نخستین چیزی که در شیعه به چشم میخورد این است آیات دال بر توحید الوهیت را به ایمان آوردن به امامت علی تغییر دادهاند و نصوصی که از شرک نهی میکنند بر قرار داد شریک برای ولایت علی اطلاق نمودهاند.
أ ـ در مورد آیه 65 سوره زمر:
« وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ» الزمر: ٦٥
(به تو و به يكايك پيغمبران پيش از تو وحي شده است كه اگر شركورزي كردارت (باطل و بيپاداش ميگردد و) هيچ و نابود ميشود، و از زيانكاران خواهي بود).
در اصول کافی([1]) صحیح کتاب نزد آنها و تفسیر قمی([2]) مهمترین تفسیر آنها و سایر مراجع معتمد آنها[3] آمده که معنی آیه چنین است: «اگر به ولایت علی شرک ورزیدید» یا در لفظ دیگر « اگر به ولایتی غیر از ولایت علی امر داده شدی و آنرا اجرا کردی اعمالت نابود میشوند» در تفسیر برهان چهار روایت مانند روایت گذشته نقل شده است.([4])
در مورد سبب نزول آیه میگویند: وقتی خداوند به پیامبر صلی الله علیه وسلم دستور داد که علی رضی الله عنه را امام مردم قرار دهد، معاذ رضی الله عنه پیش پیامبر صلی الله علیه وسلم رفت و گفت: در ولایت ابوبکر و عمر را نیز شریک علی قرار بده، تا مردم آرام گیرند و سخن شما را تأیید نمایند، پس وقتی آیهی ذیل نازل شد که خداوند فرمود:
« يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» المائدة: ٦٧
(اي فرستاده (خدا، محمّد مصطفي!) هر آنچه از سوي پروردگارت بر تو نازل شده است (به تمام و كمال و بدون هيچ گونه خوف و هراسي، به مردم) برسان).
پیامبر صلی الله علیه وسلم به سوی جبرئیل شکایت کرد و گفت: مردم مرا تکذیب میکنند و سخنم را نمی پذیرند، پس خداوند این آیه را نازل فرمود:
« لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ» الزمر: ٦٥
(اگر شركورزي كردارت (باطل و بيپاداش ميگردد و) هيچ و نابود ميشود، و از زيانكاران خواهي بود).[5]
جهت آگاهی دهی به خواننده از مقدار تحریف و تغییر آیات خدا توسط شیعه و حیله و دسیسهی آنها نسبت به تغییر اصل دین اسلام که همان توحید است آیههای قبل و بعد و سیاق آنرا بیان میکنیم:
خداوند در آیات 64 تا 66 سوره زمر میفرماید:
« قُلْ أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَاهِلُونَ (64) وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ (65) بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ» الزمر: ٦٤ - ٦٦
(بگو: اي نادانان! آيا به من دستور ميدهيد كه غير خدا را پرستش كنم؟! به تو و به يكايك پيغمبران پيش از تو وحي شده است كه اگر شركورزي كردارت (باطل و بيپاداش ميگردد و) هيچ و نابود ميشود، و از زيانكاران خواهي بود. پس در اين صورت تنها خدا را بپرست و از زمره سپاسگزاران باش).
معلوم است که آیه در مورد توحید است ولی شیعه معنی دستور « تَأْمُرُونِّي » را تغییر دادهاند و گفتهاند در مورد علی است هر چند ذکری از علی وجود ندارد تا در مورد او باشد مثل اینکه علی را خدا و ولایتش را عبادت قرار دادهاند اما آیه واضح است و اصلاً تأویل شیعه را نمیپذیرد.
اهل علم در تفسیر آیه میگویند: خداوند به پیامبرش دستور میدهد که این آیهی را در جواب خواستهی مشرکین بیان دارد که او را دعوت کردند تا بتها را عبادت کند و گفتند: بتها دین اجداد او میباشد.([6])
پس معنی آیه چنین است: ای محمد! به مشرکین قومت بگو: ای کسانی که خدا را نمیشناسید، آیا مرا به عبادت غیر خدا دستور میدهید که عبادت جز برای او شایستهی هیچ احدی نمیباشد.
چون دستور به عبادت غیر خدا تنها از نادان صادر میشود آنها را با « آیها الجاهلون» خطاب میکند. سپس بیان میدارد که به پیامبران قبل از تو هم وحی شده است اگر کسی به خدا شرک ورزد عباداتش نابود میشوند و این برای بیان زشتی و خطرآفرینی شرک است؛ حال اگر خداوند اینگونه افرادی را از آن بازمیدارد که هرگز به آن اقدام نکردهاند، باید افرادی که در آن غوطهور شدهاند، چه حالی داشته باشند.
سپس میفرماید « بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ » برای کسی عبادت مکن که مشرکین خواهان آن هستند، بلکه تنها خدا را عبادت کن و هر چیزی غیر از خدا را رها کن.([7])
همانگونه که دیدیم تفسیر آیه واضح و روشن بود و کسی را با مشکل مواجه نمیساخت مگر کسی که دنبالهروی از هوی و هوس چشمانش را از دیدن حقائق کور کرده باشد...، گروهی که میخواهند معنی آیه را با این روایات جعلی تغییر دهند تنها به خاطر اثبات دعوای امامت است اما در این راه کور کورانه قدم بر داشتهاند و به هیچ اصل لغوی، یا عقلی، یا شرعی و یا دینی استناد نمیورزند.
به گمانم هدف نهایی گروهی که این مسیر را میپیمایند تنها این است که جوانان و عاقلان شیعه را از دین دور گردانند چون وقتی این ادله و مسایل ساده و فاسد را میبینند که مخالف عقل است به اصل دین شک پیدا میکنند، این یکی از اهداف گروه کینهتوزی است که همیشه در فکر دسیسه و توطئه علیه اسلام و مسلمین بودهاند تا شیعه را از اسلام بدر کنند، مخصوصاً وقتی که بر زبان شیعه و امامان به رسول اکرم صلی الله علیه وسلم حمله میکنند همانطور که در روایت ابلاغ دیدیم چون مخالفت با دستور خدا را به پیامبر نسبت میدهند که با عصمت رسول خدا صلی الله علیه وسلم منافات دارد ـ در حالی که معتقد به عصمت ائمه هستند که از پیامبر کمتر هستند ـ معلوم است حمله کردن به انبیاء نتیجهای جز کفر ندارد.([8])
همچنین در این روایت نسبت به شخص رسول اکرم صلی الله علیه وسلم اسائهی ادب شده است، چون با حالت ترس و وحشت به نزد جبرئیل شکایت میکند و از او میخواهد که دستور دیگری را برای او بیاورد، ایشان از این موقف دست بردار نشد تا وحی پایین آمد و او را تهدید کرد به نابود شدن عملش آگر آنرا اجرا نکند.
ب ـ خداوند عزوجل به نقل از مشرکین میفرماید:
« فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ» غافر: ١١
(آيا راهي براي خارج شدن (از دوزخ و بازگشت به دنيا و جبران مافات) وجود دارد).
آیا راه خروجی داریم؟ جواب داده میشود:
« ذَلِكُمْ بِأَنَّهُ إِذَا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ» غافر: ١٢
(اين (عذابي كه در آن هستيد) بدان خاطر است كه شما هنگامي كه خدا به يگانگي خوانده ميشد نميپذيرفتيد).
تعذیب شما از اینرو است که چون وقتی تنها خدا یاد میشد شما کفر میورزیدید و توحید را رها میکردید و اگر « وَإِنْ يُشْرَكْ بِهِ» به او شرک ورزیده میشد، شما نیز به شریک « تُؤْمِنُوا» ایمان میآوردید و به دعوت داعی جواب میدادید.
خداوند عزوجل در این آیه بیان میکند که باعث اصلی برای ورود آنان به جهنم و جواب ندادنشان شرک ورزیدن و رها کردن توحید بود، این آیه و آیه قبلی از سزای مشرکین خبر میدهند که سرنوشتشان به سوی آتش است و از آن بیرون آورده نمیشوند هر چند خواهان بازگشت به دنیا هستند ولی به خاطر شرک قرار دادن جوابی ندارند.([9])
اما شیعه در مورد تأویل آیه چیزی را از امامان خود روایت کردهاند که هرگز مسلمانان چنین تفسیری را از آیه برداشت نکردهاند.
یکی از روایات این است که در مورد آیه از ابی جعفر روایت میکنند:
« ذَلِكُمْ بِأَنَّهُ إِذَا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ» به ولایت علی کفر ورزیدید و به « وَإِنْ يُشْرَكْ بِهِ» کسی که سزاوار ولایت نیست شما « تُؤْمِنُوا» ایمان میآوردید.([10])
روشن است این تأویلات از نوع تأویلات باطنیه میباشد چون لفظ آیه و سیاق سوره بر آن دلالت نمیکند بدین علت صاحب «مجمع البیان» با وجود محبت فراوان به ائمه از این تأویلات پشت میکند و آیه را بر اساس ظاهر و قول سلف صالح تفسیر مینماید.([11])
اما اینگونه نظریات معتدل در جو خفقان تقیه شیعه، بسیار زود از بین میروند و هیچگونه انعکاسی پیدا نمیکنند.
ج ـ روایات آنها راجع به آیه 61 سوره نمل بر همان روش گمراه کننده و تأویل فاسد بنیان شده، آنجا که خداوند عزوجل میفرماید:
«أَئِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ » النمل: ٦١
(آيا معبودي با خدا است؟! اصلاً بيشتر آنان بيخبر و نادانند (و قدر عظمت خدا را نميدانند)).
طبق افترائات آنان، ابو عبد الله در تفسیر آیهی فوق گفته: یعنی آیا در یک قرن ممکن است که همراه امام هدی امام گمراه دیگری وجود داشته باشد.([12])
این روایات و نمونه آنها خاک حاصلخیزی برای پرورش تفکرات افراطگرایانهای است که علی را خدا میپندارند و مدام میان آنان ظهور میکند و الا آیه کجا و این تفسیر غلط کجا، زیرا آیه از وحدانیت پروردگار پرده برمیدارد، خداوند عزوجل میفرماید:
«قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى آَللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ (59) أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَهَا أَئِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ » النمل: ٥٩ - ٦٠
((اي پيغمبر!) بگو: خداي را سپاس (ميگويم كه تباهكاران همچون قوم ثمود و گردنكشان همسان فرعونيان را به ديار عدم فرستاد، و از خدا درخواست مينمايم كه نازل فرمايد) رحمت و مغفرت خود را بر بندگان برگزيده خويش. آيا خدا (كه اين همه قدرت و نعمت و موهبت دارد) بهتر است (براي پرستش و كرنش) يا چيزهائي كه انباز خدا ميسازيد (و فاقد نفع و ضرر هستند و چيزي از آنها ساخته نيست؟). (آيا بتهائي كه معبود شما هستند بهترند) يا كسي كه آسمانها و زمين را آفريده است، و براي شما از آسمان آبي بارانده است كه با آن باغهاي زيبا و فرحافزا رويانيدهايم؟ باغهائي كه شما نميتوانستيد درختان آنها را برويانيد. آيا (با توجّه به آفرينش آسمانها و زمين و نزول باران و بركات و ثمرات ناشي از آن، و هماهنگي و پيوند لطيف و دقيق هر يك از اين مخلوقات) معبودي با خدا است؟! اصلاً ايشان قومي هستند (از حقپرستي به بتپرستي) عدول ميكنند).
خداوند عزوجل در پایان آیه میفرماید: « أَئِلَهٌ مَعَ اللَّهِ» یعنی آیا خدایی به همراه خداوند وجود داشته که چنین عملی را انجام دهد؟ این استفهام انکاری است و به معنی نفی آن میباشد، زیرا آنها نیز اقرار میکنند که تنها خداوند چنین کاری را انجام میدهد، به این اصل علیه آنها استدلال میکند که اگر خدا خالق باشد باید تنها او فریاد رس و معبود باشد.([13])
د ـ آنجا که خداوند عزوجل در سوره انبیاء آیه 25 میفرماید:
«وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ » الأنبياء: ٢٥
(ما پيش از تو هيچ پيغمبري را نفرستادهايم، مگر اين كه به او وحي كردهايم كه: معبودي جز من نيست، پس فقط مرا پرستش كنيد)
گروهی که روایات شیعه را جعل کردهاند، میگویند: خداوند هیچ پیامبری را نفرستاده مگر اینکه همراه او ولایت به نسبت دوستان و برائت نسبت به دشمنان را فرستاده است.([14])
و در روایت دیگر آمده: ولایت ما ولایتی است که هیچ پیامبری بدون آن رهسپار جهان نشده است.([15]) بنابر این امر ولایت امامی که هنوز به دنیا نیامده را به عنوان هدف و اساس کار انبیاء قرار دادهاند[16].
این روایاتی بودند که شیعه برای تأویل نصوص توحید عرضه داشتند و شرک را با آن معنی ابداعی و خطرناک توجیه نمودند، گفتنی است که هیچ آیهای از آیات توحید یا نهی از شرک وجود ندارد مگر اینکه شیعه برای آن روایتی را جعل نمودهاند و آنرا به امامی نسبت دادهاند[17].
بدین علت یکی از شیوخ شیعه این تأویل را به عنوان قاعدهای کلی برای تفسیر قرآن قرار داده است و گفته: هر آیهای که ظاهرش در مورد مشرکینی است که همراه خدا شخص یا چیز دیگری را عبادت میکنند، مانند بتی که با دست خود آنرا ساختهاند، سپس آنرا بزرگ پنداشتند و نسبت به آن محبت ورزیدند و در نهایت به عبادت آن رویی آوردند و برای خدا انباز قرار دادند و بدون اجازه و امر خدا گفتند: این بتها در قیامت شفاعت میکنند. ایشان میگوید: بطن چنین آیاتی در مورد افرادی است که با دست خود ائمه ساختهاند و آنها را بزرگ پنداشتند و در دل به نسبت آنها محبت داشتند و خود را ملزم به پیروی از آنها نمودهاند و امامان ساخته شده خود را انباز امام تعین شده خدا قرار دادهاند..([18])
قرار دادن چنین قاعدهای دال بر این است که روایات آنها برای اثبات اتن منکر به تواتر رسیده است، البته به این هم تصریح نمودهاند و گفتهاند: روایات فراوانی وجود دارند که شرک به خدا را به شرک به ولایت تأویل میکنند و همچنین شرک در عبادت را به شریک کردن امامی با امام تعیین شده خدا تأویل نمودهاند یا قرار دادن امامی غیر واقعی را به عنوان امام یا همراه ولایت آل محمد ولایت افراد دیگری را بپذیرند.([19])
به همینسان هیچ آیهای در مورد توحید و نهی از شرک نازل نشده مگر اینکه روایتی را برای تحریف آن ساختهاند و معنی آنرا تعطیل کردهاند و آنرا برای امامت و ولایت امامان خود قرار دادهاند، هر چند آیات صریح باشند و چنین معنیای از آنها استنباط نشود.
این تأویلات کلید هر شری هستند و باب هر فتنهای می باشند[20]، چون این تأویلات به اصول دین و مسایل اتفاقی پیامبران تعلق دارند و کتاب در مورد آنها نازل شده و پیامبران به خاطر آنها ارسال شدهاند و اساس تقسیم مردم به بهشتی و جهنمی همین آیات میباشند.
قبل از اینکه از این مطلب فارغ شویم میخواهم به روایتی اشاره کنم که تأویلات آنها را به چالش میکشاند و پایه و بنیان آنها را بیان میکند، در تفسیر «البرهان» از حبیب بن معلی خثعمی روایت شده که گفته: قول ابو خطاب را برای ابی جعفر ذکر کردم، گفت: بله صحیح هستند تا به این جمله رسید که در مورد آیه «ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ »(هر گاه تنها خدا یاد شود) گفته بود: در مورد امیر المؤمنین است و در مورد آیه «وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ »گفته: فلان و فلان (یعنی ابوبکر وعمر) هستند. سپس ابوعبدالله گفت: هر کسی معتقد به چنین چیزی باشد مشرک است و من خودم را از آنها تبرئه میکنم چون هدف خداوند عزوجل در این آیات خودش میباشد، گفت: پس آیهی دیگری که در سوره «حم» است راجع به چه چیزی میباشد، آنجا که خداوند عزوجل میفرماید: «ذَلِكُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ » (اگر تنها خدا یاد شود کافر میشوید). گفتم: ابو خطاب گمان کرده که در مورد علی است؟ ابو عبدالله گفت: هر کس معتقد به چنین چیزی باشد مشرک است و من از او دوری میجویم چون هدف خداوند عزوجل در آیه، خودش میباشد.([21])
همانطور که قبلاً بیان کردیم در کتب معتمد آنها مانند کافی، برهان، بحار و تفسیر صافی در مورد آیه اخیر تأویلاتی مانند تأویل ابو خطاب ذکر شده است.
اما در مورد تأویلات آیه اول انکارهایی مانند انکار ابو عبدالله روایت شده است.([22])
ابو عبدالله برای شیوخی که چنین اعتقادی دارند و به آنها خشنود هستند حکم شرک را صادر کرده است.
روایات فراوان دیگری وجود دارند که در مورد این تأویلات نیستند، بلکه احادیث مستقلی هستند که از ائمه روایت شدهاند و این اصل منکر و قاعده خطرناک را نهادینه میکنند، مانند روایت «هر کس امام دیگری را با امامی شریک قرار دهد که امامتش نزد پروردگار ثابت شده، او مشرک است.([23])روایات دیگری نیز با همین مفهوم روایت شدهاند([24]).
حتی شیخ ابن بابویه آنها این اصل را با چنین یباناتی تأکید میکند: خداوند همان پروردگاری است که هیچ دورانی را از امام خالی نمیگرداند، هر کس بدون حجت ائمه خدا را پرستش کند همانا غیر از خدا را عبادت کرده است([25])
منظورش این است: هر کس به خدا ایمان بیاورد و مخلص باشد ولی معتقد نباشد که خداوند امامی را بر او گماشته و بر امامتش نص گذاشته غیر از خدا را عبادت میکند
از طریق این نصوص و امثال آنها حکم تکفیر مسلمانان غیر شیعی را صادر کردهاند.
مجلسی میگوید: باید لفظ شرک و کفر بر کسی اطلاق شود که به امامت علی و امامان بعد از او مؤمن نباشد و دیگران را بر آنها تفضیل دهد چنین افرادی کافر و مخلد فی النار هستند([26]) بعداً ذکر میکنیم که اصحاب را چگونه تکفیر میکنند همه اینها ادعاهای بی اساسی هستند که در قرآن و دین خدا سند و مدرکی برای آنها پیدا نمیشود، اگر گفتههای آنها حقیقت داشت خداوند در کتاب مبین خود چیزی را در مورد آنها نازل میفرمود تا مردم در آنها دچار اختلاف و مشکل نشوند و اگر چنین چیزی برای پیامبر به وقوع میپیوست پیامبر با سنت پاک و مطهرش آنرا بیان میفرمود و امت اسلامی آنرا نقل میکردند و به یکی از امور و اصول مشهور و معلوم تبدیل می گشت و تنها در انحصار شیعه نمیبود.
و اگر چیزی از اینها حقیقت میداشت اصحاب به آن پشت نمیکردند و آنرا اجرا مینمودند، چون اصحاب همان افرادی بودند که جان و مال خود را در راه خدا فدا کردند و از خانه و کاشانه و خانواده خود جدا شدند و به دیار غربت شتافتند تا دین خدا را ابلاغ کنند
آیات قرآنی فراوانی وجود دارند که دال بر این هستند دین خدا اساس و پایهاش توحید است و باید تنها خدا عبادت شود مثلاً آیات ذیل:
«وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا» الإسراء: ٢٣
((اي انسان!) پروردگارت فرمان داده است كه جز او را نپرستيد، و به پدر و مادر نيكي كنيد (و با آنان نيكو رفتار نمائيد). هرگاه يكي از آن دو، و يا هر دوي ايشان نزد تو به سن پيري برسند، (كمترين اهانتي بديشان مكن و حتي سبكترين تعبير نامؤدّبانه همچون) اُف به آنان مگو! (و بر سر ايشان فرياد مزن) و آنان را از پيش خود مران و با سخنان محترمانه با آن دو سخن بگو).
«وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ» البقرة: ٨٣
(و (به ياد آوريد) آن زمان را كه از بنياسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خدا را نپرستيد).
«قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَلَا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُو وَإِلَيْهِ مَآَبِ» الرعد: ٣٦
(بگو: من تنها و تنها مأمورم كه خدا را بپرستم و انبازي براي او نسازم. من (مردمان را) به سوي او ميخوانم و بازگشت من (و همگان) به جانب او است).
اما در مورد امامت هیچ آیهای در قرآن وجود ندارد، حتی نصوص خودشان هم بر این اصل دلالت نمیکند آنها فقط با تحریف و ابتداع میخواهند این اصل دروغین را اثبات کنند، هرچند چنین تأویلاتی دین را به چالش می کشد و میخواهند تیشه به ریشه دین بزنند و باب شرک و بی دینی را باز کنند.
سایت مهتدین
Mohtadeen.Com
------------------------------------------------------------
([1])ـ ج1، ص427.
([2])ـ ج2، ص251.
[3] البرهان: 4/83، وتفسير الصافي: 4/328.
([4])ـ البرهان، ج4، ص83.
[5] البر هان ج4 ص 83
([6])ـ ابن کثیر، ج4، ص67، تفسیر بغوی، ج4، 284، از سلف صالح سبب نزول ایه را اینگونه نقل کردهاند.
([7])ـ تفسیر الطبرى، 24/24، تفسیر القرطبى، 15/276-277، البحر المحیط: أبى حیان، 7/438، فتح القدیر: شوكانى، 4/474، روح المعانى: ألوسى، 24/23-24.
([8])ـ رسالة فی الرد علی الرافضة، ص6. محمد بن عبدالوهاب.
([9])ـ تفسیر الطبرى، 24/48، تفسیر البغوى، 4/93-94، تفسیر ابن كثیر، 4/79-80، فتح القدیر، 4/484، تفسیر القاسمى، 14/227، ابن سعدى/ تیسیر الكریم الرحمن 6/512 و غیره.
([10])ـ البرقى/ كنز جامع الفواید، ص277، بحار الأنوار، 23/364، وانظر، تفسیر القمى، 2/256، أصول الكافى، 1/421، البرهان، 4/93-94، تفسیر الصافى، 4/337.
([11])ـ مجمع البیان، ج5، ص186.
([12])ـ بحار الانوار، ج 23، ص391، کنز جامع الفوائد، ص207.
([13])ـ شرح عقیده طحاویه، ص25.
([14])ـ البرهان، ج2، ص367، تفسیر عیاشی، تفسیر صافی، ج 3، ص134.
([15])ـ اصول کافی، ج1، ص 437، شماره 3.
[16] و این روایات را به جعفر صادق و پدرش نسبت دادهاند که هر دو از آنها مبرا هستند چنین کاری را برای فریب پیروان فریب خورده که عقل را معطل کردهاند انجام میدهند البته این کار را با طرفندهای گوناگونی بر اساس شرایط زمانی و مکانی مانند محبت اهل بیت یا محنت اهل بیت یا نزاع بین اهل بیت و اصحاب عملی میکنند و میخواهند با این نقشهها کینه و عداوت خود را بر اصحاب و یاران رسول اکرم صلی الله علیه وسلم و هر مسلمانی بریزند که هم کیش آنها نیست.
تحقیق در مورد تأثیر این روایات بر تربیت و اخلاق پیروانشان در طول تأریخ و مقایسه آن با حرکتهای تربیتی دیگر، تحقیقی است که کاملا شایسته و سزاوار توجه میباشد تا از حجم و اندازهی خطر این اسطورهها و درصد زیانهای پنهانی آن برای مردم روشن شود و توجیهات این باطنیها علیه امت اسلامی شناخته شود.
[17] یکی دیگر از امثال آیاتی که آنرا با تأویلاتی فاسد تحریف کردهاندآیهی 156 سوره بقره است، آنجا که خداوندمیفرماید:
(برخي از مردم هستند كه غير از خدا، خدا گونههائي برميگزينند و آنان را همچون خدا دوست ميدارند). البقرة: ١٦٥
راجع به آیهی فوق گفتهاند: آنها ولایت فلان وفلان (ابوبکر و عمر) هستند که مردم آنها را به عنوان امام قرار دادند و از امامت شخصی سرباز زدند که خداوندU برای امامت آنان معرفی داشته بود(الغیبة/ نعمانی، ص83، بحار الانوار، ج3، ص359، البرهان، ج1، ص172.)
یا آیه 30 از سوره روم:می گویند منظور ولایت است.(تفسیر قمی، ج2، ص154، اصول کافی، ج 1، ص418 و419، البرهان، ج3، ص365، بحار الانوار، ج23، ص365.)
یا آیه 6و 7 سوره فصلت: (واي به حال مشركان مشركاني كه به پاكسازي خود نميپردازند و آنان به آخرت هم ايمان ندارند!)
میگویند: وای به حال مشرکانی که برای امامت نخست شریک قرار دادند و نسبت به سایر ائمه کافر شدند.(تفسیر قمی، ج2، ص262، بحار النوار، ج 23، ص83و84، البرهان، ج4، ص106، تفسیر صافی، ج4، ص353.)
و سایر تأویلات خطرناکی که برای بزرگترین رکن از ارکان اسلام ارائه دادهاند.
([18])ـ مرآة الانوار، ص100.
([19])ـ مرآة الانوار، ص 202.
[20] امام ابن قیم جوزی از میزان فساد این تأویلات و فتنههایی که توسط آنها دامنگیر جامعهی اسلامی شده، خبر داده و اعلام داشته که اصل به فساد کشیده شدن دنیا و آخرت در این تأویلات فاسد میباشد.(اعلام الموقعین، ج4، ص250و254.)
([21])ـ البرهان، ج4، ص78.
([22])ـ روضة الکافی، ص304، البحار، ص362 و368، ج23، کنز جامع الفوائد/البرقی، ص271.
([23])ـ الغیبه/نعمانی، ص82، بحار الانوار، ج22، ص78.
([24])ـ اصول کافی، ج1، ص437.
([25])ـ علل الشرائع، ص14، بحار الانوار، ج23، ص83.
([26])ـ بحار الانوار، ج23، ص390.
|