برخي از مذهبي ها دلايل قمه زدن را چنين توجيه مي كنند ، چون حضرت زينب (علیه السلام ) در كجاوه اي نشسته بود و سر بريده برادرش حسين ( علیه السلام ) را ديد ، سر را به چوب كجاوه زد و شكست ، به اين ترتيب ما با قمه زدن ، با او و اسراي كربلا ابراز همدردي مي كنيم !
دربرابر اين گفته سؤالات زيرمطرح مي شود كه :
1 ـ آيا زينب(علیه السلام )جزءمعصو مين بودند ؟ مسلماً خير ، زيرا معصومين ازنظر شيعه اماميه فقط 14 نفر بودند ، كه زينب (علیه السلام ) جز آنها نبوده است .
آيا عمل حضرت زينب براي مردم حجّت است؟ مسلماً خير، بنابراين او( بفرض صحت حديث)فقط ازخودبيخودشده بودوانتظارعمل به مثل از كسي نمي رود.
2 ـ چرا آيات الهي را ناديده بگيريم كه مي فرمايد :
لا تُلْقوُا بِاَيْديكُمْ اِليَ التَهْلُكَهِ ( بقره / 195 )
يعني : خود را با دست خود به هلاكت نيفكنيد .
مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجْ ( سوره حج / 78 )
يعني : خدا در دين بر شما سختي قرار نداده است .
وامام صادق (علیه السلام ) مي فرمود :
كونوا لنا زينا و لا تكونوا علينا شيئا .
يعني:براي امت مازينت آفرين باشيدنه موجب سرافكندگي آثار نبوی(ص)
1. قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم : النياحيه من عمل الجاهليه ( كتاب من لايحضره الفقيه ، اثر شيخ صدوق ، از علماي شيعه ، جزء 4 ،صفحه376 )
يعني:پيامبرخدا(صلی الله علیه وسلم )مي فرمود:نوحه خواني ازدوران جاهليت است .
2ـ قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم : ليس منا من ضرب الخدود و شق الجييوب . (كتاب مسكن الفؤاد ، اثر شهيد ثاني ، از علماي بزرگ شيعه، صفحه 108 )
يعني : پيامبر خدا فرمود: از مانيست كسي كه ( در هنگام مصيبت ) بر گونه ها بزند و گريبان ها پاره كند .
3ـقال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم : ضرب المسلم بيده علي فخذه عندالمصيبه احباط لاجره . ( فروع كافي ، اثر شيخ كليني ، از علماي شيعه، ج 1صفحه ،224 ) .
يعني: پيامبرخدا فرمود :مسلمان به هنگام مصيبت ، چون با دست خويش بر ران خود بكوبد اجرش نابود مي شود .
( زيرا اينگونه اعمال مخالف صبر است ، صبري كه خداوند رحمان در قرآن بسيار بر آن سفارش دارد.)
4ـ ان رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ قال :
لعن الله اخامشه و جهها و الشاقه جيبها و الداعيه بالويل و الثبور . (مسكن الفواد ، صفحه 108)
يعني:پيامبرخدا(صلی الله علیه وسلم ) فرمود:خدا لعنت كند زني را كه چهره اش را در مصيبت خراش دهد و گريبانش را بدرد و فرياد و فغان بر دارد .
5ـ قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ليس منا من خلق و لا من سلق و لا من خرق و لا من دعا بالويل و الثبور ( مسند زيدبن علي بن الحسين« ع » صفحه 175)
يعني پيامبر خدا ( صلی الله علیه وسلم ) فرمود :
ازمّا نيست كسي كه به هنگام مصيبت سر را بتراشدو صداي خود رابلندكند و گريبان بدرد و فغان بردارد .
آثار اهل بیت(علیه السلام )
به پيروي از رسول خدا(صلی الله علیه وسلم )، خاندان وي با رفتاري كه مردم نا آگاه و جاهل به هنگام سوگواري انجام مي دادند به مخالفت برخاسته و راه پيامبراكرم(صلی الله علیه وسلم ) را گوشزد مي كردند .
1 ـ قال امير المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ ينزل الصبرعلي قدرالمصيبه ومن ضرب علي فخذه عند المصيبه حبط اجره (نهج البلاغه،ترجمه فيض،صفحه 1143).
يعني: امير المؤمنين علي(علیه السلام ) فرمود : صبر بـه اندازه مصيبت بـه انسان مي رسد(هـر قـدر مصيبت سنگين تـر باشد ، خداوند بـه انسان بردباري بيشتري مي دهد) و كسي كه در مصيبت بر ران خود بكوبد اجرش تباه مي شود .
2 ـ ان ابا عبدالله الحسين ـ عليه السلام ـ قال لا خته زينب عليها السلام يا اخيه اني أقسمت عليك فأبري قسمي لا تشقي علي جيبا و لا تخمشي علي وجها و لا تدعي علي بالويل و الثبور إذا انا هلكت(كتاب الارشاد،اثرشيخ مفيد،ج2ص97). . يعني: ابا عبدالله الحسين ـ عليه السلام ـ به خواهرش زينب ( ع ) فرمود :خواهر جان من تو را سوگند دادم و تو به سوگند من وفادار باش كه چون من كشته شـدم ، بر من گريبان چاك مـده و چـهره مـخراش و در مـرگ مـن واويـــلا ( خدايم مرگ دهد )مگو .
3 ـ قال ابو جعفر الباقر ـ عليه السلام ـ أشد الجزع الصراخ بالويل و العويل ولطم الوجه و الصدر و جز الشعر عن النواي و من اقام النواحه فقد ترك الصبر و اخذ في غير طريقه . (فروع كافي ، جلد اول ، صفحه 222 ) .
يعني:ابو جعفر باقر ( علیه السلام ) فرمودند : شديدترين شكل بي تابي نمودن(دروقت مصيبت)آن است كه فريادواويلا بلند كنند و به صورت و سينه بزنند و موي جلوي سر بتراشند و كسي كه نوحه خواني برپا دارد، البته شكيبائي را ترك كرده و راهي جز راه صبر را در پيش گرفته است .
دلایل طرفداران
طرفداران متوسّل به دو مجوز براي سينه و زنجير زدن شده اند :
اوّل آن كه مي گويند : اين مراسم نمونه ” تعظيم شعائر الهي “ و نشانه بزرگداشت ائمه اطهار است .
جواب آن است كه ، بزرگداشت پيامبر(صلی الله علیه وسلم ) و خاندان او هرگز نبايد از طريق كارهائي صورت گيرد كه خود ايشان نهي كرده اند واعمال مزبوررا ازسنن جاهليت شمرده اند. اين نوع اعمال ” شعائر الله “ نيست ، بلكه ” شعائر الناس “ است يعني بدعتهائي است كه مردم از خودشان ساخته اند نه چيزهائي كه خدا مقرر داشته . !!
دوّم آنكه مي گويند : در حديث آمده است كه امام جعفر صادق ( علیه السلام ) فرمـودند : لقد شقق الجيوب و لطمن الحدود الفاطميات علي الحسين بن علي عليهما السلام و علي مثله تلطم الخدود و تشق الجيوب .
يعني : دختران فاطمه زهرا(علیه السلام )براي حسين بن علي(علیه السلام )گريبان خودراپاره كردندوبرگونه هاي خويش زدند و براي كسي همانندحسين(علیه السلام ) جايز است كه گونه ها زنند و گريبانها بدرند .
جواب اين است كه :
اولاً:اين حديث ازلحاظ سندمخدوش است و قابل استدلال نيست ، زيرا راوي آن چنان كه در«تهذيب شيخ طوسي»آمده«خالدبن سدير»مي باشد كه علماي رجال او را ” مجهول “ دانسته ، علامه ممقاني در كتاب ” تنقيح المقال“ درباره وي مي نويسد :
فهذا الرجال عندي مجهول . يعني : اين مرد در نزد من ناشناخته است .
ثانياً :روايت مزبوردرتعارض است باوصيت خود امام حسين ( علیه السلام ) به خواهرش زينب درتعارض است و لذا اعتباري ندارد .
گاهي استدلال مي كنند كه گريستن بر شهداي عاشورا جايز است ، چنان كه در صدر اسلام بر حمزه سيد الشهداء گريستندوپيامبرخدا(صلی الله علیه وسلم )آنها را نهي نكرد .
جواب آن است كه تاثروگريه به صورت طبيعي حرام نيست،آنچه دركتاب وسنت نهي شده حرام است ازنوحه خواندن ، فرياد زدن ،صدمه زدن به خودو بي تابي كرد ن است ، تاثر و محبت كه يك امر طبيعي است نبايد دستاويز قمه زدن ، سينه كوبيدن و نوحه و عزا داري هاي نا مشروع قرار گيرد . * (تاريخ نشان مي دهد كه تقريبا بنيانگذاران مراسم عاشورا آل بويه بودند)
آنانكه بدعتهاي كوچك وارد شده در دين خدا را همواره شاهد بودند و راه سكوت اختيار كردند ، عاملان اصلي بدعتهاي بزرگ امروز هستند (رساله بيان الحقيقه في جرح ” ابدان عند المصيبه “ اثر استاد مصطفي حسيني طباطبائي (* ، بدعتهايي كه جزء سنت مردم اين مرز و بوم گشته ، اكنون خود آنان كه حقايق را مي داننداذعان مي كنندما شهامت شكستن اين بت هاي بزرگ را نداريم اين بت ها با خون و گوشت اين مردم عجين شده است . پس اي خواننده عزيز خود انديشه كن و چاره اي بساز.
نتيجه :
عاشوراي جاويد زاده دست دين و سرچشمه آن قرآن و سنت رسول خدا( صلی الله علیه وسلم ) بود .
عاشوراي مذهب ساخته دست رؤيا سازان ساده لوح .
عاشوراي دين با حركت آغاز و با قيام وخون پايان يافت و نتيجه آن چراغ هدايت و قيام مظلومان در برابر كاخ ستمگران شد .
عاشوراي مذهب فرياد شد ، آه و ناله ، خود زني و شعار .
در عاشوراي مذهب يزيديان قدرتمندتر شدند و خود علمدار مراسم گشتند . روضه هاي درباري صفويه ، تعزيه هاي مشهور ناصر الدين شاه در تكيه دولت و دسته هاي سينه زني طيب خان از آن جمله است .
عاشوراي مذهب بدست مداحان دكان پيشه ساخته شد و همواره حسين را درميدان قربانگاه قرباني كردند و متأسفانه حقيقت ديروز را امروز در برابر همه مصلحان و انديشمندان رسماً ذبح كردند و نتيجه اين شد :
حسين ، آه - حسين مظلوم - حسين شهيد .
عاشوراي مذهب به حركت امام حسين با يك پلو ويك سينه خاتمه داد .
امّا نتيجه عاشوراي امام حسين را بايد در فرهنگ خانوادگي خود امام حسين و پيروان و اصحاب واقعي آنان جستجو كرد .
پس از او ، باز هم همان مردم كوفه یا بهتر بگوئیم شیعیانش بـه سراغ نوه اش « زيدبن الحسين(علیه السلام ) » رفته و گفتنـد :
ماشيعه شما هستيم !ما هم حكومت امويان را نا مشروع مي دانيم ! اينها حكومت را وراثتي كرده اند !
حكومت بايد به شوراي مسلمين باشد ! چندين هزار نفر از مردم با او بيعت كردند و گفتند :ما شما را تنها نمي گذاريم “ زمان هشام بن عبدالملك ” . اما در روز نبرد بجز عده قليلي همه ميدان را خالي كردند ! زيد و يارانش مقاومت كردند و عاشورا بازهم به دست شیعیان مذهبي تكرار شد! دشمن تيري رها كرد كه در پيشاني« زيد» فرو رفت ، ياران گفتند اگرتير را بكشيم امكان مرگ شما هست ،او گفت : با وجود اين تيرهم كه نمي توان زندگي كرد ، پس تير را بكشيد ، تير را كشيدند و«زيد» فوت كرد .
اصحاب آب رودخانه را بستند و جسد او را در كف رودخانه دفن كردند و آب را مجدداً باز كردند تا جسد بدست حكومت نيافتد و هتك حرمت نشود . از آنجا كه در هردسته اي خائن و خود فروخته هم نفوذ دارند ، حكومت جسد را پیدا کرد و برای عبرت بر دروازه کوفه آویخت و پس از مدتی پائین آورده و سوزاندند .
اين نكته همواره باقي مي ماند كه آيا زيد و اصحاب او از راه امام حسين پيروي كرده اند يا آنان كه به فرياد واويلا اكتفا كرده اند ؟
پس از زيد باز همان مردم(شیعیان آنان) كم كم به سراغ« يحيي بن زيد » فرزند «زيد» رفتند و باز گفتند :
ماشيعه شما هستيم ! با شما بيعت مي كنيم ! او هم قيام كرد ، مجدداً همه رفتند و ميدان خالي ماند ، « يحيي بن زيد» دستگير و زنداني شد از زندان گريخت و مبارزه اش را تا ناحيه خراسان كشاند و سرانجام عاشورايش در گرگان فعلي شكل گرفت .
آنچه تاريخ به ما نشان مي دهد ، نقطه مخالف آن چيزي است كه در گوش ما زمزمه كرده اند ، تاريخ به ما نشان مي دهد همه پيروان واقعي و فرزندان امام حسن و امام حسين بجاي زنجير و سينه زدن راه مبارزه با جباران و ستمگران دورانشان را در پيش گرفتند .
در برخورد تاريخي حسين و يزيد ، حسين باقي ماند ، چنانكه در برخورد علي و معاويه ، علي ماند .
راستي آيا در تاريخ انسانهاي سياست مانده اند يا انسانهاي حقيقت ؟!
والسلام علي من اتبع الهدي
سایت مهتدین
Mohtadeen.com
|