7 آبان 1404 07/05/1447 2025 Oct 29

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3408168
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

1433 تعداد مشاهده : 746 تاریخ اضافه : 2011-03-11

 

درس یک پیرمرد در پس اسلام آوردن کافر

به نام خدا

 


ببینید چگونه برخی اوقات یک پیرمرد کهنسال عبرتی برای انسان می شود. او همیشه زبانش به ذکر خداوند تر بوده و ذکر و یاد خدا را دوست می داشت.

وی همیشه این ورد را بر زبان داشت: سبحان الله و بحمده... سبحان الله العظیم...

هرگاه در راه خود به غافلی می رسید او را نگه داشته و با زبان ساده و بی پیرایه اش می گفت: "فرزندم دو عبارت سبک بر زبان و سنگین در ترازوی اعمال و دوست داشتنی نزد خداوند رحمان هست: سبحان الله و بحمده... سبحان الله العظیم)

او این عبارات را همه جا، در نانوایی و ...، تکرار می نمود.

یک بار این پیرمرد بیمار شده و به بیمارستان رفت. پزشکی که معالجه ی او را به عهده داشت کافر بود. پیرمرد صالح از شدت بیماری بیهوش شد. وقتی به هوش آمد و این پزشک کافر را دید گفت: «پسرم دو عبارت سبک بر زبان و سنگین در ترازوی اعمال و دوست داشتنی نزد خداوند رحمان هست: سبحان الله و بحمده... سبحان الله العظیم..»

پزشک مذکور با تعجب گفت: «این چه می گوید؟!... اولین کلماتی که بعد از به هوش آمده می گوید چیست؟!..»

مترجمی را آورده و آنچه پیرمرد می گفت را برایش ترجمه کردند. پزشک کافر از این گفته متأثر گشته و به خاطر همان اسلام آورد!

منبع: کتابچه «قصص و عبرات» شیخ فهد الجمیل

پایان

 


ترجمه: مسعود

سایت مهتدین

Mohtadeen.Com

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است:

(أريت في المنام أني أنزع بدلو بكرة على قليب، فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبين نزعاً ضعيفاً والله يغفر له ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقريا يفري فريه حتى روى الناس وضربوا بعطن)
«در خواب دیدم که از چاهی آب می‌کشم؛ آن‌گاه ابوبکر آمد و یک دلو آب از چاه کشید و او، در کشیدن آب ضعیف بود و خداوند، او را می‌بخشد. سپس عمر آمد و دلو را به دست گرفت؛ هیچ پهلوانی سراغ ندارم که همانند او کاری را بدین قوت انجام دهد. عمر چنان آب کشید که همه‌ی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحت پرداختند»
 مسلم ش 2393 .

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010