی از قوم شیعه نوشته که منکر اين كفر بودند و برایشان قابل هضم نبود،  و آن دسته برای اثبات مدعای خود به سخن برخی از بزرگان پیشین شیعه استناد می‏کردند. امّا صاحب (فصل الخطاب) استدلالشان را رد کرده منبی بر این که یا به منظور تقیه گفته‏اند قرآن تحریف نشده،  یا منابعی در دسترس نداشته‏اند- همآن‏گونه که خواهد آمد- بنابر این دیدگاه (احسان الهی) نیز همین است که صاحب(فصل الخطاب) اثبات کرده است.([37])

همچنین نعمت الله جزایری بر این است که آن دسته از شیعه که ادعای تحریف و نقص را انکار كرده‏اند «تقیه» نموده‏اند.

 استاد محمد مال الله هم کتابی را تحت عنوان(الشیعة وتحریف القرآن) تألیف نموده،  و در نهایت به این نتیجه رسیده که شیعه بر این دروغ قول به تحریف قرآن اتفاق نظر دارند،  و برای اثبات سخن خود به کلام دوازده نفر از اساتيد بزرگ شیعه استناد می‏کند،  ولي به وجود اختلاف شیعه در این موضوع اشاره نکرده‏ است،  با وجود اين‏كه گروهی از شیوخ و بزرگان آن را انکار نموده‏اند. افزون بر آن او دویست روایت شيعه را به عنوان نمونه‏ي تحريفات شيعه براي قرآن را از کتاب‏های آنان ذکر نموده است. همچنین در تعقیقات کتاب (الخطوط العریضه) جدولی از تحریفات قرآن توسط شیعه را از کتاب‏های تفسیر و حدیث شیعه تهیه کرده که برخی را به صراحت و برخی را با تأویل باطنی گفته‏اند. و نیر برخی روایات را ذکر که شیعه روش قرائت برخی آیات را از سلف نقل کرده‏اند. او در این کار به خاطر عدم تأمّل در کتاب (فصل الخطاب) به اشتباه افتاده- همآن‏گونه که (احسان الهی) قبل از او به اشتباه افتاد. در این زمینه کتاب‏های دیگری هم وجوددارند که با استناد به اقوال علما و آخوندهای شیعه وجود چنین معتقداتی را در میان تشیع به اثبات می‏رساند.([38])

ولی در میان کسانی که به این قضیه اهتمام ورزیده‏اند (دکتر علی احمد سالوس) با استاد محب‏الدین خطیب در نسبت دادن این جُرم زشت به عموم اماميه موافق نیست،  و به نظر او این ایده فقط به جماعت اخباریین اختصاص دارد،  امّا اصولیین شیعه از چنین اعتقاداتی مبرا و دور می‏باشند،  ولی این دیدگاه و تقسیم بندی نزد دکتر سالوس زیاد طول نکشید،  زیرا در مناظره‏ای که با یکی از مراجع شیعه (اخباری) داشت از او در مورد تحریف قرآن سؤال  كرد،  شیعه‏ي اخباری در جواب گفت: تحریف قرآن فقط از لحاظ معنی واقع شده است. دکتر علی احمد سالوس در ادامه گفت: او کتابی را به من داد كه تعليقه بود بر مقاله‏ای که شيعه را مورد هجوم قرار داده‏ بود. در این کتاب آمده بود:... مذهب ما و مذهب هر مسلماني این است که در قرآن متداول موجود در میان مسلمانان هیچ نقصان و تحریفی واقع نشده،  و آن‏چه در بعضی و روایات در مورد نقص و تحریف قرآن وارد شده مخالف عقیده ما در باره‏ي قرآن حكيم است،  آن قرآن که «لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ»(:هيچ گونه باطلي،  از هيچ جهتي و نظري،  متوجّه قرآن نمي‌گردد).

در پایان دکتر سالوس می‏گوید: شاید طرفداران این دروغ (تحريف قرآن) جمعی از اخباریه باشند نه عموم آن‏ها  ،   یا اين‏كه مطالب نوشته شده در آن مقاله بر اساس تقیه بوده باشد. و بر این قسمت از دیدگاهش به مطالب همین مقاله استدلال کرده که نوشته: «شیعه و ائمه‏ی ما چیزی نگفته‏اند که که ارزش مقام و کرامت خلفا را پایین بیاورد...خیر و وخیرات بر دست آن‏ شایسته‏ها- سلام و درود خدا بر همه آن‏ها    - نصیب مسلمین شده،  و می‏گوید واضح و روشن است که این رأی شیعه نیست.([39])

علماي هند و پاکستان نيز تلاش زیادی را در زمینه‏ي كشف افتراي شیعه و اعلان آن به مسلمانان به غیر زبان عربی مبذول داشته‏اند.([40])

در اینجا بطور خلاصه در مورد این افتراي زشت بسنده مي‏كنيم؛ و تفاصیل و ارزیابی و ملاحظات روی بعضی تحقیقات و بررسي‏ها را رها می‏کنیم تا از خط مستقيم و اساس موضوع خارج نشويم،  چون تلاش خواهم کرد با روشی دیگر روی این موضوع تحقیق کنم،  آن هم با بررسی ریشه‏های اساسی و پیگیری سیر تاریخی،  و گنجانیدن فضای وسیع‏تر برای آرای مخالف این اسطوره،  تا نظرشان را بشنوم و تحلیل کنم،  زیرا کسی را ندیده‏ام روی آن جنبه فعالیّت کرده باشد،  علاوه بر بحث و بررسی مسائل جدید دیگری که متعل[ق به اين قضيه است.

 قبل از اين كه قلم را از روي اين بحث بردارم اشاره مي‏كنم كه طايفه‏اي از بزرگان شیعه با انکار و عدم اعتراف به مقابله با تحليل و پژوهش ما برخاسته‏اند و فریاد مظلومیت و بي‏گناهی خود نسبت به اتهام وارده در رابطه با این قضیه را سر داده‏اند. امّا حقیقت امر چیست؟ ما کسانی همچون از منتسبین به اهل سنّت([41]) دیدم که وقتی این تحقیقات و پژوهش دیده اثر هيجان‏زده شده و مطالب کتاب‏های احسان الهی ظهیر و محب‏الدین خطیب در خصوص اين دروغ (ادعای تحریف) را با منابع اصلي شيعه كه ما از آن‏ها نقل کرده‏ایم برابر كرده و بر یکی از بزرگان شیعه([42]) عرضه نمود. جواب آن شیعه نیز چنین بود: سلامت قرآن از تحریف مورد اتفاق و اجماع علمای شیعه‏ی امامیه است،  و کسانی که در این زمینه از قاعده خارج شده‏ باشند و شاذ باشند؛ نظرشان قابل توجه و اهتمام نیست،  همآن‏گونه که رأی شاذ علمای اهل سنّت هم قابل توجه نیست.([43])

سپس برای انکار افترای مقوله‏ی تحریف قرآن به برخی گفته‏های بزرگان شیعه استناد کرد،  همآن‏گونه که یادآور شد که در کتب حدیث ما صحیح و غیر صحیح وجود دارد،  و روایاتی که در آن رساله ذکر شده اجمالاً غیر صحیح هستند،  و گفت: « اجماع و اتفاق فرقه‏ی شیعه بر رفض و انکار تحریف کتاب الله برای ما شناخته شده است،  پس آن دسته از روایات که تحریف را اثبات می‏کنند هر چند زیاد هستند؛ به نظر ما مردود و غیر قابل قبول هستند،  ولی نپرس که چرا چنین روایاتی در مجموعه‏های حدیثی ثبت شده اند،  زیرا این کتاب‏های جامع برای نقد و اجتهاد متواضع هستند،  و برای اخذ و عمل کردن صحیح نیستند».([44])

بعلت نکار تعداد زیادی از شیوخ شیعه در خصوص تحریف قرآن؛ چه به حقیقت،  یا از روی تقیه،  دکتر رشدی علیان مي‏گوید: به نظرم مادامی که بزرگان و علماي شيعه بر اين باورنى كه هیچ‏گونه تبدیل و تحریف و نقص و زیاده‏ای در قرآن واقع نشده؛ ما هم به آن اکتفاء کنیم و لازم نیست به ذکر برخی روایات بیهوده و آراء شاذ و ساختگی پرداخت».([45])

شیخ رحمت الله هــندی در کتاب خود (اظهار الحق) پس از نقل سخنان بعضی از علمای شیعه که منکر چنین امری شده اند،  می‏گوید: «پس روشن شد كه مذهب محقق و ثابت نزد علماي فرقه‏ي امامیه اثــنی‏عشریه این است: قرآنی که خداوند بر پیغمبرش صلی الله علیه وسلم  نازل کرد؛ همان قرآن است که امروزه در میان مسلمانان موجود است و هیچ کم وکاستی و زیاده در آن بوجوى نيامده است.....».([46])

بعد از این که با محتوای کتاب منتسبين به اهل سنت آشنا شدیم،  و نيز متوجه شدیم که برخي از متقدمین اهل سنّت چون اشعری،  شیعه را در خصوص این قضیه به دو گروه تقسیم كرده‏اند،  قسمتی قائل به چنین کفری هستند و قسمت دیگر منکر آن شده‏اند،  و کسانی مانند بغدادی و ابی یعلی این تفکر را به عموم شیعه منسوب می‏دانند،  و در برخی نوشته های متأخرین هم مانند ابی ثناء آلوسی و دکتر سالوس می‏خوانیم که شيعه در خصوص این عقیده دو دسته هستند،  و دکتر سالوس و غیره آن‏ها را با اسم از هم جدا کرده؛ و به نظر او اصولیین شیعه به حکم منهج و روش نقد نصوص؛ اخبار و روايات مربوط به آن اسطوره را مردود می‏دانند،  ولی اخباریه اخباریه هر روایت و سخنی را که منسوب به ائمه باشد قبول دارند.

همآن‏گونه که می‏بینی سخن شیخ رحمت الله هندی به اختلاف شیعه در رابطه با این موضوع اشاره دارد،  امّا دکتر رشدی علیان معتقد است که نباید جز این را در مورد رأی شیعه ذکر کرد،  زیرا جز اين قسمت بقيه آراء؛  شاذ به حساب می‏آیند،  در حالی‏که می‏بینیم دسته‏ای دیگر از معاصرین مانند احسان الهی ظهیر و محب‏الدین خطیب معتقدند تمام شیعیان دارای چنین معتقداتی هستند،  و هر كس که منکر آن شده‏اند از راه تقیه وارد شده است و حقیقت ندارد.

بعد از این به مراجعی از شیعه مراجعه می‏کنیم که از دیدگاه ما معتبر هستند؛ تا شاید به روشنی در مورد این اعتقاد به نتجه‏ی نهایی برسیم،  آیا آن‏چه در مورد شیعه گفته‏ می‏شود ثابت و قطعی است یا نه؟ زیرا در رابطه با بسیاری از طوایف و علما تهمت‏های ظالمانه گفته شده که در آن‏ها نبوده،  و ما آن‏چه را که در مورد کتُب فرقه‏ها و مقالات وارد شده در رابطه با مخالفین می‏گوییم،  ولی گاهی آن مطالب با مقتضیات آن مذهب فاصله‏‏ی زیادی دارد،  یا اصلاً در حق آن‏ها ثابت نیست،  یا ازدیدگاه آن‏ها تأویل دیگری دارد،  لذا گفته شده: «نقل مخالف اعتبار ندارد».([47])

عدل و انصاف لازم و واجب است: « وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ » (نساء: ٥٨)

هنگامي كه در ميان مردم به داوري نشستيد اين كه دادگرانه داوري كنيد.

« وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآَنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» (مائده: ٨ )

دشمنانگي قومي شما را بر آن ندارد كه (با ايشان) دادگري نكنيد. دادگري كنيد كه دادگري (به ويژه با دشمنان) به پرهيزگاري نزديكتر.

 


 سایت مهتدین

Mohtadeen.Com

-----------------------------------------------------------------

[1] -إحسان الهی ظهیر: در تعلیقی بر نوشته های صاحب فصل الخطاب گفته از متقدمین شیعه جز این چهار نفر یعنی (ابن بابویه قمی،  شریف مرتضی،  و طبرسی و طوسی) كسي از اندیشه‏ی تحریف قرآن مبراء نبوده‌اند او(احسان الهي) مي‏گوید: حاصل سخن این که متقدمین و متاخرین شیعه از این‏که قرآن تحريف و تغیر و تبدیل در آن صورت گرفته متفق القول هستند(الشیعة والسنة. ص 122،  نشر دارالانصار) ولی حقیقت این است که پدیده قول به تحریف قرآن نزد شیعه در این اواخر پدید آمده و شیعه های اولی هرگز چنین عقائد گمراهانه‏ نداشته‏اند و افزون بر آن بایستی پذیرفت که آنان هم گروههای مختلف الافکار دارند و گروه‏هايی دارند که به هیچ وجه بر این اباطیل نیستند.

([2])ـ و لذا امام ابن حزم: وقتی‏که با نصراني‏ها مجادله کرده و پاسخ به ادعای ایشان مبنی بر این‏که شیعه می‏گویند قرآن تحریف شده... گفت: آنان(شيعه) آنها مسلمان نیستند،  بلکه فرقه‏ای هستند که علیه اسلام بوجود آمده اند و ابتدای پیدایش آن‏ها به(25) سال از وفاتe برمي‏گردد. نگاه: ه،  الفصل 2/80.

([3])ـ إعجاز القران. ص24.

([4])ـ محمد بن قاسم محمد..ابوبکر بن انباری متولد(271هـ) و متوفای سال (328هـ) خطیب بغدادی درباره‏ي وی می گوید: او محمد بن قاسم بن محمد.. ابوبکر بن انباری از بزرگان اهل سنت،  شخصیت راستگو؛ فاضل،  و مؤلف کتاب‏های متعدد در خصوص علوم قرآن و رد بر کسانی که مخالف این قرآن موجود بین مسلمانان مطالب نوشته. وی حافظ ترین کس دوران خود درتفسیرولغت بوده تاریخ بعداد 3/181-186.

([5])ـ تفسیر القرطبی 1/28.

([6])ـ وی در اصل اهل کوفه ولی سکونتش در شهربغداد بوده وزیردست جماعتی از زنادقه تربیت یافته واز نظر گرایشات فکری به جهمیه نزدیک ولی نهایتا به جمع تجسیمی‏ها پیوسته،  و چندین مقاله و نوشته گمراه کننده داشته است. و همچنان‏ که در رجال کشی آمده،  او بنیان‏گذار فرقه هشامیه بود،  و در سال (179هـ) در گذشت. و در جای دیگر گفته شده سال 190هـ. نگاه: ه. رجال الکشی،  ص.255-280،  رجال النجاشی،  ص338،  لسان المیزان6/194 مقالات الاسلامین 1/106،  البغدادی الفرق بین الفرق،  ص65،  الملل والنحل 1/184.

[7] - کتاب التنبیه والرد. ص 25

[8] - الفهرست. ص175

([9])ـ رجال الحلی،  ص 178.

([10])ـ رجال الکشی،  ص278.

([11])ـ دیصانیه یکی ازفرقهای ثنوی است که قائل به اصالت نور و تاریکی هستند و ریشه آن به مانوی بر می‏گردد الفهرست،  ص 338.

([12])ـ رجال الکشی،  ص266.

([13])ـ الفصل5/39.

([14])ـ نگاه: ه: گفته می‏شود وی معتقد بوده که خدا تا چیزی روی ندهد آن را نمی‏داند،  و چندین گمراهی دیگر داشته،  فرقه شیطانیه یا نعمانیه که جزو شیعيان افراطی بودند منسوب به او هستند. رجال الکشی:ص 185،  رجال النجاشی، ص249،  لسان المیزان5/300-301،  فرق الشیعه نوبختی: ص 78،  سفینة البحار1/333،  مقالات الاسلامین1/111،  الملل والنحل 1/186،  الأنتصار ابن الخیاط،  ص14-48.

[15] - مقالات الإسلاميين: 1/119-120

([16])ـ مقالات الاسلامین 1/119ـ120.

[17] - همان‏گونه که خلال نسخه چاپ شده مقالات الاسلامین تحقيق محمد محي الدین عبدالحمید (ج1ص120) نمایان است. و در نسخه چاپ شده‏ی دیگری از مقالات با تحقیق هلموت ریتر ذکر شده: در برخی نسخه‏های خطی در پاورقی توضیحی آمده مبنی بر این‏که فرقه‏ای در ترتیب و شماره فرقه‏ها در کتاب از قلم افتاده که افزوده شدن به قرآن را ممکن می‏دانند ولی نقص را جایز نمی‏دانند(حاشیه مقالات الاسلامین،  ص47 تحقیق هلموت ریتر) ولی شاید این استنتاج از ناسخ باشد،  زیرا همچنان‏که طوسی در التبیان(1/15) و طبرسی در مجمع البیان (1/30)ذکر نموده‏اند اجماع بر باطل بودن ادعای زیاد شدن در قرآن وجود دارد.

 

([18])ـ الفرق بین الفرق،  ص 327.

([19])ـ الفصل: 5/40.

([20])ـ  قاضي ابويعلي كه از القاب اثني‏عشريه بوده به جهل و مکابره آن رافضي‏ها در خصوص مسلمات اسلام اشاره می‏کند،  و می‏گوید قرآن با حضور اصحاب کرامy جمع‏آوری شده،  كه علی بن ابی طالبt از جمله آنان است و كسي کمترین انکار و اعتراضي در این امر نداشته،  و افزون بر آن علیt در زمان خلافت خود به همان قرآن حکم کرده است.المعتمد فی أصول الدین: ص258.

[21] - الصارم المسلول: ص 586

[22] - و یاد آور شده که باچار بوده برای ماندن در بین آن‏ها کتاب‏هایشان را مطالعه کند،  از این روی بر بسیاری از انحرافات و اباطیل ايشان آگاهی کامل یافته(النواقض: الورقة 110،  115،  165 نسخه خطی)، و حتي گفته کسی مانند من بر عادات و اعتقادت و کارهایشان اطلاع ندارد. ... منبع سابق ورقه: 87-أ).

([23])ـ (النواقض:  ورقه 106الی116،  نسخه خطی) شیخ محی الدین خطیب گفته: آنها از ابراز این ادعا خجالت نمی‏کشند؛ با وجود این‏که می‏دانند اين سوره در مکه نازل شده و در آن زمان تـنها داماد رسول خداe عاص بن ربیع أموی بوده است(الخطوط العریضه:  ص 15.)

([24])ـ (تكفير الشيعه ص58 خطی) او این مطلب را را در فصلی بعنوان (احوال طهماسب زنیم وزندقته و بیان کفره الحاده) ذکر کرده است،  منظور از طهماسب،  همان طهماسب پسر شاه اسماعیل بن حیدرصفوی متولد سال (919 هـ) و یکی از سلاطین دولت صفوی است که بعد از پدرش در سال(930هـ) به سلطنت رسيد و از جمله شیعه های متعصب اثــنی‏عشريه بود (دائرة المعارف (الشیعه)،  ج 6،  ص321).

([25])ـ رسالة فی الرد علی الرافضه:  ص14.

([26])ـ مختصر التحفه الأثــنی عشریه:  صص 82، 30، 50، 52.

[27] -روح المعانی:1/23به بعد.

[28] -شماره9 ص436.

([29])ـ مجله المنار:  ج29،  ص436،  السنه والشیعه:  ص43.

([30])ـ الوشیعه:  ص25 و104و138.

[31] - منبع سابق ص 138.

([32])ـ یکی از شیعیان که متوجه این پدیده‏ی خطرناک شده بود سؤالی را در رابطه با (تحریف و تغییر قرآن) در یک ورق كوچک نوشت به علماي شیعه فرستاد،  ولی هیچ جوابی نگرفت(الوشيعة ص: 27-28) سپس در نامه‏اي دیگر آنان را همراه قسمتی دیگر از عقائد باطل شيعه نوشت و نامه را براي استاد مجتهدین کاظمین در بغداد ارسال کرد،  بعد و(رابطه‏ی علمیه) از آن کپی برداری کرد و آن را در حوزه‏های علمی شیعه نجف و غیره توزیع نمود،  ولی بعد از یک سال و اندی انتظار شیوخ شیعه پاسخی به این سؤال ندادند جز استاد مجتهدین شیعه در بصره كه در ضمن رساله‏اي (90) صفحه‏ای و با كلمات نيش و طعنه  به عصر اول اسلام و با کلمات شدیدتر از دیگر کتاب‏های شيعه جواب داد(و تحریف و تغییر قرآن را بیان کرد!).([32])

وی در آخر خاطرنشان می شودکه شاید بسبب درانتظار ماندن قرآن کاملی باشند که بزرگانشان بهنگاه: م ظهور مهدی موهوم به آنان وعده داده اند. الوشيعة: ص 98،  117-118

[33] - ص 30،  31،  112.

[34] - الخطوط العريضة: ص 10-19

[35] - الوحدة الاسلامیه بین الاخذ والرد

([36])ـ الشیعةو السنة:  ص14.

[37] -در(فصل الخطاب) بیان شده که شیعه در مورد تحریف قرآن دو جناح هستند،  و انکار آن جناح مخالف مقوله‏ی تحریف را حمل بر تقیه کرده،  در نتیجه مدعی است که شیعه بر این کفر اجماع دارند،  و صاحب (فصل الخطاب) جناحی است که به تحریف اعتراف می‏کنند. اما نویسنده(الشیعه و القرآن) دلایل جناح مخالف را ذکر نکرده،  زیرا انکار و مخالفتشان را حمل بر تقیه کرده،  و ذکر هر دو دیدگاه را لازم ندانسته است،  ولی امانت‏داری مقتضی است دیدگاه هر دو جناح را بیان کنیم،  همان‏گونه که با این کار امور زیادی مانند نابسامانی مذهب شیعه بیش‏تر روشن می‏گردد.

[38] - مانند کتاب«و جاء دور المجوس»(ص114) که نویسنده بر این باور است انکار تحریف قرآن توسط شیعه بر مبنای تقیه است،  زیرا آن‏ها معتقد به خیانت و نفاق سه خلیفه‏ی اول هستند،  قرآن هم از طریق صحابه به ما دست ما رسیده،  همان‏گونه که برای آن دسته از بزرگان شیعه دعای خیر می‏کنند که معتقد به افترای تحریف قرآن بودند و با تعظیم از آنها یاد می‏کنند.!

[39] - فقه الشيعة: ص148

[40] - مثلا (افسانه تحریف قرآن) و (معني افسانه حكايت است يا روايت) نوشته عبد الشکور فاروقی الکهنوی.

 

[41] - سالم بهنساوی، درکتابش (السنة المفتری علیها).

[42] - او محمد مهدی آصفی بود که او را به ىوست براىر و امام وصف نموىه است،  که اکنون مقیم کویت است.

[43] - ملاحظه کن که چگونه بر علمای اهل سنّت بهتان و افتراء می‏بندد،  ولی این اشاره است به تناقضی که در جاي مناسب بدان اشاره خواهد شد.

[44] - آصفى/ البيان التوضيحي حول دعوى تحريف القرآن،  ضمن كتاب: "السنة المفترى عليها": ص 68-75

[45] - العقل عند الشيعة الإمامية: ص 49.

([46])ـ إظهار الحق:  ص77.

[47] - القاسمی/تاریخ الجهمیة و المعتزلة: ص22.

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: « لَـيْسَ مِنَّا مَنْ لَطَمَ الـخُدُودَ وَشَقَّ الـجُيُوبَ وَدَعَا بِدَعْوَى الـجَاهِلِـيَّةِ »

کسی که [سر] و روی خود را بزند و سینه چاک کند و ندای جاهلی سر بدهد، از ما نیست.

بخاری، 2/82 در مواضع متعدد و مسلم، 1/99.

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010